رمان تاوان پارت 55 - رمان دونی

 

 

خودش میدونه ترسم از چیه ها ولی دعوام میکنه که جلوش ضعف نشون میدم

 

اینم میدونم حق داره و نگرانمه

ولی من…..نمیتونم

 

_کاری نداری باهام؟؟

 

با اخم

جلوتر از من مانتو پوشید و رفت بیرون و من بدو دنبالش رفتم تا شر درست نکنه

 

قول دادا ولی خیالم راحت نیست

 

کنار ماشین وایساده بود و اخم داشت

که زیبا آروم آروم رفت طرفش

 

_به…..به…..پس شازده شمایی؟؟

 

یه نگاه چپ بهش انداخت و بعد به من

 

منم بازوی زیبا گرفتم

 

_زیبا جان…. ممنون که موندی منو راه بندازی حالا دیگه برو….

 

زیبا وایساد منم به خیال اینکه میخواد برگرده خونه خیالم راحت شد ولی…..

 

_نگفته بودی نمیشنوه…..

 

وای الان یه چیزی بهش میگه و همه چیزو بدتر میکنه

 

ولی فقط با حرص خندید

 

_دیر شده….میخوای وایسی؟

 

_تو رو سننه آقا پسر….

 

اومد بره طرفش که بازوشو محکم تر گرفتم

 

اگه مرد بود و زورش و داشت بیچارش میکرد هر چند میعادی که جدیدا شناختمم آدمی نیست وایسه به نگاه کردن

 

 

 

 

#تاوان

#پارت۲۳۴

 

 

_زیبا خانم به خاطره من……..هان…..باشه؟!

 

بالاخره نگاه تیزشو از اون گرفت و به من داد

 

میدونم به فکر حال و پریشونیه منه که

بالاخره با اکراه و چشم و ابرویی در هم کوتاه اومد

 

_یادت نره چی بهت گفتما……شماره ی سیاوشم برام بفرست تو دسترس نبودی نگران نشم

 

_باشه قربونت برم…..برو خودم اصلا تند تند بهت زنگ میزنم

 

به زور راهی خونش کردم ولی دقیقه ی آخر قبل از اینکه اون سوار ماشین بشه بالاخره زهر خودشو ریخت

 

_بی غیرتِ بی همه چیز….

 

با ترس برگشتم عقب که خونسردیش پشت فرمون نشون میداد نشنیده…..

خدایا شکر

 

ماشینش از اون گرونا بود برعکس ماشین قبلیش

 

خب آره اون موقع یه بوتیک دار بود که تمام سرمایه شو گذاشت وسط تازه همشم به بادرفت ولی الان…….رئیس اون شرکت پخش داروی بزرگ بود

چیزی که تو خوابم نمیدیدم

 

حالم از خریتم بهم میخوره……حالم از سادگیم به هم میخوره…..چرا نفهمیدم؟چرا حتی بهش شک نکردم؟مگه عقل نداشتم

 

خم شد و در ماشین و از تو باز کرد

 

_تا شب وقت نداریم…..

 

دوست ندارم کنارش بشینم…..نمیخوام تو هواش نفس بکشم…..ولی…..مجبورم

 

نشستم و ساکمو گذاشتم رو پاهام

 

قبل از اینکه راه بیوفته گفت:

 

 

 

 

#تاوان

#پارت۲۳۵

 

 

_کمربندتو ببند…..

 

به اینم کار داره؟؟

 

هر چند….. فکر کنم تنها چیزی که از گذشته واقعی بود حساسیتش رو بستن کمربنده…..اون موقع فکر میکردم نگرانمِ و ذوق میکردم ولی الان میدونم به خاطره اون تصادفِ

 

نه اینکه من براش مهم باشم….نه…..شاید یه ترسِ که باهاشه

 

به حرفش گوش دادم

 

راه افتاد و سرمو گرفتم سمت شیشه

 

داشتم خیابونا و آدما رونگاه میکردم

 

زندان باعث میشه آدما خیلی فکر کنن……اینکه چه آدمایی با چه دلایل مسخره ای میرن اونجا

 

کی میدونه هر کدوم چه سختیایی کشیدن؟

 

_بچتو درست تربیت کن……

 

گفت بچم؟؟!

 

یه جوری سرمو برگردوندم سمتش که سرشو از روبه رو برگردوند و ابروهاش رفت بالا

 

_بچم؟؟ مگه….مگه….

 

اول ابرو بالا داد ولی بعد گلوشو صاف کرد

 

_منظورم دوستت بود….دفعه ی دیگه به چرت و پرتاش گوش نمیدم…..

 

همینقدر راحت یه نور امید تو دلم روشن شد که همونم خاموش کرد

 

داشتم نیم رخش و نگاه میکردم که یه نفس عمیق کشیدم و با ناامیدی تمام زمزمه کردم

 

_خیالت راحت…..دفعه ی بعدی در کار نیست

وقتی برگردیم.. وقتی…. فربد و……

 

نگاهش بین جلو و من جابه جا میشد که

پوزخند حرصی زد

 

_چرا؟؟ چون قراره شماره ی اون پسر رو بهش بدی یعنی تمومه؟؟

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 64

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان سودا
دانلود رمان سودا به صورت pdf کامل از ملیسا حبیبی

  ♥️خلاصه رمان: دختری به اسم سودا که عاشق رادمان هم دانشگاهیش میشه اما وقتی با خواهرش آشناش میکنه عاشق هم میشن و رادمان با خواهر سودا ازدواج میکنه سودا برای فراموش کردم رادمان به خارج از کشور میره تا ادامه تحصیل بده و بعد چهارسال برمیگرده اما میبینه هنوزم به رادمان بی حس نیست برای همین تصیمیم میگیره ازدواج

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان درجه دو

    خلاصه رمان :       سیما جوان، بازیگر سینما که علی رغم تلاش‌های زیادش برای پیشرفت همچنان یه بازیگر درجه ۲ باقی مونده. ولی ناامید نمی‌شه و به تلاشش ادامه می‌ده تا وقتی که با پیشنهاد عجیب غریبی مواجه می‌شه که می‌تونه آینده‌اش و تغییر بده. در مقابل پسرداییش فرحان، که تو حرفه خودش موفقه و نور

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نفس آخر pdf از اکرم حسین زاده

  خلاصه رمان :       دختر و پسری که از بچگی با هم بزرگ میشن و به هم دل میدن خانواده پسر مذهبی و خانواده دختر رفتار ازادانه‌تری دارن مسیر عشق دختر و پسر با توطئه و خودخواهی دیگران دچار دست انداز میشه و این دو دلداده از هم دور میشن , حالا بعد از هفت سال شرایطی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آوای جنون pdf از نیلوفر رستمی

  خلاصه رمان :       سرگرد اهورا پناهی، مأموری بسیار سرسخت و حرفه‌ای از رسته‌ی اطلاعات، به طور اتفاقی توسط پسرخاله‌اش درگیر پرونده‌ی قتلی می‌شود. او که در این راه اهداف شخصی و انتقام بیست ساله‌اش را هم دنبال می‌کند، به دنبال تحقیقات در رابطه با پرونده، شخص چهارم را پیدا می‌کند و در مسیر قصاص کردن او،

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دوباره سبز می شویم به صورت pdf کامل از زهرا ارجمند نیا

    خلاصه رمان: فلورا صدر، مهندس رشته ی گیاه پزشکی در سن نوجوونی، شیفته ی دوست برادرش می شه. عشقی یک طرفه که با مهاجرت اون مرد ناکام می مونه و فلورا، فقط به خاطر مهرش به اون پسر، همون رشته ای رو توی کنکور انتخاب می کنه که ونداد آژند از اون رشته فارغ التحصیل شده بود. حالا

جهت دانلود کلیک کنید
رمان بوسه گاه غم

  دانلود رمان بوسه گاه غم   خلاصه : حاج خسرو بعد از بیوه شدن عروس زیبا و جوونش، به فکر ازدواج مجددش میفته و با خواستگاریِ آقای مطهری، یکی از بزرگترین باغ دارهای دماوند به فکر عملی کردن تصمیمش میفته که ساواش، برادرشوهر شهرزاد، به شهرزاد یک پیشنهاد میده، پیشنهادی که تنها از یک عشق قدیمی و سوزان نشأت

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x