رمان دونی

رز مـشــــــکـــیـ چـشـمانتــ پارت 10

نفهمیدم کی خودمو بهش رسوندم

و انداختمش رو تخت

قبل از اینکه بتونه حرکتی بکنه پامو لای پاش قفل کردم و با دستام دستاشو نگه داشتم .

ترس رو‌ میشد از مردمک لرزون چشم هاش خوند

الان دیگه وقتش بود .

بس بود هرچی دوری کرده بودم ازش

لب هامو گذاشتم رو لباش

خشن و تند میبوسیدم

حتی خودم هم حس می کردم که دارم لباشو از جا میکنم .‌

تقلا هاش بی فایده بود . زوری در مقابلم نداشت .

بالاخره دل از لب هاش کندم و سرمو فرو‌ کردم تو گودی گردنش

نبضش رو بوسیدم .

از قفسه سینش که بالا و پایین میشد

خیلی ترسیده بود .

ولی از چی ؟

از کی ؟

از منی که شوهرش بودم ؟

سرمو بالا آوردم

با بهت پرسید :

چرا اینکارو کردی ؟

خونسرد جواب دادم :

– چون دلم میخواد و قرار هم نیست به تو جواب پس بدم

در ضمن از امشب کنار هم میخوابیم

نگاهش رنگ خشم گرفت :

قرار ما این نبود

من هیچوقت همچین کاری نمیکنم

دستمو نوازش وار روی پاش کشیدم :

تو که نمیخوای من کاری باهات بکنم ؟

لرزش صداش به وضوح مشخص بود :

– منو تهدید میکنی ؟

نه عزیزم . فقط دارم بهت یادآوری میکنم که میتونم به دلیل عدم تمکین

ازت شکایت کنم .

– اوکی . شب کنارت میخوابم ولی حق نداری بهم دست بزنی

اومممم از اونکارا باهات نمیکنم

ولی یکم شیطونی که اشکالی نداره

خانم کوچولو .

– از روم بلند شو بهراد دارم له میشم .

با شیطنت کل وزنمو انداختم رو تنش

حس کردم نفسش رفت .

با تعجب پرسیدم :

تو چند کیلویی .

انگار زیر آوار باشه به سختی جواب داد :

– سی و هشت

خب معلوم بود این تن ظریف طاقت هیکل منو نداره .

دلم نیومد بیشتر از این اذیتش کنم

خم شدم گاز خیلی محکمی از بازوش گرفتم و از روش بلند شد .

از زبان تیدا :

با دردی که به جون بازوم انداخت جیغی زدم و دستمو گذاشتم رو‌ جای دندونش .‌

به اندازه ی چهار انگشت کبود شده بود‌ .

با عصبانیت گفتم :

بهرااااااااد

– جونم خانومم

خانومم ؟ میدونست با این کلمه ها چه بلایی سر قلب بی جنبم میاره ؟

وقتی دید حرکتی نمیکنم اومد سمتم :

تیدا جان چرا جواب نمیدی ؟

– بهراد

جونم

– بهراد با من بازی نکن

یعنی چی منظورت چیه ؟

– ببین بهراد قرار نبود بین ما وابستگی پیش بیاد

تو علاقه ای به من نداشتی و عهد کردی بعد از چند ماه از هم جدا شیم

و من هم در قبال اینکه تو سن ۱۷ سالگی مهر طلاق بخوره تو شناسنامم

قراره یک میلیارد پول دریافت کنم

همین … بهراد بزار زندگیمون همینطوری درست پیش بره

بزار این چند ماه بگذره اونوقت هرکی میره سمت زندگی خودش .

تو زن منی . سهم منی . حق منی

و تا وقتی من نخوام نمیتونی کاری بکنی . حتی ممکنه من ازت بچه بخوام و اونوقته که تو نمیتونی نه بگی .

ناباور نگاهش کردم :

چی داری میگی بهراد .

تو قول دادی ، تو به من قول دادی .

اشک هام دیگه دست خودم نبود

من التماس میکردم

ولی بهراد خیلی خونسرد نگاهم کرد

و انگشت اشارشو با ملایمت کشید زیر چشمم و اشکمو پاک کرد

گریم شدت گرفت

با لحنی عصبی و دستوری گفت :

گریه نکن تیدا .

اشک هام انگار که سماجت رو‌ از خودم به ارث برده باشن با شدت بیشتری پایین می اومدن .‌‌

نویسنده : ترنج

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان ردپای آرامش به صورت pdf کامل از الهام صفری ( الف _ صاد )

  خلاصه رمان:     سوهان را آهسته و با دقت روی ناخن‌های نیکی حرکت داد و لاک سرمه‌ایش را پاک ‌کرد. نیکی مثل همیشه مشغول پرحرفی بود. موضوع صحبتش هم چیزی جز رابطه‌اش با بابک نبود. امروز از آن روزهایی بود که دلش حسابی پر بود. شاکی و پر اخم داشت غر می‌زد: “بعد از یه سال و خرده‌ای

جهت دانلود کلیک کنید
رمان دنیای بعد از تو
دانلود رمان دنیای بعد از تو به صورت pdf کامل از مریم بوذری

    خلاصه رمان دنیای بعد از تو :   _سوگل …پیس  …پیس …سوگل برگشت و  نگاه غرانش رو بهم دوخت از رو نرفتم : _سوال ۳ اخمهای درهمش نشون می داد خبری از رسوندن سوال ۳ نیست … مثل همیشه گدا بود …خاک تو سر خرخونش …. پشت چشم نازک شده اش زیاد دلم شد و زیر لب غریدم

جهت دانلود کلیک کنید
رمان خواهر شوهر
رمان خواهر شوهر

  دانلود رمان خواهر شوهر خلاصه : داستان ما راجب دونفره که باتمام قدرتشون سعی دارن دونفر دیگه باهم ازدواج نکنن یه خواهر شوهر بدجنس و یک برادر زن حیله گر و اما دوتاشون درحد مرگ تخس و شیطون این دوتا سعی می کنن خواهر و برادرشون ازدواج نکنن چه آتیشایی که نمی سوزونن و …. به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رویای گمشده به صورت pdf کامل از مهدیه افشار و مریم عباسقلی

        خلاصه رمان:   من کارن زندم، بازیگر سرشناس ایرانی عرب که بی‌پدر بزرگ شده و حالا با بزرگ‌ترین چالش زندگیم روبه‌رو شدم. یک‌روز از خواب بیدار شدم و دیدم جلوی در خونه‌ام بچه‌ایه که مادر ناشناسش تو یک‌نامه ادعا می‌کنه بچه‌ی منه و بعد از آزمایش DNA فهمیدم اون بچه واقعا مال منه! بچه‌ای که دوست

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی

          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع که فهمیدم این پسر با کسی رابطه داشته که…! باورش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول

            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
hanieh
hanieh
2 سال قبل

سلام.رمان خیلی قشنگه ترنج جون
فقط اگر میشه تند تند پارت بزار ممنون✨😍

Pari
Pari
2 سال قبل

سلام رمانت خیلی خوبه لطفا تعداد پارت هایی که هرروز میزاری رو بیشتر کن خیلی ممنون

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x