رمان دلارای پارت 111 - رمان دونی

 

ابرو های هومن بالا پرید

_همیشه تو حرف زدی دلی ، همیشه تو حرف زدی و من چیزی نگفتم ، من حرف نزدم و گوش دادم ؛ اما نه حقیقت رو

من حتی یک بار بهت دست نزدم چون عشقم واقعی بود اما تو چی ؟

منو بازیچه کردی

گفتی لابد این پسره بابا نداره حمایتش کنه ، بی کس و کاره ، گفتی بی غیرته حتما بذار گند کاریامو بندازم گردنش صداش در نمیاد که

چشمان دلارای گرد شد

بغض کم کم خفه‌اش میکرد

_اشتباه میکنی ….

هومن خندید و به چشمان دلارای خیره شد

اشتباه میکرد ؟

اشتباه را زمانی کرد که عاشق دخترک شد

هومن اشک ریخت و دلارای فکر کرد چقدر وضعشان شبیه به هم است

هر دو درگیر عشقی یک طرفه بودند با معشوقه ای بی رحم

هومن با زجر خندید :

_این خونه رو می بینی
میدونی بخاطرش چقدر بدهکار حاجی شدم ؟!
نه اینکه اون قرضش رو بخواد یا حتی یک کلمه بگه ولی خب خودم که حالیم هست
میخواستم بازسازیش کنم
دیوارا رو کاغذ دیواری کنم

دست دلارای را گرفت و با خشونت کشید :

_آشپزخونه‌ش کوچیکه نه ؟
قرار بود کابینت دیواری بزنیم ! هر لحظه تصورت میکردم ! که داری غذا درست میکنی ! که صبحونه آماده کردی ، که کمکت میکنم ظرفا رو بشوری

دلارای هق زد

چکار کرده بود ؟!

هومن با خشونت سمن اتاق کوچکی هولش داد:

_ اینجا رو میخواستم دیوارا شو یاسی کنم

قرار بود اتاق بچمون بشه

میخواستم رو سقفش ستاره های شب تاب بزنم
قرار بود وسایلش به سلیقه تو باشه
یک دختر شبیه تو

اسمش رو میذاشتم : دلسا ، درسا ، دلوین …..

جنون آمیز خندید :

تو اینترنت سرچ کردم
که شبیه اسم تو باشه

میخواستم تو همین خونه بچه دار بشیم

اما تو بچه دار شدی ، قبل اینکه بیای تو این خونه

پوزخندی زد و ادامه داد :

_قبل از اینکه با من ازدواج کنی

قبل از اینکه لمست کنم

قبل از اینکه اسمم بره تو شناسنامت

دلارای به دیوار تکیه داد

دیگر تحمل نداشت….

ارسلان هم برای بچه شان اتاق رنگ می زند؟!

ستاره می چسباند ؟!

اسم انتخاب می کند ؟!

اسمی شبیه به اسم دلارای ….

به دیوار زل زد

صدایش زمزمه وار بود :

_اولین بار که دیدمش برام جالب بود شخصیتش !

خانوادش شبیه خانواده من بود اما وضعیتش فرق داشت

مثل من از ترس آبروریزی سکوت نمیکرد

از پدر و مادرش وحشت نداشت

حرف مردم براش مهم نبود

زیر بار حرف زور نمی رفت

نفس عمیقی کشید و اشک ریخت

ارسلان لعنتی

ارسلان نفرت انگیز دوست داشتنی

_یکهو به خودم اومدم دیدم شده الگوم شده اسطوره‌ام

دیدم شیفته اش شدم

من ،من عاشق شده بودم هومن

دیونه شده بودم
تو درک میکنی نه ؟

همونقدر که دوستم داشتی ،دوستش داشتم

گفت و به قلب هومن آتش زد

ادامه داد :

_نه نه من از همه مجنون تر بودم
هومن جنون گرفته بودم از عشقش

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم

  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه میزنم و !از عشق قدرت سالوادرو داستان دختریست که به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آغوش آتش جلد اول

    خلاصه رمان :     یه پسر مرموزه، کُرده و غیرتی در عین حال شَرو شیطون، آهنگره یه شغل قدیمی و خاص، معلوم نیست چی میخواد، قصدش چیه و میخواد چی کار کنه اما ادعای عاشقی داره، چی تو سرشه؟! یه دختر خبرنگار فضول اومده تا دستشو واسه یه محله رو کنه، اما مدام به بنبست میخوره، چون

جهت دانلود کلیک کنید
رمان خواهر شوهر
رمان خواهر شوهر

  دانلود رمان خواهر شوهر خلاصه : داستان ما راجب دونفره که باتمام قدرتشون سعی دارن دونفر دیگه باهم ازدواج نکنن یه خواهر شوهر بدجنس و یک برادر زن حیله گر و اما دوتاشون درحد مرگ تخس و شیطون این دوتا سعی می کنن خواهر و برادرشون ازدواج نکنن چه آتیشایی که نمی سوزونن و …. به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سقوط برای پرواز pdf از افسانه سماوات

  خلاصه رمان:   حنانه که حاصل صیغه ی مریم با عطا است تا بیست و چند سال از داشتن پدر محروم بوده و پدرش را مقصر این دوری می داند. او به خاطر مشکل مالی، مجبور به اجاره رحم خود به نازنین دخترخوانده عطا و کیامرد میشود. این در حالی است که کیامرد از این ماجرا و دختر عطا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی

  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم پیدا میکنن‌. حالا اون جدا از کار و دستور، یه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نفس آخر pdf از اکرم حسین زاده

  خلاصه رمان :       دختر و پسری که از بچگی با هم بزرگ میشن و به هم دل میدن خانواده پسر مذهبی و خانواده دختر رفتار ازادانه‌تری دارن مسیر عشق دختر و پسر با توطئه و خودخواهی دیگران دچار دست انداز میشه و این دو دلداده از هم دور میشن , حالا بعد از هفت سال شرایطی

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
46 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ندا
ندا
2 سال قبل

خاک……..

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط ندا
سما
سما
2 سال قبل

بابا بچع ها یکم منطقی فک کنید اگه عاشق واقعی باشه با این موضوع باید کنار بیاد
حالا خارج از رمان
تو زندگی واقعی ما با کسانی ازدواج میکنیم یه هزار جور رابطه داشتن مخصوصا مرد ها
پس با یدونه پرده نداشتن نباید انقدر غیرتی بشن که خودشون چرا انقدر غلط میکنن

شقایق
شقایق
2 سال قبل

فک کن ناموست از یکی دیگه حامله باشه…😊😂
من اگه ی مرد رو تو ی همچین موقعیتی ببینم دختره رو پیدا میکنم مث سگ‌ میزنم😂

الهه
الهه
2 سال قبل

بیا منو بگیر هومننن
تو مسلمون نیستیییی😂😂😂

شقایق
شقایق
پاسخ به  الهه
2 سال قبل

اخی…بعدش بده من از تو و هومن رمان مینویسم‌‌…😂

Yasamn
Yasamn
2 سال قبل

من عاشق هومن شدم…

حدیث⚘
حدیث⚘
2 سال قبل

فاطمه بپر برو دستای نویسنده رو ماساژ بده میترسم از این حجم زیاد نوشتن دستش درد بگیره دیگه نتونه بنویسه😐

معصوم
معصوم
2 سال قبل

خدایی این دوتا خط یه پارته🥲

آرمیتا پاپی
آرمیتا پاپی
2 سال قبل

بیچاره دختر حاجی‌
بدبخت پسر‌حاجی‌
ولی چرا اینطوری کرد دلارای‌ آخه نفهم تو وقتی دختر نیستی غلط میکنی میخوا ازدواج کنی یکی رو بزنی‌ بدبخت کنی ،برو بمیر 😐🔪🔪🔪😖
ارسلان‌ سگ‌ ازش بدم میاد ولی کراش‌ لعنتی😂🤣

Zahra
Zahra
پاسخ به  آرمیتا پاپی
2 سال قبل

😂😂😂😂😂

سما
سما
پاسخ به  آرمیتا پاپی
2 سال قبل

وای حق خیلی کراش 😂

شادی❤
شادی❤
2 سال قبل

آقا مگه زمان ناصرالدین شاهه که این جوری میکنن حالا کار دلارای درست نبوده ولی خب خانوادش حرصم رو در میارن
همش میگن کجا بودی چیکار کردی
واییییییییی داراب و بگو اصلا به اون چه ربطی داره دلارای چه گهی میخوره هاااا
من دلارای رو درک میکنم چون یه جورایی خانواده ی من هم این طورن
البته مشکلی با پوشیدن لباس های نامناسب و ناجور یا آرایش غلیظ ندارن
مثلا الان داداشم اصلا خونه نمیاد فقط عصر ها خونس و شب ها خونه دوستاشه
ولی من حتی یه شب نمیتونم پیش دوستم بمونم
چرا بعضی آداما با زمونه پیش نمیرن
ولی وقتی میبینم که خانواده ی دلارای به یه آرایش ساده هم گیر میدن احساس خوشبختی میکنم😍😂
خلاصه اینکه نویسنده جون رمانت انگار نه انگار که تو قرن بیست و یکن
انگار تو زمان اماما و پیامبرا زندگی میکنن

سما
سما
پاسخ به  شادی❤
2 سال قبل

عزیزم اینا یه جور واقعیت خیلی ها هستن که هنوز اینحور زندگی میکنن

Rom Rom
Rom Rom
2 سال قبل

حسم میگ ارسلان میاد سراغشون
طرف دلارای رو میگیره 😐
هومن فلک زده هم میره سراغ زندگیش البت میفهمه ک پسر حاجیه

سما
سما
پاسخ به  Rom Rom
2 سال قبل

ولی میشه اینجوز ام باشه که هومن با این ماجرا کنار بیاد و با هم ازدواج کنن
ولی فک کنم همون با ارسلان ازدواج کنه آخر

آتنا💗
آتنا💗
2 سال قبل

لعنت بهت نویسنده
از اول رمان که میخونم دم نزدم ولی دیگه تحملم سر رسیده
چرا اینقدر شخصیت دلارای رو تحقیر میکنی
من حرف الان رو نمیزنم حرف پارت های قبل هم هست
که از طرف خانوادش و ارسلان تحقیر می شد
درسته شما نویسنده هستید ولی خوب حرص میخورم هم جنسام تحقیر می شن

ثمین
ثمین
پاسخ به  آتنا💗
2 سال قبل

این شخصیت باید تحقیر شه چون خر

حدیث⚘
حدیث⚘
2 سال قبل

من خیلی کم پیش میاد برا فیلما و رمانا گریه کنم و همیشه یکم ناراحت میشدم ولی امروز برا هومن گریه کردم وقتی اون حرفا رو به دلی میزد دلم آتیش گرفت چطور دلی اینقدر سنگ دله😭😭😭
ولی خدا رو شکر پارت کوتاه بود و گریم زود تموم شد وگرنه حالا حالا ها گریم بند نمی اومد😭😭

༺Aref༻
2 سال قبل

یه مرد دیگه چجوری باید خورد بشه
چجوری باید بمیره

༺Aref༻
2 سال قبل

الان دلم میخواد برم هومنو بغل کنم بگم گریه کن تا خالی شی
نمی دونم چرا انقد می فهممش🥺

༺Aref༻
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
2 سال قبل

نگو
خیلی خودمو کنترل می کنم گریم نگیره 😑😑😑

شقایق
شقایق
پاسخ به  ༺Aref༻
2 سال قبل

خداوکیلی پارت انقد کمه من وقت نمیکنم برم تو حس و حال غم!
اصن نمیفهمم‌ چطوری تموم میشه🙄😂

آرمیتا پاپی
آرمیتا پاپی
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
2 سال قبل

اقا من بغض گرفته ام‌ دلم میخواد‌ زار‌ بزنمممم‌
خیلی گناه داشت 🤧🥺🥺😭😭😭
قرار بود اسم بچه اش دلوین‌ باشه
الان میزارنش‌ ارسطو‌ تا به ارسلان‌ بخوره🤣

سما
سما
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
2 سال قبل

فاطی سر جدت رمان و یه کاری نکن زده شیم
زیادی طولش نده هی به هم برسن یه مشکل پیش بیاد انقدر بدم میاد از این رمانا
هی میرسن بعد یه چی میشه پسره دخترو ترک میکنه بابا ول کن تورو خدا مگه فیلم هندی مینویسید 😂😂

Sana:)
Sana:)
2 سال قبل

یعنی ارسلان رو بزنی تیکه پاره کنی
مرتیکه عوضی
وای من تا قبل این دو پارت جدی میگفتم دلارای باید برگردع پیش ارسلان
ولی الان میگم گورررررر بابای ارسلاننننننن

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط Sana:)
Sana:)
Sana:)
2 سال قبل

من که گریه نمیکنم
مگه مرض دارم گریه کنم؟
مگ اصن گریه داره؟
مگه خرم گریه کنم؟
وای بمیرم برا هومن
اصلا ارسلان گاوه بره بمیره
وای کاش همه چی از اول با هومن شروع میشد….

....
....
2 سال قبل

مفهوم دقیق گند زدن ب ینفر همینه 😂
دلارای چه کردی

محیا
محیا
2 سال قبل

چرا این حرفا رو به هومن گفت؟!
عنتر همون گندی که زدی کافی بود تا نابودش کنه🥲🩹

Maryam
Maryam
2 سال قبل

دلم برا هومن میسوزه 🥲
چطور با وجود هومن ارسلان رو هنوز میخواد نمیدونم😐😐😆

༺Aref༻
پاسخ به  Maryam
2 سال قبل

چه رویی داره

دسته‌ها
46
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x