💛
You are my most actual dream
of destiny

حقیقی ترین رویای سرنوشتمی…💛

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان مهره اعتماد

    خلاصه رمان :     هدی همت کارش با همه دخترای این سرزمین فرق داره، اون یه نصاب داربست حرفه ایه که با پسر عموش یه شرکت ساختمانی دارن به نام داربست همت ! هدی تمام سعی‌اش رو داره میکنه تا از سایه نحس گذشته ای که مادر و پدرش رو ازش گرفته بیرون بیاد و به گذشته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان حبس ابد pdf از دل آرا دشت بهشت و مهسا رمضانی

  خلاصه رمان:     یادگار دختر پونزده ساله و عزیزدردونه‌ی بابا ناخواسته پاش به عمارت عطاخان باز شد اما نه به عنوان عروس. به عنوان خون‌بس… اما سرنوشت جوری به دلش راه اومد که شد عزیز اون خونه. یادگار برای همه دوست شد و دوست بود به جز توحید… همسر شرعی و قانونیش که حالا بعد از ده سال

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان التهاب

    خلاصه رمان :     گلناز، دختری که برای کار وارد یک شرکت ساختمانی می‌شود، اما به‌ واسطهٔ یک کینه و دشمنی، به جرم رابطه با صاحب شرکت کارش به کلانتری می‌کشد…       به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان معشوقه پرست

    خلاصه رمان :         لیلا سحابی، نویسنده و شاعر مجله فرهنگی »بانوی ایرانی«، به جرم قتل دستگیر میشود. بازپرسِ پرونده او، در جستوجو و کشف حقیقت، و به کاوش رازهای زندگی این شاعر غمگین میپردازد و به دفتر خاطراتش میرسد. دفتری که پر است از رازهای ناگفته و از خط به خطِ هر صفحهاش، بوی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طواف و عشق pdf از اکرم امیدوار

  خلاصه رمان :         داستان درباره مردیه که به سبب حادثه ای عشقی که در ۲۵ سالگی براش رخ داده، تصمیم گرفته هرگز ازدواج نکنه… ولی بعد از ده سال که می خواد مشرف به حج عمره بشه مجبور میشه علی رغم میلش زنی رو… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سونات مهتاب

  خلاصه رمان :         من بامداد الوندم… سی و شش ساله و استاد ادبیات دانشگاه تهران. هفت سال پیش با دختری ازدواج کردم که براش مثل پدر بودم!!!! توی مراسم ازدواجمون اتفاقی میفته که باعث میشه آیدا رو ترک کنم. همه آیدا رو ترک میکنن. ولی من حواسم دورادور جوری که نفهمه، بهش هست. حالا بعد

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1K دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
2 سال قبل

عارفهههه بیشعوررررررر بیا پیوی شادتو چک کننننن اقااااااا

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
2 سال قبل

آزاده خانم ب خودت افتخار نکنننن من ساعت ۴ بعد از نماز صبح بیدارمممم و تازهههه شاید باورش برا همتون سخت باشه ولی درس میخونممم🤣🤣🤣😐🔪😌

𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
پاسخ به  دیجی تلما😜
2 سال قبل

موفق باشی گلم🤣🤣

Reihanenajmedin
Reihanenajmedin
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
2 سال قبل

هاسیسم🥺🤣♥️
من اگه تکلیفم معلوم بشه چه ژانری بنویسم بهت خبر میدم😂
ولی به نظر من بعد ازاده غزل بزاره خوبه و بعدش ارمیتا و زیبا😂بعدشم هر کی مونده😂😂

Ghazaleh Behzad
Ghazaleh Behzad
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
2 سال قبل

فاطمه جان من رمان دارم. بیست پارتش هم آماده است. بروشور رمان،( عکسی که براش میاد) و اینا همممه آماده است از زمانی که بت پیم دادم همش مشغولم. بی زحمت جا بگیر برا من🙂🥺

ارزو
2 سال قبل

دده سیا
پاسخ به
ارزو
8 ساعت قبل
آرزو خدایی حال داری مینویسی ایقد؟؟؟😂😂😂
راستی میشه اصل بدی عزیز؟

من تایپم سریعه … سختم نیست 😂❤
رویا ۱۸ ساله در خدمت شما عزیز😂❤❤❤
شما هم اصل بده من نصف ملتو نمیشناسم تو این چت روم 💔😂

𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل

یه دیروز رو نتونستم بیام چت روم رو پرش کردید😂🤣

𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل

یکم مثل من سحر خیزی کنید دیگه ، مثلا ساعت ۸ صبح بلند شید ، یه چایی یا قهوه گرم کنید 🤣
بعد برید لب ساحل بدویید و در آخر دوش کوتاهی بگیرید 😂🤣 پاشید نگاه چقدر کارا میتونید انجام بدید …

turk_gizi
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل

والا ما لب ساحل نداریم روستاها از شهر من زیباتر هستن

𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
پاسخ به  turk_gizi
2 سال قبل

اصلا کجا ساحل داره😂 همه خشک شدن یا در معرض خشک شدن هستن 🤣 خواستم یکم جو گروه ترکی بشه

turk_gizi
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل

از 8صبح چیکار میکنی توع؟

𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
پاسخ به  turk_gizi
2 سال قبل

تو گوشی 😐🤣

turk_gizi
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل

من جات بودم میخابیدم.
ازدواج کردی؟
فضولیم گل کرده

𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
پاسخ به  turk_gizi
2 سال قبل

نه گلم مجردم🤍
کلا از بچگی به سحر خیزی عادت کردم 😐🤣

turk_gizi
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل

اها خوبه پس میتونم تورو ب ننم معرفی کنم تا بیام خاستگاریت
مث من

Ghazaleh Behzad
Ghazaleh Behzad
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل

ما ساحل داریم منتها ساعت پنج باید بلند شی که با ماشین هشت اونجا باشی🤣😝

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط Ghazaleh Behzad
𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
پاسخ به  Ghazaleh Behzad
2 سال قبل

🤣😂 بازم خوبه ساحل دارین

Reihanenajmedin
Reihanenajmedin
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل

من از ۶ و ربع بیدارم😕🤣

𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
پاسخ به  Reihanenajmedin
2 سال قبل

دمت گرم😐😂

Reihanenajmedin
Reihanenajmedin
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل

فدای شما😂

ارزو
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل

من اینقده تو زندگیم ساعت ۱ خوابیدم ۶ و ۷ صبح پا شدم از سحر خیز بودن متنفر شدم به خدا😂😂😂😂💔💔💔💔💔
اصن بی خوابی که ادم بکشه میفهمه خواب یه نعمته … الان فکر کنم اندازه کوالا میخوابم😂😂😂😂💔💔💔
بعد من تو شمال ایرانم ساحل ندارم😂😂😂💔💔💔اصن میدونین اخرین باری که دریا رفتم یه ماه پیش بود … قبل از اونم یه سال پیشش بود😂💔💔💔

ghazal
ghazal
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل

من الان تو گرمای۵۳ درجه برم بیرون ک نصفم برمیگرده ساحل ‌کجا بود خواهر ورزش چیه اصلا😧😶🤕

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط ghazal
𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
پاسخ به  ghazal
2 سال قبل

🤣😂

𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل

سلام به همگییی ❤️🤍
خوش خوابا ساعت ۸ صبحه پاشید ، 😂 چیشد ضری المثلمون سحر خیز باش تا کامروا شوی 🤣
دخترای خوش خوابمون ؟😂🤣 دلم گرفت …. دیگه خودم پیامای صبحتون رو تایید میکنم بیدار شید😂

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط 𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
Mehra
Mehra
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل

سلام إزاده جون

𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
پاسخ به  Mehra
2 سال قبل

سلام گلم ، چطوری ؟

Mehra
Mehra
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل

مرسی بابا مام زود پامیشیم فقط همون موقع نمی‌آیم چت روم 🤣🤣
تو چطوری 💜

𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
پاسخ به  Mehra
2 سال قبل

مرسی منم خوبم …..
من نیم ساعت بعد میام چت روم یعنی هفت و نیم خودکار بیدار میشم🤣

Mehra
Mehra
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل

🤣🤣🤣🤣🤣

Asaadi
Asaadi
2 سال قبل

شب_بخیر
در این شب آرام
ﺁﺭﺯﻭﯼ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ

ﺳﻪ ﺗﺎ “س”
ﺳﻌﺎﺩﺕ.. ﺳﻼﻣﺖ.. ﺳﺮﺑﻠﻨﺪﯼ

ﭼﻮﻥ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯿﻪ

شبتون پرستاره

خوابهاتون رویایی

و به امید فردایی بهتر ✊🏻😌

‍‌‍‌‌‎‎‌‌‍‌‌‎‎‍‌‌‎‎‌‌‍‌‌‎‌‎‍‌‌‎‎‌‌‍‌‌‎‎‍‌‌‎‌‌‎‌‍‌‌‎‎‌‌‍‌‌‎‎‍‌‌‎‎‌‌‍‌‌‎‌‎‍‌‌‎‎‌‌‍‌‌‎‎‍‎‌‍‌‌‎‎‌‌‍‌‌‎‎‍‌‌‎‎‌‌‍‌‌‎‌‎‍‌‌‎‎‌‌‍‌‌‎‎‍‌‌‎‌‌‎‌‍‌‌‎‎‌‌‍‌‌‎‎‍‌‌‎

Asaadi
Asaadi
2 سال قبل

آرمیتا

پاسخ به Ziba

 1 ساعت قبل

ببین خیلی چیزه‌ باید تغییرش‌ بدی  یعنی اصولشو‌ درست کنیم

عشق جانم هر وقت اومدی بیا پیوی ادامشو بنویسیم😈🤣

....F
....F
2 سال قبل

عزیزان و همراهان گرامی و ارجمند من ی چند وقت نبودما فقط خودتون و معرفی کنید شبیه آلیس در سرزمین عجایبم🤣🤣🤣

turk_gizi
پاسخ به  ....F
2 سال قبل

سلااااااااااااااااااااام چطوری نپس؟

....F
....F
پاسخ به  turk_gizi
2 سال قبل

خوبم عزیزم تو چطوری دلبر؟

Reihanenajmedin
Reihanenajmedin
پاسخ به  ....F
2 سال قبل

خب اول خودت خودتو معرفی کن عزیزززز دلم
اما تو خسته میشی خودم زحمتشو میکشم
ایشون یک نکبت خر گاو بیشور عوضی هستن که کلا هیچ وجه مثبتی ندارن درضمن خیلی هم زشت و اورانگوتان هستنددددد

عارف
پاسخ به  Reihanenajmedin
2 سال قبل

ای بی‌شعور هرچی گفتی خودتی فاطی عخش منه

....F
....F
پاسخ به  عارف
2 سال قبل

آی عارفم گل گفتی چ خبر عسلم؟

Reihanenajmedin
Reihanenajmedin
پاسخ به  عارف
2 سال قبل

بی ادببب توهم اصن همینطور
یعنی توعم عین مهشید خر پسندی؟😳🤣🤣🤣

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط Reihanenajmedin
....F
....F
پاسخ به  Reihanenajmedin
2 سال قبل

آینه آینهههههه🤣

Reihanenajmedin
Reihanenajmedin
پاسخ به  ....F
2 سال قبل

گدا اینه نداره به جاش تایپ میکنه🤣🤣

....F
....F
2 سال قبل

…f
اومدی یهو یه چی گفتی و دوباره گورتو گم کردی؟بیشووووور
داش مهراااااان
ایشالا که فدای جورابام بشیییی عنتر حتی بچه هارو فرستادم سراغت بیان بیارنت اینجا یه سری به خواهر بخت برگشتت بزنی نیومدی اخرشم باید نازتو بکشیمممم؟؟؟
اگه کاکاسیاه خودتی که تو از زنتم بیشور تری که توعم یه حالی از من نمیپرسی

اصن با همتون قهرم بریین دور شین ازم اصن ایشالا مهران فدا جورابام بشه آتا ایشالا بری زیر تریلی ۱۸ چرخ ساحل ایشالا دریات بخشکه فاطی خره ایشالا بیوه شی

آخرین ویرایش 6 ساعت قبل توسط

ب نام خدا بچم تومار نوشته انگار🤣🤣 از من ب تو نصیحت تجربه نشان داده است وراج نباش
هوووی ب شوهر من چ کار داری خودت فداش شی الهی قربونش بری ولی احسنت حرفات در مورد آتا کاملا صحیح و ب جا بود و اینکه نظر لطفته خری از خودته الاغک قشنگم بیوه شم من تو و خفه میکنم🤣🤣🤣🤣🤣

Reihanenajmedin
Reihanenajmedin
پاسخ به  ....F
2 سال قبل

به نام خدا از من به تو نصیحت به کسی که حرف حق میزنه نگو وراج چون وراجیه خودتو اثبات میکنی🤣
هیسسسس بی ادب کی با بزرگارش اینگونه سخن میگوید😑داداش خودمه به تو چهههخه الهی سقط شی اصن الهی خودت فدام بشی😑🤣🤣
بله من همیشه به تو و همه لطف دارم خری هم که کلا فقط مختص توعه الاغک قشنگ هم که لقب دومته عاسیسم🤣
خخخ بیوه شی افسرده میشی دیگه نمیتونی اصن از جات تکون بخوری چه برسه بیای منو خفه کنی🤣

....F
....F
2 سال قبل

سلام خدایان مصر و کاینات بر شما باد
چطوری ساحل نکبت نرفتم هستم 🤣 و دلم برایتان گشاد شده
عارفم دیگه تو شاد نیستی؟ دلمون برات تنگ شده
گپ بدون شما سوت و کوره هیچکس حرف نمیزنه🤣🤣

صغرا دختر اصغر
2 سال قبل

عههههه عارفه داره میره قاطی غاز هااااا😂😂😂مبارکا باشههههه

turk_gizi
پاسخ به  صغرا دختر اصغر
2 سال قبل

واقعااااااااااااااااااااا؟

عارف
پاسخ به  turk_gizi
2 سال قبل

سلام آتنا جونم نه خدا نکنه فقط یارو زیادی گیره

عارف
پاسخ به  صغرا دختر اصغر
2 سال قبل

نه نههههه نمی خوام😂😭
بذار بیاد میرم چایی میریزم روش
بعدشم سوالای چرت و پرت می پرسم
اصن یه جوری که ناامید شه ازم

صغرا دختر اصغر
2 سال قبل

https://chat.whatsapp.com/BUGUeGF4IZr5mLlMKJndiQ

تمنااااا خوااااااهر😂
واتساپ داری؟؟؟
اگه داری که عضو این کانال شو به کنکوری ها امید میدن😂

turk_gizi
پاسخ به  صغرا دختر اصغر
2 سال قبل

والا درسته نتیجه کنکورم اونی ک مدنظرم بود ولی نبود.بازم امید دارم من

Tamana
پاسخ به  صغرا دختر اصغر
2 سال قبل

باشه عزیزمم🤝❤😂

Ghazaleh Behzad
Ghazaleh Behzad
2 سال قبل

○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○
عکسی تازه ثبت شد.
خبری داغ دست به دست شد،میکروفن ها فریاد توضیح را به گوش مردم رساندند و من و تو،همچنان در میان عالم دیوانگان،میان صدای دکمه های کیبورد،در تلاشیم که عشق را تولید کنیم،صادرات شادی داشته باشیم و صلح را وارد این خاک کنیم،درست است.ما در شرکت دیوانگان به سر می بریم،در میان دانسته هایی که در رگ هایمان جنون را جریان دادند،اینجا فریاد
غم هایمان در میان دود و دم شهر و صدای همهمه ها گم
می شود،اینجا ما خودمان هم گم می کنیم چون ما…..
دیوانه ایم.
●◎●◎●◎●◎●◎●◎●◎●◎●◎●◎●◎●◎●◎●◎●◎●◎●◎●◎●
فصل اول

از زبان نینا:
_یعنی واقعا نمی خوای بری؟
_نه!
_جولیا داشت از خوشحالی می مرد.بعد تو داری اینطوری ضد حال میزنی؟خره من خودم ثبت نام نکردم که تو بری جا من.
_ماریا!!!چرا درک نمی کنی،از اسم شرکت معلومه،اونجا آدمای دیوونه کار می کنن،تا حالا کسی پاش رو اونجا نزاشته،چه برسه منه دست پا چلفتی.میگیرن بلا ملا سرم میارن ا!!!
_از من گفتن بود،فردا پس فردا یکی دیگه جات رفت، من دلداریت نمی دم.
_من یه آدم دست پا چلفی ام ماریا،کسی که اون جایزه رو ببره قطعا یه آدم باهوشه.
_کی گفته تو دست پا چلفتی هستی،فقط کمی خنگی،همین.
باز خودت می دونی ولی این فرصت خوبیه.
_دست درد نکنه دیگه!باشه بابا در موردش فکر میکنم.
_یکم بمون.زود داری میری.
_کارم تموم شده.دیگه با پاتر هم کلاس ندارم.خیر سرش تصادف کرد دیروز.خوب شد با ویلچر نیومد.
_وایی منم دو واحد باهاش داشتم.خیلی کنه است لامصب!
چشمانم گرد شد.با تعجب گفتم:
_لامصب رو از کجا یاد گرفتی؟!
همانطور که پشت چشمی نازک کرد و به سمت در ورودی سر می چرخاند گفت:
_دیگه دیگه!
_به هر حال.تو کلاس داری؟
_آره.تروخدا یکم دیگه بمون کلاسم شروع بشه بعد.حوصله ام سر میره.
_باشه بابا!
ماریا دیگر چیزی نگفت.
ماری دوست صمیمی من بود.ملیت اش آمریکایی بود و چهره ای کاملا اروپایی داشت.موهای بور،صورت سفید،چشمانی آبی و اندامی ظریف!مادرش در اثر سرطان مرده بود.پدرش بعد از آن درگیر مواد مخدر و نوشیدنی الکلی شد.یک روز رفت و دیگر برنگشت.هیچ ردی هم از اون نماند.خانواده پدری و مادری ماری هم بعد ازدواج پدر و مادرش برای همیشه آنها را فراموش کردند.دلیل این عمل هرگز مشخص نشد.بر خلاف ماریا من چهره شرقی داشتم.چشم و موهای مشکی و صورت سفید و البته هیچ ظرافتی در اندام خود نداشتم.اگر روزی خواستم یک معرفی کاملی برای یک آشنایی ارائه دهم شاید اینگونه شروع کنم:
من نینا هستم.۲۱ ساله متولد سانفرانسیسگو.پدرم یک ایرانی است که درگذشته با یک زن آمریکایی ازدواج کرد.البته نتیجه اش طلاق بود و آخر هم هر کدام ازدواج مجدد شان را در کشورشان به سر انجام رساندند.
در ازدواج پدرم با مادرم، ابتدا برادرم مایکل و سپس من به دنیا آمدم.با ماریا،زن اول پدرم در روزهای آخر زندگی زیبا و رویایی ام آشنا شدم.پدرم بعد ده سال زندگی مشترک به مادرم خیانت کرد و ازدواج مجددش با ماریا را به سرانجام رساند.برادرم درست از همان روز ها غیب شد.مادرم دچار جنون شد و هم اکنون در تیمارستان است.با پولی که پدرم ماهانه برایم واریز می کند در یکی از دانشگاه های سانفرانسیسگو مشغول به تحصیل شدم و زندگی خوبی را در کنار دوست عزیزم ماریا میگذرانم.
_میگم نینا..
_هوم؟
_خدایی نمیری؟
در حالی که کیفم را روی دوشم محکم میکردم دستی به لباس و کیفم کشیدم و گفتم:
_بهش فکر میکنم.دیدی که..پیرمرد یه هفته فرصت داده.
_پس خوب فکر کن.
سپس همانطور که از روی چمن ها بلند می شد و خود را می تکاند ادامه داد:
_کلاسم شروع شد.منم برم.کاری نداری؟
_نه.کلاست کی تموم میشه؟
_یک ساعت دیگه ولی با الکس قرارردارم.دیر میام.
ابروهایم را بالا انداختم.سوتی زدم و گفتم:
_جدیده؟
چشمانش را در کاسه چرخاند و گفت:
_نه بابا.الکس دیگه.همون که باباش کارخونه داره.
_منو خر نکن.جدیده.خوشبگذره.
چشمکی زدم و راه خانه را در پیش گرفتم.ماشین پیش ماریا می ماند.قرارش با الکس در کافه دوری بود.
در طول راه به مردم دقت میکردم.یکی از تفریحات من بود.اینبار البته کمی مرور خاطرات هم میکردم.زمانی که وارد دانشگاه شدم.افت تحصیلی قابل توجه ای داشتم و تا مرز اخراج پیش رفتم.از طرفی تنهایی و از طرف دیگر خانواده از هم پاشیده ام باعث شده بود که منزوی و افسرده شوم.اما با آمدن ماریا همه چیز تغییر کرد.ماریا از دختران نسبتا فقیر دانشگاه محسوب میشد.با فوت پدرش یتیم شده بود و دنبال دانشگاهی بود که خوابگاه داشته باشد.یادم است یک روز سرد و طوفانی از پاییز یا زمستان به دلیل هوای نا مساعد تاکسی های شهر پست خود را ترک کرده بودند.در راه او را دیدم که به زحمت در مسیر خود حرکت میکند.ماریا را سوار کردم.آدرسی که به من داده بود کلوبی در شهر بود.با دو دلی مسبر را در پیش کرفتم.چندی بعد به کلوب رسیدیم.ماریا برای باز کردن در خیز برداشته بود که از او پرسیدم:
_چند وقته میای اینجا؟
چشمان آبی اش را که از هنگام ورود به ماشین سرخ بودند به من دوخت و با لحن سردی گفت:
_به تو ربطی داره؟
بهت زده سکوت کردم.چند لحظه ای همانگونه به من خیره شد اما بعد همانطور که به سمت پنجره می چرخید دستش را به دستیگره رساند و گفت:
_نمی دونم چرا دارم بهت اینا رو میگم،ولی اولین باره
در ماشین را باز کرد.هنوز پیاده نشده بود که گفتم:
_شاید بتونم کمکت کنم!
مکثی کرد،هنوز دستش به دستگیره بود.برگشت و گفت:
_خیلی از آدمای فضول بدم میاد.رسوندی منو دستت طلا.دیگه پاتو از گلیمت دراز نکن.
صدایم را مانند او بالا بردم و گفتم:
_بدبخت چهار ماه دیگه مثل سگ می ندازنت بیرون.منم فقط قصدم کمک بود.مگه دردت چیه که به این خقارت افتادی.
با صدای من بغض کرد و گفت:
_مثلا چی کار می تونی بکنی؟می تونی برام سقف بالا سر پیدا کنی؟می تونی؟
_آره.دقیقا قصدم همینه.
کمی متعجب شد.لحظه ای سکوت کرد و سپس گفت:
_واقعا می تونی؟
_آره،تا کار خوابگاهت رو راست و ریس کنی می تونیم با هم آشنا بشیم.اگه شر نباشی چرا با هم زندگی نکنیم؟
_چرا می خوای اینکار رو بکنی؟
لبخندی زدم و گفتم:
_نمی دونم.شاید چون منم مشکلات زیادی دارم.دنبال یه دوست خوب میگردم.راستش نمی دونم میشه بهت اعتماد کرد یا نه ولی الان تنها چاره ای که دارم اعتماده.تا الان خیلی پی گیرت بودم.بچه هایی که هم دانشگاهیت بودن خیلی ازت تعریف میکنند.
با شک و تردید گفت:
_تنهایی؟یعنی برادری یا….
_تنهام.توی این شهر کسیو ندارم.
کمی سکوت کرد.سپس صورتش را به سمت پنجره چرخاند و گفت:
_گمونم منم چاره ای ندارم.قبوله.
ورود ماریا به زندگی من با ماریای زیبا و جوان آمریکایی که دل پدرم را برده بود فرق میکرد.این ماریا اینبار سازنده بود.نه پاشنده!!
●◎●◎●◎●◎●◎●◎●◎●◎●◎●◎●◎●◎●◎●◎●◎●◎●◎●◎●

Reihanenajmedin
Reihanenajmedin
پاسخ به  Ghazaleh Behzad
2 سال قبل

عه اخجون چه پارتت طولانیه
بسی عالیس

Ghazaleh Behzad
Ghazaleh Behzad
پاسخ به  Reihanenajmedin
2 سال قبل

بللله با ما باش و رمان خوانی کن😂❤🖐🏻

ارزو
پاسخ به  Ghazaleh Behzad
2 سال قبل

این رمانته ؟ قلمت قشنگه عزیزم😍😍😍😍❤❤❤❤❄❄❄❄❄

Ghazaleh Behzad
Ghazaleh Behzad
پاسخ به  ارزو
2 سال قبل

مرررسی😍

ساحل
ساحل
2 سال قبل

ی پیام برا ابجی عزیزم مهسا جون ک ت چتروم نیس ولی پیامارو میخونه 😇

مس مسی عزیزم خیلی دلم برات تنگ شده 🥺❤بوس بهت گلم مواظب خودت باش💋❣❣
میبوسمت😘
عااا راستی پروژه شوهرو ول نکنیا پیدا کن برام تا این گشنه هارم دعوت کنم مث من عقده عروسی نشن🤣😉
قراره ب مبینا و مهرانم‌بیشتر همه شیرینی بدم

دده سیا
دده سیا
2 سال قبل

کاکاسیا؟داداشم؟؟؟من دلم عروسی میخا بور شلوار کردیت بپوش منم قری میپوشم با فاطی میریم عروسی جایی
البته بعد محرم و صفر😌😃
باغای گویم و دوکوهک‌سرگلستان اکثر شبا عروسی دارن
میریم ب عنوان مهمان هم قر ت کمر خالی میشه هم ی پرس غدای میخوریم😃🤣🤣🤣🤣
#عقده_عروسی

ghazal
ghazal
2 سال قبل

سلاااااام گزتون اومدددد💚

دده سیا
دده سیا
پاسخ به  ghazal
2 سال قبل

سلام عزیزم
خوش اومدی
(نه اثنم‌خوش نیدمدی)

ghazal
ghazal
پاسخ به  دده سیا
2 سال قبل

بچها بچها نگا از کاکا سیاه به دده سیاه تغییر کرده مهرا😂😂😂اینا چ اسمیه اخه

صغرا دختر اصغر
پاسخ به  ghazal
2 سال قبل

خوش اومدی دخترکم😛😂گز منننن

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  ghazal
2 سال قبل

سلام گزمون خوش اومد💜🤩

Reihanenajmedin
Reihanenajmedin
پاسخ به  ghazal
2 سال قبل

سلااام
گزمون خوش اومد

ساحل
ساحل
2 سال قبل

مهران اسم کاکاسیا چ بت میاد بیشرف🤣💔
منم دده سیا پس😃😃😃
راستی فاطی کوش؟اومد و رف سریع نکبت

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  ساحل
2 سال قبل

مننم هسما🥺

ساحل
ساحل
2 سال قبل

عارفه نگفتم بت داداش دارم؟؟

منو گرفتی؟😐
فراموشی گرفتی عشقم چرا گفتم بت بعدش همی جوری میخای ببری بقیه گنا دارن ک😂😂😂
عکس دوتاشو زری دیده تازه😉😌😌

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  ساحل
2 سال قبل

چلا من ندیدم🥺

عارف
پاسخ به  ساحل
2 سال قبل

بنده یک عدد حافظه ماهی دارم🙂😐😂
ببین چش مشکیه رو برا من پست نکنی تا آخر عمر کبری رو نمی بینی🤨🗡️

دسته‌ها
1K
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x