رمان تارگت پارت 252 - رمان دونی

 

 

 

 

شعبانی سری به تاسف تکون داد و با شرمندگی لب زد:

– ما تو یه شهر کوچیک زندگی می کنیم. همه سرشون تو زندگی همه.. نمی تونستم انقدر راحت برم سراغ قانون و همه رو خبردار کنم که زنم فرار کرده و منم افتادم دنبالش.. بعد دیگه اونجا جای زندگی واسه ما نمی شد.. خودمم چند وقتی درگیر ضبط و ربط بابای علیلم بودم.. گفتم تو این مدت با نشونه هایی که دارم پیگیری کنم بلکه یه ردی ازش گیر بیارم.. ولی نشد. تا اینکه.. تا اینکه چهل روز پیش بابام مرد و منم بالاخره تونستم خودم و راضی کنم که بیام سراغ قانون.. خدا شاهده هنوز که هنوز همه دوست و آشنا فکر می کنن زنم اینجا داره درس می خونه و کار می کنه.. اگه باد به گوششون برسونه که چه خاکی تو سرم شده.. دیگه جرات برگشتن ندارم. من مطمئنم که زنم با این در ارتباطه و یه مدت پیشش بوده.. الآنم که داره می زنه زیر همه چیز.

با کلافگی نالیدم:

– آخه چرا مطمئنید وقتی هیچ مدرکی ندارید تا این و ثابت کنه؟

همچنان با من حرف نمی زد و رو به سرگرد جواب داد:

– دیگه مدرک از این بالاتر که خود زنم چند بار گفت من با این آدم دارم زندگی می کنم؟

قبل از اینکه سرگرد حرفی بزنه من با خشمی که لا به لای ترس و اضطرابم خودش و نشون می داد توپیدم:

– بایدم این حرف و بزنه.. مسلماً نمی تونست به شما که بارها به دلایل مختلف روش دست بلند کرده بودی و اصلاً به خاطر رفتارهای خودتون تصمیم به فرار گرفت بگه من با یکی دیگه قرار می ذارم و می خوام تا چند وقت دیگه باهاش برم. اصلاً من اگه همچین کاری کرده باشم باید خودمم باهاش می رفتم.. برای چی بمونم اونم وقتی می تونید خیلی راحت پیدام کنید و من و این شکلی تو دردسر بندازید..

از همه حرفام فقط یه قسمتش و تو ذهنش نگه داشت و بعد از تموم شدن حرفام با چشمای ریز شده پرسید:

– یعنی چی که با یکی دیگه قرار می ذاره؟ الآن واسه تبرئه کردن خودت داری به زن من انگ زنا و رابطه نامشروع می زنی؟ که بگی از اول با همین قصد پاش به تهرون باز شده؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

در حالی که ته دلم تقریباً مطمئن بودم همچین چیزی هست ولی آروم جواب دادم:

– نگفتم که اون آدم حتماً مرده.. شاید با یه زن قرار گذاشته و با هم فرار کردن. بعدشم.. اگه قبول دارید زنتون فرار کرده و شما رو پیچونده.. پس مطمئناً انقدر راحت اسم من و به شما لو نمی ده و نمی گه پیش من زندگی می کنه.. که بعدشم شما خیلی راحت بتونید پیدام کنید و از طریق من بهش برسید.

– خیلی راحت؟ شیش ماهه دارم دنبالت می گردم! من حتی نمی دونستم زنم تو اون هتل خراب شده کار می کرد.. به من گفته بود تو یه تولیدی لباس بچه کار می کنه.. یه آدرس چرتی هم بهم داد که وقتی غیبش زد و رفتم سراغش دیدم اصلاً همچین جایی نیست.

روش و برگردوند سمت سرگرد و با آب و تاب بیشتری توضیح داد:

– جناب به قرآن به هزار نفر رو انداختم تا کارم و راه بندازن و یه رد و نشونی از این بهم بدن بلکه بتونم تهش به آدرس زنم برسم.. تا اینکه اسمش و تو لیست کارکنای اون هتل پیدا کردن.. به پیر به پیغمبر.. من اینجا کسی و نمی شناسم.. حالا که یه ردی ازش زدم چه جوری می تونم دست خالی برگردم؟

منم ساکت نموندم و رو به سرگرد با عجز و التماس گفتم:

– آخه الآن جرم من چیه؟ اینکه دلم واسه همکارم سوخت و یه کم کمکش کردم شد گناه؟ باید به خاطرش تاوان پس بدم؟

سرگرد که خودشم کلافه شده بود از حرفای ما دستش و به نشونه ساکت شدن جفتمون بالا گرفت و بعد از یه کم فکر کردن رو به من پرسید:

– خانوم شما.. تو محل زندگیتون.. کسی هست که شهادت بده همچین خانومی.. با این مشخصات ظاهری.. به خونه شما رفت و آمد نداشته؟

خواستم سریع لب باز کنم و بگم:

«بله خانواده داییم هستن!»

ولی جلوی زبونم و گرفتم و سرم و پایین انداختم. باد این خبر و به گوش اونا می رسوند و می فهمیدن من به هر دلیلی.. پام به کلانتری باز شده.. دیگه نمی تونستم پیششون سر بلند کنم.

هوچی گری های زن داییم تا آخر عمر برام بس بود.. من اصلاً این قضیه رو واسه همین تا الآن مخفی نگه داشتم و به جز آفرین.. حرفی از پیام های تهدید آمیز این آدم به کسی نزدم تا داییم اینا در جریان گندی که به زندگیم زدم قرار نگیرن و بعد این خبر و به گوش بقیه نرسونن چون.. مطمئن بودم که همچین کاری می کنن..

قبلاً صابون خبرچینیشون به تنم خورده بود..

 

 

 

«ب رمانهامون با کلیک روی ستاره های پایین امتیاز بدین 🙂⁦❤️⁩»

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.6 / 5. شمارش آرا 11

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان گناهکاران ابدی جلد اول به صورت pdf کامل از کیانا بهمن زاد

    #گناهکاران_ابدی ( #جلداول) #شوهر_هیولا ( #جلددوم )       خلاصه رمان :   من گناهکارم، تو گناهکاری، همه ما به نوبه خود در این گناه، گناهکاریم من بدم، تو بدی، همه ما بد بودیم تا گناهکار باشیم، تا گناهکار بمانیم، تا ابد ‌و کلمات ناقص میمانند چون من جفا دیدم تو کینه به دل گرفتی و او

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نقطه سر خط pdf از gandom_m

  خلاصه رمان :       زندگیم را یک هدیه می دانم و هیچ قصدی برای تلف کردنش ندارم هیچگاه نمی دانی آنچه بعدا بر سرت خواهد آمد چیست… ولی کم کم یاد خواهی گرفت که با زندگی همانطور که پیش می آید روبرو شوی. یاد می گیری هر روز، به همان اندازه برایت مهم باشد. و هر وقت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سمفونی مردگان

  خلاصه رمان :           سمفونی مردگان عنوان رمانی است از عباس معروفی.هفته نامه دی ولت سوئیس نوشت: «قبل از هر چیز باید گفت که سمفونی مردگان یک شاهکار است»به نوشته برخی منتقدان این اثر شباهت‌هایی با اثر ویلیام فاکنر یعنی خشم و هیاهو دارد.همچنین میلاد کاردان خالق کد ام کی در باره این کتاب گفت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لانه‌ ویرانی جلد دوم pdf از بهار گل

  خلاصه رمان :         گلبرگ کهکشان دختر منزوی و گوشه گیری که سالها بابت انتقام تیمور آریایی به دور از اجتماع و به‌طور مخفی بزرگ شده. با شروع مشکلات خانوادگی و به‌قتل رسیدن پدرش مجبور می‌شود طبق وصیت پدرش با هویت جدیدی وارد عمارت آریایی‌ها شود و بین خانواده‌ای قرار بگیرد که نابودی تنها بازمانده کهکشان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان پالوز pdf از m_f

  خلاصه رمان :     این داستان صرفا جهت خندیدن نوشته شده و باعث می‌شود که کلا در حین خواندن رمان لبخند روی لبتان باشد! اين رمان درباره یه خانواده و فامیل و دوستانشون هست که درگیر یه مسئله ی پلیسی هستن و سعی دارن یک باند بسیار خطرناک رو دستگیر کنن.کسانی که اگر اون هارو توی وضعیت عادی

جهت دانلود کلیک کنید
رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ
دانلود رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ به صورت pdf کامل از گلناز فرخ نیا

  خلاصه رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ : من سفید بودم، یک سفیدِ محضِ خالص که چشمم مانده بود به دنباله‌ی رنگین کمان… و فکر می‌کردم چه هیجانی دارد تجربه‌ی ناب رنگ‌های تند و زنده… اما تو سیاه قلم وجودت را چنان عمیق بر صفحه‌ی جانم حک‌ کردی، که دیگر جادوی هیچ رنگی در من

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Fatemeh
Fatemeh
1 سال قبل

ديگه مثل قبل پارت نميزاريد و اين باعث ميشه ديگه مشتاق ادامه رمان نباشه!!

علوی
علوی
1 سال قبل

این دیگه چه دیوانه‌ایه. بگو خونه بالای داییم زندگی می‌کنم. کلانتری دست‌بند به دست نشستی فکر می‌کنی به غرولند و پشت چشم نازک کردن زن‌دایی؟؟
حیف از میران بدم میاد وگرنه می‌گفتم بدبخت میران

Ella
Ella
1 سال قبل

بابا میرانو خبر کن بیاد دیگه
تهش مگه همین نیست😹

رضا
رضا
1 سال قبل

ممنون ک طولانی تر شد ولی اگر میشه زود زود زود پارت بذار

دسته‌ها
4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x