رمان حورا پارت 377 - رمان دونی

 

 

 

 

 

 

_ آهان…یادم اومد! خب؟

 

هنوز نگاهم به نیاز بود و سعی داشتم بازی کردن با او را دلیلی تلقی کنم برای نگاه نکردن به چشمانش:

 

_ گفت برم پیشش…یه خبر برام داره! چون فهمید باردارم، نمیخواست پشت تلفن بگه و چیزیم بشه!

 

سکوتش مبنا بر گوش دادنش بود:

 

_ با محمد که برای سر زدن به کیمیا که تازه زایمان کرده بود اومدم…بعدش یه سر رفتیم پرورشگاه…

 

_ وایسا ببینم، زایمان کیمیا تو بیمارستان بودی؟

 

شوک صدایش وادارم کرد نگاهش کنم، غمگین سر تکان دادم:

 

_ اره وحید بچه‌ها رو یواشکی آورد ببینمشون…نشد پیش کیمیا بمونم!

 

ناباور سر به راست چرخاند و بی هدف چشم در خانه گرداند:

_ باورم نمیشه…

 

زمزمه‌اش را نادیده گرفتم:

 

_ خاله نبات…میخواست بهم بگه که خونواده‌م پیدا شدن!

 

چنان گردنش با شوک به سمتم چرخید که از صدایش ترسیدم:

 

_ حالا هم ادرس و شماره تلفنمو پیدا کردن و ول کن نیستن!

 

_ چجوری؟ یعنی چی؟ چرا الان به من میگی؟

 

عصبی سری تکان دادم:

_ میگفتم که چی بشه قباد؟ تغییری نداره…نمیخوام ببینمشون!

 

خودش را کمی به جلو متمایل کرد، نگاهم را به نیاز دادم که مبادا بیوفتد، اما دستان مردانه‌ی قباد خوب دخترکمان را در بر گرفته بود:

 

_ چرا نمیخوای؟ یعنی…میدونم که سخته قبول کردنش، اما نمیخوای حداقل بشنوی چه حرفی برای گفتن دارن؟ دلیلشون چیه که این همه سال سراغت نیومدن؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.1 / 5. شمارش آرا 124

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان حسرت با تو بودن
دانلود رمان حسرت با تو بودن به صورت pdf کامل از مرضیه نعمتی

      خلاصه رمان حسرت با تو بودن :   عاشق برادر زنداداشم بودم. پسر مودب و باشخصیتی که مدیریت یکی از هتل های مشهد رو به عهده داشت و نجابت و وقار از وجودش می ریخت اما مجید عشق ممنوعه ی من بود مادرش شکوه به ازدواج برادرم با دخترش راضی نبود چون ما رو هم شأن خانوادش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آخرین چهارشنبه سال pdf از م_عصایی

  خلاصه رمان :       دختری که با عشقی ممنوعه تا آستانه خودکشی هم پیش میرود ،خانواده ای آشفته و پدری که با اشتباهی در گذشته آینده بچه های خود را تحت تاثیر قرار داده ،مستانه با التماس مادرش از خودکشی منصرف میشود و پس از پشت سر گذاشتن ماجراهائی عجیب عشق واقعی خود را پیدا میکند ….

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان من نامادری سیندرلا نیستم از بهاره موسوی

    خلاصه رمان :       سمانه زیبا ارام ومظلومم دل در گرو برادر دوستش دکتر علیرضای مغرور می‌دهد ولی علیرضا با همکلاسی اش ازدواج می‌کند تا اینکه همسرش فوت می‌کند و خانواده اش مجبورش می‌کنند تا با سمانه ازدواج کند. حالا سمانه مانده و آقای مغرور که علاقه ای به او ندارد و سه بچه تخس که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دیوانه و سرگشته pdf از محیا نگهبان

  خلاصه رمان :   من آرمین افخم! مردی 34 ساله و صاحب هولدینگ افخم! تاجر معروف ایرانی! عاشق دلارا، دخترِ خدمتکار خونمون میشم! دختری ساده و مظلوم که بعد از مرگ مادرش پاش به اون خونه باز میشه. خونه ایی که میشه جهنم دلی، تا زمانی که مال من بشه، اما این تازه شروع ماجراست، درست شب عروسی من

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کنعان pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:       داستان دختری 24 ساله که طراح کاشی است و با پدر خوانده اش تنها زندگی می کند و در پی کار سرانجام در کارخانه تولید کاشی کنعان استخدام می شود و با فرهام زند، طراح دیگر کارخانه همکار و … به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان زمستان ابدی به صورت pdf کامل از کوثر شاهینی فر

    خلاصه رمان:     با دندوناش لبمو فشار میده … لب پایینیم رو .. اونو می ِکشه و من کشیده شدنش رو ، هم می بینم ، هم حس می کنم … دردم میاد … اما می خندم… با مشت به کتفش می کوبم .. وقتی دندوناش رو شل میکنه ، لبام به حالت عادی برمی گردن و

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x