رمان تارگت پارت 235 - رمان دونی

 

 

 

 

هنوز قصد همراهی کردنش و.. به هیچ عنوان نداشتم.. ولی فقط برای اینکه مطمئن بشم جدی جدی اومده از رو تخت رفتم پایین و خودم و به پنجره اتاقم رسوندم.

پرده رو که زدم کنار و ماشینش و درست رو به روی خونه امون دیدم.. فهمیدم بلوف نزده و واقعاً اینجاست که همون موقع یه بار دیگه صدای پیام گوشیم بلند شد و من به سمت تخت هجوم بردم:

«مطمئن شدی؟ حالا بیا پایین!»

با کلافگی و عصبانیت از دست خودم نشستم رو تخت و دستام و تو موهام فرو کردم و همه رو کشیدم.. چرا انقدر ساده بودم.. چرا کاری می کردم که براش مثل کف دست قابل خوندن باشم و خیلی راحت می تونست همه عکس العملام و پیش بینی کنه.

حتی.. همون شب هم مطمئن بود که من هیچ وقت راضی به کشتنش نمی شم و باز اون نمایش و راه انداخت.. با خونسردی کامل و بدون کوچکترین استرسی.

ولی اینبار دیگه قضیه فرق می کرد.. واسه یه بارم که شده تو روش وایمیستادم تا بفهمه قرار نیست من یه مهره باشم وسط تخته نردش.. که هرجور میلش کشید حرکتم بده.

واسه همین اینبار که پیام داد و نوشت:

«دو دقیقه بیشتر نمونده ها.. حاضری؟»

منم سریع جواب دادم:

«وقتت و بیخودی اینجا تلف نکن. انقدر برات مهمه به ترافیک نخوری.. همین الآن برو چون تا صبحم اونجا بمونی من نمیام پایین.»

چند تا شکلک خنده فرستاد و زیرش نوشت:

«می گم بعضی وقتا زیادی خنگ می شی همینه ها.. کی گفته من قراره تا صبح اینجا وایستادم کوچولو؟»

هنوز درک نکرده بودم منظورش و.. که خودش توضیح داد:

«محض اطلاع.. اگه تو نیای پایین.. من میام بالا! دیگه هرجور میل خودته..»

برخلاف همه تلقین کردنام که اینبار دیگه نترسم از تهدیدای چپ و راستش.. دستم یه لحظه لرزید و ضربان قلبم تند شد ولی اون با بیخیالی تمام اینبار ویس فرستاد:

«البته سرزنشتم نمی کنما.. حق داری.. بالاخره وقتی این ساعت قراره آرایش شده و حاضر آماده از خونه بری بیرون.. باید خیال داییت اینا رو از بابت اینکه تنها نیستی و یه همراه داری راحت کنی دیگه نه؟ منم با کمال میل حاضرم بهشون تضمین بدم که سالم می برمت و.. سالم برت می گردونم.»

صدای نفس های بلندم که هم از ترس و هم از عصبانیت تند شده بود تو گوشم می پیچید و اعصاب و روانم و بیشتر به هم می ریخت.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

یه طرف مغزم داشت صحنه ای که میران جدی جدی می خواست خودش و به عنوان دوست پسر من به دایی معرفی کنه و اونم.. مات و مبهوت و ناباور بهش خیره شده بود و جلو چشمم به تصویر می کشید..

ولی یه طرف دیگه مدام داشت بهم یادآوری می کرد حرفایی که از صبح با خودم مرور کردم و به این نتیجه رسیدم که میران هیچ کدوم از تهدیداش و عملی نمی کنه.. یعنی نمی تونه که همچین کاری بکنه.

انگار قدرت این طرف بیشتر بود که جرات گرفتم و در جوابش نوشتم:

«خودت خسته نشدی از دم به دقیقه تهدید کردن من؟ بسه دیگه! یه بار ترسیدم.. دو بار ترسیدم.. این دفعه دیگه محاله گول این بازی های مسخره ات و بخورم.»

«یعنی این دفعه دیگه نمی ترسی؟»

«آدمایی که فقط بلوف می زنن ترس ندارن.»

«بد می شه برات بخوام ثابت کنم حرفام بلوف نیستا!»

چشمام و بستم و نفسم و یه ضرب بیرون فرستادم.. اون طرف مغزم هنوز داشت آرومم می کرد و یه ریز می گفت.. گولش و نخور درین.. کلمه به کلمه اش تهدید پوشالیه.. دروغه.. می خواد فریبت بده.. ولش کن.. بهشون نشون بده که می تونی رو حرفت وایستی.

«ثابت کنم؟»

چشمم که به پیامش افتاد یه بار دیگه حرفای توی سرم و اینبار زیر لب تکرار کردم و با دستایی که کاری برای لرزشش نمی تونستم انجام بدم نوشتم:

«هرکاری دوست داری بکن!»

«اوکی!»

مطمئناً همینجا تمومش نمی کرد و برای اینکه من و بیشتر از اینا بترسونه یه حرکتی می زد.. مثل اون روزی که من و برد تو اون فروشگاه واسه خرید تلویزیون و تا لحظه آخر جوری وانمود کرد که می خواد اون فیلم مزخرف و از تلویزیون پخش کنه و درست وقتی کم آوردم و پیشش به التماس افتادم فهمیدم رودست خوردم و اصلاً همچین قصدی نداشته.

الآنم بدون شک یکی از همین برنامه هاش و روم پیاده می کرد.. با این فکر یه بار دیگه رفتم سر پنجره و اینبار نا محسوس پرده رو کنار زدم که از تو کوچه معلوم نشه.

یه کم بعد میران از ماشین پیاده شد و قبل از اینکه به سمت خونه حرکت کنه سرش و بلند کرد و زل زد به پنجره اتاقم..

 

 

 

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان ماه مه آلود جلد سوم

  دانلود رمان ماه مه آلود جلد سوم خلاصه : “مها ” دختری مستقل و خودساخته که تو پرورشگاه بزرگ شده و برای گذروندن تعطیلات تابستونی به خونه جنگلی هم اتاقیش میره. خونه ای توی دل جنگلهای شمال. اتفاقاتی که توی این جنگل میوفته، زندگی مها رو برای همیشه زیر و رو می کنه؛ زندگی که شاید از اول برای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان فردای بعد از مرگ
دانلود رمان فردای بعد از مرگ به صورت pdf کامل از فریبرز یداللهی

    خلاصه رمان فردای بعد از مرگ :   رمانی درموردیک عشق نافرجام و ازدواجی پرحاشیه !!!   وقتی مادرم مُرد، میخندیدم. میگفتند مادرش مرده و میخندد. من به عالم میخندیدم و عالمیان به ریش من. سِنّم را به یاد ندارم. فقط میدانم که نمیفهمیدم مرگ چیست. شاید آن زمان مرگ برایم حالی به حالی بود. رویاست، جهان را

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سکوت تلخ pdf از الناز داد خواه

    خلاصه رمان :         نیکا دختری که تو یه شب سرد پاییزی دم در خونشون با بدترین صحنه عمرش مواجه میشه جسد خونین خواهرش رو مقابل خودش میبینه و زندگیش عوض میشه و تصمیم میگیره انتقام خواهرشو بگیره.این قصه قصه یه دختره دختری که وجودش پر از اتشه پر از اتش انتقام دختری که میخواد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان از عشق برایم بگو pdf از baran_amad

  خلاصه رمان :   جلد دوم ( جلد اول یکبار نگاهم کن)       نقش ماکان تو این داستان پر رنگ تر باشه و یه جورایی ارشیا و ترنج کم کم می رن تو حاشیه و ماکان و چند شخصیت جدید وارد ماجرا می شن که کلی میشه گفت یجور عشق ماکان رو نشون میده! به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بامداد عاشقی pdf از miss_قرجه لو

  رمان بامداد عاشقی ژانر: عاشقانه نام نویسنده:miss_قرجه لو   مقدمه: قهوه‌ها تلخ شد و گره دستهامون باز، اون‌جا که چشمات مثل زمستون برفی یخ زد برام تموم شدی، حالا بیچاره‌وار می‌گردم به دنبال آتیشی که قلب سردمو باز گرم کنه… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آوای جنون pdf از نیلوفر رستمی

  خلاصه رمان :       سرگرد اهورا پناهی، مأموری بسیار سرسخت و حرفه‌ای از رسته‌ی اطلاعات، به طور اتفاقی توسط پسرخاله‌اش درگیر پرونده‌ی قتلی می‌شود. او که در این راه اهداف شخصی و انتقام بیست ساله‌اش را هم دنبال می‌کند، به دنبال تحقیقات در رابطه با پرونده، شخص چهارم را پیدا می‌کند و در مسیر قصاص کردن او،

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
1 سال قبل

یا خدا .پناه برتو از دست میران هیولا

علوی
علوی
1 سال قبل

حس می‌کنم این بار هم بازی رو اشتباه خونده، میران دقیقاً می‌خواد که رابطه‌شون به گوش مامان درین برسه و چه واسطه‌ای بهتر از دایی درین؟
و اینکه زنداییه مسلماً درین رو با این وضعیت از خونه می‌کنه بیرون، درین هم هزار سال اگه بخواد از خودش دفاع کنه که این خونه اصلاً در اجاره منه. خودتون برید بیرون! درین آواره می‌شه و جایی نخواهد داشت جز خونه میران

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x