رمان دلارای پارت 228 - رمان دونی

 

آزاده با دلسوزی جواب داد

_ اگر ازش بخوای نمیگه

_ خوبه

آزاده لبخند زد و دلارای دوباره گفت

_ لباس حاملگی هم میخوام!
میخوام عکس بگیرم

آزاده با تمسخر سر به سرش گذاشت

_ حتما باز برای ارسلان!

_ هم ارسلان هم پسرِ ارسلان!

جفتشان به خنده افتادند

_ از کجا مطمئنی پسره حالا؟

دلارای دستش را روی شکمش گذاشت و با اطمینان جواب داد

_ پسره! میشه شاهزاده ی ملک شاهانا
نه مثل من توسری خور و بدبخت

آزاده اه کشید

_ ان‌شاءالله به سلامت دنیا بیاد و همیشه شاد و موفق باشه

دلارای با شوقی بچگانه زمزمه کرد

_ آمین!

ده روز بعد هنگامه با شنیدن خبر چند ثانیه به شکمش زل زد و بعد پوف کشید

_ آلپ‌ارسلان میکشت!

لبخند دلارای پاک شد و آزاده به بازوی هنگامه کوبید

_ عمه شدی خره ، به جای تبریک گفتنته؟

هنگامه شانه بالا انداخت

_ من داداش خودمو میشناسم!

دلارای دلخور شد اما هنگامه اجازه نداد دلخوری طولانی شود

سه روز بعد با پاندای بزرگی در را زد و اولین هدیه پسرک را تقدیمش کرد

جلسات سونوگرافی را می آمد و در برابر خواسته دلارای برای اعلام نکردن جنسیت بچه غر میزد

غربالگری که سالم بودن پسرک را تایید کرد هر سه نفر خودشان را پیتزا مهمان کردند

دلارای به سختی راه میرفت

در آستانه ماه هفتم بارداری بود و انگار پسرک منتظر رفتن پدرش بود تا رشد کند!

پشت میز نشست و پوف کشید

_ شکمم از خودم جلوتر میاد!

آزاده جعبه پیتزا را سمتش هل داد

_ فداش بشم ، تپله!

هنگامه چشم غره رفت

_ چی چیو فداش بشی؟! نشنیدی دکتر گفت باید وزن کم کنه؟ هم بچه درشت شده هم خودش اضافه وزن داره

دلارای برش پیتزا را پایین آورد و مظلوم نالید

_ خیلی چاق شدم؟

هنگامه خونسرد تایید کرد

_ شبیه نهنگ شدی

دلارای وارفته پیتزا را سرجایش برگرداند و آزاده چپ چپ نگاهش کرد

_ دو ماه دیگه بچه دنیا میاد ، طبیعیه بابا
همه زنای حامله وزن اضافه میکنن

هنگامه خندید

_ دلی دیگه رسما ترکیده

صدای زنگ موبایل اجازه غصه خوردن نداد

با استرس زمزمه کرد

_ ارسلانه!

هنگامه دوباره ذوقش را کور کرد

_ کاش یک بار تماس تصویری بگیره ببینت
قول میدم دیگه حتی برنگرده ایران

آزاده خندید

_ خواهرشوهر!

دلارای بی توجه به آن ها از پشت صندلی بلند شد

_ میرم یک جای ساکت

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.8 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان آرامش بودنت
دانلود رمان آرامش بودنت به صورت pdf کامل از عسل کور _کور

    خلاصه رمان آرامش بودنت: در پی ماجراهای غیرمنتظره‌ای زندگی شش دختر به زندگی شش پسر گره می‌خورد! دخترانِ در بند کشیده شده مدتی زندگی خود را همراه با پسرهای عجیب داستان می‌گذرند تا این‌که روز آزادی فرا می‌رسد، حالا پس از اتمام آن اتفاقات، تقدیر همه چیز را دست‌خوش تغییر قرار داده و آینده‌شان را وابسته هم کرده

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طعم جنون pdf از مریم روح پرور

    خلاصه رمان :     نیاز دختر شرو شیطونیه که مدرک هتل داری خونده تا وقتی کار براش پیدا بشه تفریحی جیب بری میکنه اما کیف و به صاحباشون برمیگردونه ( دیوانس) ازطریق یه دوست کار پیدا میکنه تو هتل تهران سر یه اتفاقاتی میشه مدیراجرایی هتل دستشه تا زمانیه که صاحب هتل ک پسر جونیه برگرده از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سونات مهتاب

  خلاصه رمان :         من بامداد الوندم… سی و شش ساله و استاد ادبیات دانشگاه تهران. هفت سال پیش با دختری ازدواج کردم که براش مثل پدر بودم!!!! توی مراسم ازدواجمون اتفاقی میفته که باعث میشه آیدا رو ترک کنم. همه آیدا رو ترک میکنن. ولی من حواسم دورادور جوری که نفهمه، بهش هست. حالا بعد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طالع آغشته به خون به صورت pdf کامل از مهلا حامدی

            خلاصه رمان :   بهش میگن گورکن یه قاتل زنجیره‌ای حرفه‌ای که هیچ ردی از خودش به جا نمیزاره… تشنه به خون و زخم دیدست… رحم و مروت تو وجود تاریکش یعنی افسانه… چشمان سیاه نافذش و هیکل تومندش همچون گرگی درندست… حالا چی میشه؟ اگه یه دختر هر چند ناخواسته تو کارش سرک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان زهر تاوان pdf از پگاه

    خلاصه رمان :       درمورد یه دختر به اسمه جلوه هستش که زمانی که چهار سالش بوده پسری دوازده ساله به اسم کیان وارد زندگیش میشه . پدر و مادرجلوه هردو پزشک بودن و وقت کافی برای بودن با جلوه رو نداشتن برای همین جلوه همه کمبودهای پدرومادرش روباکیان پرمیکنه وکیان همه زندگیش جلوه میشه تاجایی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آخرین چهارشنبه سال pdf از م_عصایی

  خلاصه رمان :       دختری که با عشقی ممنوعه تا آستانه خودکشی هم پیش میرود ،خانواده ای آشفته و پدری که با اشتباهی در گذشته آینده بچه های خود را تحت تاثیر قرار داده ،مستانه با التماس مادرش از خودکشی منصرف میشود و پس از پشت سر گذاشتن ماجراهائی عجیب عشق واقعی خود را پیدا میکند ….

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ستایش
ستایش
2 سال قبل

واییی یه بار تماس تصویری بگیره قول میدم دیگه برنگرده ایران😂😂😂😂

mehr58
mehr58
2 سال قبل

بیچاره دلارای

...
...
پاسخ به  mehr58
2 سال قبل

عقل که نباشد جان در عذاب است😒 حکایتِ دلارایه

My nazi
My nazi
پاسخ به  ...
2 سال قبل

 😂 

دسته‌ها
4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x