بی تفاوت سری بالا انداخت و دستان گرمش روی شکمم به حرکت درآمدند.

 

_ یکی از مشتریای مغازه بود، چیز مهمی نیست.

تو خوبی دردونم؟

 

پاهایم را روی تخت برگرداند و هنوز داشت زیر دلم را ماساژ میداد.

 

_ دراز بکش.

 

در برابر خوابیدن مقاومت کردم. دلم نمیخواست بخوابم، بیشتر از هر چیزی به یک حمام آب داغ نیاز داشتم.

 

_ باور کن خوبم، بیخودی داری لوسم میکنی عامر.

 

سرش را درون گردنم فرو برد و بوسه های نرم و داغش حالم را دگرگون میکرد.

 

_ میدونی من چرا به دنیا اومدم؟

به دنیا اومدم که فقط دختر کوچولومو لوس کنم!

 

نفس عمیقی کشیدم و به عقب هلش دادم. حتی اگر خودم میخواستم هم بدنم تحملش را نداشت.

باید این عطش جنون وارم را کنترل میکردم.

 

_ خیلیم لوسم کنی از اونور بوم میفتما، اونوقته که سر به بیابون میذاری!

 

آرام خندید و نوک بینی ام را بوسه زد.

 

_ قربون تو برم من، تو هر جورم بشی من میخوامت.

صبحونه میخوری؟

 

سر بالا انداختم و با کش و قوس دادن به تنم گفتم:

 

_ دلم یه دوش آب گرم میخواد، بدنم کوفته شده.

 

نگاهی اجمالی به سر تا پایم انداخت و شرمنده دست پشت گردنش برد.

 

_ ببخشید، واقعا نمیتونستم خودمو کنترل کنم…

نباید اولین بار انقدر بهت سخت میگرفتم، خیلی اذیت شدی.

 

دست روی گونه اش گذاشتم. نگرانی اش برای من حد و مرزی نداشت.

اگر بعد از هر رابطه قرار بود هزار بار عذرخواهی کند که واویلا!

 

خنده ای پر از ناز و غمزه به رویش پاشیدم و با شیطنت ابرو بالا انداختم.

 

_ کاش همیشه نتونی خودتو کنترل کنی، به من که خیلی خوش گذشت!

 

مبهوت و با خنده نگاهم کرد که بی هوا پرسیدم:

 

_ مشتریت چیکار داشت؟ میدونی… این وقت صبح زنگ زده، حتما کارش واجب بوده نه؟!

 

حالا و اینجا، نه زمان و نه مکان مناسبی برای پرسیدن این سوال نبود اما پچ پچ های عامر و آن دستپاچگی واضحش، از ذهنم بیرون نمیرفت.

 

«غرق جنون»

#پارت_۴۷۲

 

در آغوشش وارد حمام شدم. نگاهش مدام روی تنم میچرخید و پر خواهش نگاهم میکرد.

 

از دیدن نگاه همیشه تشنه اش روی خودم حظ میکردم!

طوری نگاهم میکرد که به من حس ارزشمند بودن میداد.

 

اذیت کردنش یکی از تفریحاتم شده بود. دست روی چشمانش گذاشتم و ریز خندیدم.

 

_ هیزی نکن حاجی، از موهای سفیدت خجالت بکش!

 

_ پدرسوخته مگه حاجیا دل ندارن؟ زنمی، حلالمی، هیزی واسه شما برام واجبه!

بعدشم من اصلا از اون حاجیاش نیستم، به جای بابام خدابیامرز رفتم حج.

مهر حاجی خورد رو پیشونیم ولی خودمو لایقش نمیدونم.

این حاجی حاجی کردناتم باعث نمیشه نگاه ازت بگیرم، یه راه دیگه واسه پیچوندنم پیدا کن خوشگله!

 

لبهایش را که بالای سینه ام گذاشت غش غش خندیدم. دستم درون موهایش چنگ شد و خنده کنان عقب کشیدمش.

 

_ حاجی جون تو دیگه نمیتونم، کرم نریز… آی حاجی جونم!

زبونت حشریم میکنه، غلافش کن مرگ من!

یه بار دیگه باهات بخوابم میمیرم…

 

دست بردار نبود و با جدیت به کارش ادامه میداد. از خنده و التماس نفسم بند آمده بود که عقب کشید.

 

زبانی روی لبهایش کشید و با لذت اومی گفت.

 

_ اگه درد نداشتی بهت رحم نمیکردم!

 

تنم را آرام روی صندلی گذاشت و دستش سمت لیف رفت که نوچ بلندی گفتم.

 

_ خیر باشه، لیف ورمیداری!

 

حق به جانب دست به کمر زد.

 

_ خیره، میخوام زنمو حموم کنم!

 

لب گزیدم و بریده بریده از شدت خنده پچ زدم:

 

_ لازم نکرده، برو بیرون ببینم، چقدر تو پررویی مرد… منم خرم نمیدونم میخوای بشینی اینجا هی انگولکم کنی!

بدو برو پی کارت، اگه بچه ی خوبی باشی ایشالا سری بعد!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 182

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان عشق صوری پارت 9
دانلود رمان عشق صوری به صورت pdf کامل از سیما نبیان منش

    خلاصه رمان عشق صوری  : ‹ شیوا دختر زیبا و شیطونی هست که از قضا چشم خلافکار جذابی به اسم شهرام  دنبالشه اما اون به هیچ قیمتی حاضر نیست با این خلافکار وارد رابطه بشه تا اینکه، مادر مجرد شیوا ازدواج میکنه و اون همراه مادرش به خونه ی جدید شوهر مادرش نقل مکان میکنه و اونجاست که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آتش و جنون pdf از ریحانه نیاکام

  خلاصه رمان:       آتش رادفر به تازگی زن پا به ماهش و از دست داده و بچه ای که نارس به دنیا میاد ولی این بچه مادر میخواد و چه کسی بهتر و مهمتر از باده ای که هم خاله پسرشه هم عشق کهنه و قدیمی که چندین ساله تو قلبش حکمفرمایی می کنه… به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاهزاده ترک به صورت pdf کامل از نینا دهنو

      خلاصه رمان:   هاکان بیگ مردی قدرتمند و سرد که از بیماری دو قطبی رنج میبره و اتش کینه و انتقام زندگیش رو سیاه کرده، در سفری به ایران عاشق و دلباخته دخترک دبیرستانی و زیبا میشه که 12 سال از خودش کوچیک تره و زمانی که دختر کوچولوی دلبر دست رد به سینه اش میزنه، برای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاهدخت به صورت pdf کامل از منصوره کمالزاده

        خلاصه رمان :   داستان به تخت رسیدن شاهدخت زمانی آغاز می شود که وصیتی بزرگ به او می رسد. وصیت از جانب مردی که هرگز او را ندیده ولی خون او در رگ هایش جاری است. دخترک هفده ساله ی یک شهرستان دور افتاده و کوچک، مالک یک کارخانه ی بزرگ ترمه بافی از بهترین

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دودمان
دانلود رمان دودمان قو به صورت pdf کامل از منیر کاظمی

    خلاصه رمان دودمان قو :   #پیشنهاد ویژه داستان در مورد نوا بلاگر معروفی هست که زندگی عاشقانه ش با کسی که دوستش داشته به هم خورده و برای انتقام زن پدر اون آدم شده. در یک سفر کاری متوجه میشه که خانواده ی گمشده ای در یک روستا داره و در عین حال بطور اتفاقی با عشق

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان یاس به صورت pdf کامل از نیایش آرا

    خلاصه رمان:     دختری به اسم یاس وابسته امیر میشه که از همسرش جدا شده و یک بچه داره. پدر یاس مخالف و امیر هم پشیمون میشه… تو همین جریانات ارشام به خواستگاری یاس میاد و با هم ازدواج می کنند. اما امیر شوهر دختر خاله ارشام که باعث میشه…     به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
جدیدترین پست های سایت
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x