رمان حورا پارت 108 - رمان دونی

 

 

 

_ حورا خانم، تشریف بیارید میرسونمتون!

 

توجهی نکردم و سعی کردم باز هم فاصله بگیرم، اما اینبار با حرکت نکردنش مشکوک شدم، اگر قصد ازار داد، میبایست دوباره مقابلم بایستد، اگر قصد رفتن داشتن هم نباید همچنان می‌ایستاد!

 

در همین افکار بودم که در ماشینش باز شد و پا به بیرون گذاشت، و همان لحظه من خودم را لعن و نفرین کردم که ای کاش منتظر میماندم برای اژانس، حالا یک ربع یا بیشتر!

 

_ حورا خانم…

 

کلافه و عصبی به سمتش براق شده غریدم:

 

_ اقای محترم میشه انقدر اسم منو بلند صدا نزنید؟ کسی نفهمه فکر میکنه باهاتون صنمی دارم!

 

گوشه‌ی لب‌های مرد بالا رفت، کت و شلوارش زیادی به تنش می‌آمد!

رو گرفتو و در پیاده رو قدم برداشتم که مرد همقدم با من شد و پرسید:

 

_ چرا انقدر دوری میکنی؟ این همه دنبالتم، میخوامت، اینجوری بی توجهی میکنی؟

 

از وقاحتش در حال ترکیدن بودم، عصبی بوده و مدام در ذهنم به دنبال نام فامیلی‌اش میگشتم تا شاید بتوانم چیزی بگویم و گورش را گم کند!

 

_ حورا، بابا من خرت شدم…از خر شیطون بیا پایین، مگه جدا نمیشی هان؟ مگه اون شوهر نامردت زن نگرفته؟ چرا تو داری میسازی باهاش؟

 

پاهایم از حرکت ایستاد، این هارا از کجا میدانست؟ کیمیا گفته بود از طرف هیچکدام از اقوام نیست، و حتی معلوم نیست کی در مهمانی راهش داده!

 

به سمتش برگشتم و با اخم گفتم:

_ ببین اقای به اصطلاح محترم، هرکی دور و ور من نامرد و عوضی باشه قرار نیست منم مثل اون رفتار کنم، تا وقتی اسم قباد شرعا و قانونا روی منه، به خودم اجازه ی رفتاری که شخصیت و منزلتمو پایین بیاره نمیدم، نمیدونم کی هستید و از کجا سر و کله‌تون پیدا شد، اما دیگه مزاحم من نشید…

 

قدمی فاصله گرفتم و با پوزخندی ادامه دادم:

_ مطمئنا با این مزاحمتا و رفتارای بیشعورانه از تنهایی هم بمیرم انتخابم نخواهید بود!

 

 

 

 

در همان حال با اولین تاکسی که دیدم سریع دست تکان داده سوار شدم، مات و مبهوت مانده بود در همان پیاده رو!

_ دخترم کجا برم؟

 

به سمت راننده که مرد میانسالی بود برگشتم:

_ مستقیم برید، میگم…نمیخوام این اقا دنبالم کنه!

 

مرد سری تکان داد و به راه افتاد، من هم سر به پشتی تکیه دادم و به بخت نابودم فکر کردم، خیر سرم میخواستم خودم به سراغ این مرد بروم، که چه بگویم؟ اصلا چه فکری میکرد اگر میرفتم؟

 

با این رفتارهایش مشخصا فکر میکرد دنبالش هستم و عاشق سینه چاکش شده‌ام، شاید اصلا پاپوش باشد؟ همین لاله، بعید نیست از طرف او برای آتو گرفتن از من آمده باشد، نمیدانم چه میخواسته که نگرفته؟

 

آهی کشیدم و چشم بستم، هر روز، تحمل کردن داشت سخت‌تر میشد…

 

با کیمیا تقریبا کل پاساژ را گشتیم، دوتا کتاب خریدم، چندتایی هم لباس و در میان کل ان خریدها، به یاد لباس شبی افتادم که بار اول که با کیمیا به خرید آمدیم خریدم.

باید به خانه که برگشتیم باز هم بپوشمش، با اینکه خیلی باز و لختی بود، اما دوستش داشتم…

 

_ حورا بریم اونجا بشینیم!

 

از نظرش استقبال کردم و روی یکی از میز‌های کافه که بیرون گذاشته بودند نشستیم، طولی نکشید که گارسون با منو امد:

 

_ وای هوا داره سرد میشه!

 

نگاهی به اطراف انداختم، درخت‌ها داشتند دیگر لخت و عور میشدند:

_ اره، پاییز شد دیگه…

 

_ قیافت تو هم بود از وقتی اومدیم، چیزی که نشده؟

 

کلافه نگاهش کردم، دستانم را روی میز حلقه کردم و منو را از نظر گذراندم:

 

_ اون یارو مرده که تو مراسم نامزدیت بهت گیر داد، اون اومده بود سر کوچه!

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 2.8 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان در پناه آهیر
رمان در پناه آهیر

خلاصه رمان در پناه آهیر افرا… دختری که سرنوشتش با دزدی که یک شب میاد خونشون گره میخوره… و تقدیر باعث میشه عاشق مردی بشه که پناه و حامی شده براش.. عاشق آهیر جذاب و مرموز !     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 /

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی

          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع که فهمیدم این پسر با کسی رابطه داشته که…! باورش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نیکوتین pdf از شقایق لامعی

  خلاصه رمان :       سَرو، از یک رابطه‌ی عاشقانه و رمانتیک، دست می‌کشه و کمی بعد‌تر، مشخص می‌شه علت این کارش، تمایلاتی بوده که تو این رابطه بهشون جواب داده نمی‌شده و تو همین دوران، با چند نفر از دوستان صمیمیش، به یک سفر چند روزه می‌ره؛ سفری که زندگیش رو دستخوش تغییر می‌کنه! سرو تو این

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دلبر مجازی به صورت pdf کامل از سوزان _ م

    خلاصه رمان:   تمنا یه دخترِ پاک ولی شیطون و لجباز که روزهاش با سرکار گذاشتنِ بقیه مخصوصا پسرا توی فضای مجازی می‌گذره. نوجوونی که غرق فضای مجازی شده و از دنیای حال فارغ.. حالا نتیجه‌ی این روند زندگی چی میشه؟ داشتن این همه دوست مجازی با زندگیش چیکار میکنه؟! اعتماد هایی که کرده جوابش چیه؟! دو نفر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گوش ماهی pdf از مدیا خجسته

    خلاصه رمان :       داستان یک عکاس کنجکاو و ماجراجو به نام دنیز می باشد که سعی در هویت یک ماهیگیر دارد ، شخصی که کشف هویتش برای هر کسی سخت است،ماهیگیری که مرموز و به گفته ی دیگران خطرناک ، البته بسیاز جذاب، میان این کشمکش های پرهیجان میفهمد که ماهیگیر خطرناک کسی نیست جز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کفش قرمز pdf از رؤیا رستمی

  خلاصه رمان :         نمی خواد هنرپیشه بشه، نه انگیزه هست نه خواست قلبی، اما اگه عاشق آریو برزن باشی؟ مرد قلب دزدمون که هنرپیشه اس و پر از غرور؟ اگه این مرد قلب بشکنه و غرور له کنه و تپش قصه مون مرد بشه برای مقابله کردن حرفیه؟ اگه پدر دکترش مجبورش کنه به کنکور

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
16 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Asman Abi
Asman Abi
1 سال قبل

اینکه دیشب پارت نذاشتید هیچ توجیهی نداره لطفا به مخاطب و وقتش احترام بزارید ، همچنین به کاری که خودخواسته قبول کردین منظم و متعهد باشید

نودی
نودی
1 سال قبل

خوب چرا پارت نمیذارید امروز چهارشنبه ست.واقعا که اصلا رمان دیگه هیچ جذابیتی نداره دیر ب دیر پارت میذارید خیلی هم کم درحد چندتا جمله.من که کم کم دارم اصن فراموش میکنم رمانی رو دنبال میکنم.واقعا هم ب نظر خواننده های رمانتون اهمیتی نمیدید ک چه نظراتی دارند.باتشکر

خواننده رمان
خواننده رمان
1 سال قبل

چراامشب پارت نیست

Asman Abi
Asman Abi
1 سال قبل

پارت جدید لطفا زودتر قرار بدین

nah
nah
1 سال قبل

پارت کجاست؟

هیچکس
هیچکس
1 سال قبل

این خواستگاره پدر بچه قباده که اومده تو مهمونی لاله رو تهدید کنه دیده حورا هم هست اینجا چی بهتر از این که انتقام بگیره از قباد و حورا رو در عوض لاله برداره و قباد بی آبرو کنه …
ولی چون حورا زنی نجیبی هست به زودی خام نمیشه طرف عاشقش میشه و هرجوری شده حورا رو مال خودش می کنه. قباد هم در آینده نادم و پشیمون میاد پیش حورا میگه گوه خوردم ولی دیگه فایده نداره براش..
این بین هم اگه قباد عقیم نباشه ممکنه حورا از قباد حامله بشه و بعد از اینکه خونه رو ترک کرد متوجه بشه ..

Bahareh
Bahareh
1 سال قبل

ولی به نظر من حورا اون لباس شب رو میپوشه بعدشم قباد میبینتش با کلی تحقیر و تخریب شخصیتی بهش تجاوز میکنه و بله اینجا حورا حامله میشه.

اهو
اهو
1 سال قبل

ولی این خاستگاره از طرف لاله نیس چون اگه بود نویسنده خودش لو نمیداد که شاید از طرف لاله باشه یا واقعا میخوادش یا رقیب قباده اومده انتقام بگیره ولی بعدا عاشق حورا میشه

soofb
soofb
1 سال قبل

سلام اگه امکانش هست شرایط ورود به وی‌آی‌پی رمان رو بگید

Baharan
Baharan
1 سال قبل

حورا لباس شب میپوشه ،قبادم خیلی اتفاقی میاد توی اتاق که بخاطر رفتارش قبل از بیرون رفتن از خونه باهاش دعوا کنه و از اونجایی که در حال حاضر لاله بهش پا نمیده و مرد بسیار هول و مزخرفیه به زور وارد رابطه با حورا میشه، حورا هم که کیست ش را عمل کرده و دیگه مشکلی نداره باردار میشه و بعد بدون اینکه به قباد بگه ازش جدا میشه و چندسال بعد قباد حورا و بچه شون که احتمالا هم دختر هم هست را پیدا میکنه تا اون موقع یه بلایی هم سر لاله اومده و حذف شده

آرام
آرام
پاسخ به  Baharan
1 سال قبل

اما حورا فقط یه سال آخری رو کیست داشت پس چرا اون دو سال اولی حامله نشد؟؟
به نظرم قباد عقیمه ونمیتونه بچه دار شه

حالا
حالا
پاسخ به  Baharan
1 سال قبل

حس میکنم زیادی حق و راست گفتی

ایلی
ایلی
1 سال قبل

مطمئننننننننن باشید آخر می‌ره با قباد….

jemm
jemm
پاسخ به  ایلی
1 سال قبل

همینه دیگه رمانای الان شده خفت و استکهلم و عاشق شکنجه گر شدن یه مزخرف به تمام معنا

....
....
1 سال قبل

این یارو خاستگاره کار لاله نباشه ی ادمیه مثل همون عوضی و…

آرام
آرام
1 سال قبل

وای حورا خانوم میخواد لباس شب بپوشه
ولی خواهشا حورا تو اتاقت بمون چون حوصله نداریم قباد تو رو ببینه و مسخره کنه اصلا کشش تخريب دوباره ی تو رو نداریم
یعنی میشه سه ماه مونده بارداری لاله تموم بشه حورا طلاق بگیره راحت شیم
این خواستگار بیشعور هم فهمید که با کی طرفه
حورا مثل لاله نیس که با هر اشاره ای خام طرف بشه

دسته‌ها
16
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x