مدتی هست که حیرانم و تدبیری نیست…..
«وحشی بافقی»
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
مدتی هست که حیرانم و تدبیری نیست…..
«وحشی بافقی»
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
خلاصه رمان : صدای هلهله و فریاد می آمد.گویی یک نفر عمدا میخواست صدایش را به گوش شخص یا اشخاصی برساند. صدای سرنا و دهل شیشه ها را به لرزه درآورده بود و مردان پای¬کوبان فریاد .شادی سر داده بودند من ترسیده و آشفته میان اتاق نیمه تاریکی روی یک صندلی زهوار دررفته در خودم مچاله
خلاصه رمان : خلاصه :افسون دختر تنها و خود ساخته ایِ که به خاطر کمک به دوستش سر قراری میره که ربطی به اون نداره و با یه سوءتفاهم پاش به عمارت مردی به نام سردار حاتم که یه خلافکار بی رحم باز میشه و زندگیش به کل تغییر میکنه. مدام آزار و اذیت میشه و مجبوره به
خلاصه رمان: دو فصل آبان آبان زند… دختره هفده سالهای که به طریقی خون بس یک مرد متاهل میشه! مردی جذاب که دلبسته همسرشه اما مجبور میشه آبان و عقد کنه! به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 4.4 /
خلاصه رمان: سیلاژ «sillag» یه کلمهی فرانسویه به معنی عطر به جا مونده از یه نفر، خاطرهای که با یه نفر خاص داشتی یا لحظههایی که با هم تجربه کردین و اون شخص و خاطرات همیشه جلو چشماته و به هیچ اتفاق بهتری اون رو ترجیح نمیدی… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک
خلاصه رمان: خدا گل های انار را آفرید. دست نوازشی بر سرشان کشید و گفت: سوار بال فرشته ها بشوید. آنهایی که دور ترند مقصدشان بهشت است و این ها که نزدیکتر مقصدشان زمین. فرشته ها بال هایشان را باز کرده و منتظر بودند. گل انار سر به هوا بود. خوب گوش نکرد و رفت
خلاصه رمان آخرین بت : رمان آخرین بت : قصه از عمارت مرگ شروع میشود؛ از خانهای مرموز در نقطهای نامعلوم از تهران بزرگ! حنا خورشیدی برای کشف راز یک شب سردِ برفی و پیدا کردن محمولههای گمشدهی دلار و رفتن به دل اُقیانوس، با پلیس همکاری میکند تا لاشهی رویاهای مدفون در برف و خونش را از
تبرررررررررییییییییییککککک
زهراااااااااااااااااااا
رسیییییییییید،😂
هورااااااااااا😂😂😂
شبت بخیر فاطی جونم❤😘
شبت قشنگ عزیزم♥️
دیگه 1 کا شد
خدا قوت😂
هشت😁😂
هفت😂
شیش😂
پنج😂
چهار😂
سه😂
دو😂
یک😂
8 تا مونده
اونی ک داری منفی میدی خواستم تشکر کنم ازت مرسی ❤😂😂😂😂
هوا به حدی گرم شده که دیگه شبا اونور بالشت هم جواب نمیده😂😂😂😂
فاطی خوابیدی؟
من تازه اونایی ک میخواستمو پیدا کردم😂😂
دیگه فاطی شرمنده کامنت زیاد گذاشتم
خسته نباشی عزیزم❤🌹
ن عزیزم ولش کن خسته میشی😂
میخوام ب 1000 برسونم بخوابم😂
تا نرسونی خوابت نمیبره انگار 😂😂
الان دیگه برم بخوابم😂
20 تا دیگه مونده😂
اگه گفتین وقتی برنج با آب میخورین چی بهش میگن …؟؟
میگن… واترپلو
خداییش از این همه اطلاعاتی که در اختیارتون میزارم استفاده کنین بدردتون می خوره😂
البته اطلاعاتم از یه جاهایی هس دیگه😂😂
لذت بردن یعنی اینکه بری مهمونی، دخترشون برات شربت بیاره
آروم بگی :خودتون درست کردین؟؟ اونم با عشوه بگه : بله نوش جان
تو بگی : پس نمی خورم ، مرسی !
اینو خودمم مرض دارم انجام میدم😂😂
😂😂
زهرا جون تلاشت ستودنیه🥺
♥️♥️♥️♥️😘😘😘😘😘😂😂
مرسی عزیزدلم😘😘😘❤❤🌹😂
دارم میگردم بازم پیدا کردم میفرسم
ب افتخارت چت روم جدیدو زدم😂
دمت گرم😂
الهم صل علی محمد و آل محمد مرض جدید کشف شد کیه منفی میده ب کامنتا😂😂
جنه😂😂