رمان دونی

 

 

 

 

 

خندیدم ولی طبق معمول نتونستم زیاد ادامه اش بدم و به سرفه افتادم و همونطور که داشتم سینه ام و ماساژ می دادم نگاهم و به مهناز دوختم که هنوز قصد رفتن نداشت و انگار می خواست حرفی بزنه که تو گفتنش مردد بود..

با این امید که به همین سکوتش ادامه بده و نخواد بحث چطور پیش رفتن ملاقاتم با درین و پیش بکشه پرسیدم:

– چیزی شده؟

– نه.. فقط یادت که نرفته دو هفته دیگه لی لی میاد ایران!

– خب؟

– شاید بخواد.. این جا پیش تو بمونه!

نگاه پر سرزنشی بهش انداختم و گفتم:

– مطمئناً اون دلش نمی خواد پیش من بمونه اونم وقتی از صبح می رم بیرون و شب برمی گردم و اون تمام مدت تو این خونه تنهاست.. از اولم گفت می خواد بیاد خونه تو.. مگه این که تو با فکرای توی سرت.. ترغیبش کنی این جا اقامت کنه که مثلاً جلوی اتفاقات غریب الوقوع رو بگیری!

– کاش حالا که انقدر من و می شناسی.. یه کم به نگرانی هام بها می دادی!

– نگرانیت بیخوده.. پس لزومی نداره بهش بها بدم. تو هم فکرت و الکی درگیر نکن.. اتفاقی که قراره بیفته میفته.. چه هزارجور مانع سر راه من بتراشی.. چه بذاری بدون دردسر تو همین راه جلو برم.

صداش و برد بالا و با خشم غرید:

– یه بار تا ته این راه رفتی و نتیجه اش شد سوختن خونه زندگیت و چند ماه بستری شدن تو بیمارستان با هزار جور عوارض جسمی که هنوز درگیرشی! این که بخوای یه بار دیگه پات و تو همون مسیر بذاری دیگه واقعاً مسخره اس و در اون صورت به عقلت شک می کنم!

گفت و بدون خدافظی راه افتاد بره که نفهمیدم چی شد گفتم:

– من قرار نیست چیزی رو دوباره از اول شروع کنم.. اون اتفاقم.. ته مسیرم نبود.. وسطاش بود.. حالا ردش کردم و دارم به راهم ادامه می دم.

 

 

 

 

 

نگاه خیره و پر حرفش و روی خودم حس می کردم.. ولی روم و به سمتش برنگردوندم و یه کم بعد.. صدای دور شدن قدم های محکم و بلندش به گوشم خورد..

دقیقاً می خواستم کار به این جا کشیده نشه که شد.. ولی چاره ای نبود. باید کم کم آماده اش می کردم تا انتظار هر حرکتی رو از من داشته باشه و شوکه نشه!

یه کم بعد از جام بلند شدم و از همون جا نگاهی به آشپزخونه و قابلمه های روی گاز که نشون می داد مهناز غذا هم برام درست کرده انداختم و بدون این که میلی برای خوردن داشته باشم.. خودم و به اتاقم رسوندم و بدون عوض کردن لباسام ولو شدم رو تخت..

دلم چند ساعت خوابیدن می خواست بدون بیدار شدن از درد و نفس تنگی.. چیزی که تو این چند ماه گذشته.. برام یه آرزوی محال شده بود.

ولی مطمئناً امشب جز اینا یه دلیل دیگه ای هم برای بیدار شدن داشتم و اون.. تصویر دو تا چشم غم زده و پر اشک بود و تکرار چند باره کلماتی که با بغض و حرص به زبون می آورد توی سرم.. آخر سرم.. اون نگاه ناباور و شوکه شده اش که تا لحظه بیرون رفتنم از خونه اش.. روم بود!

گوشیم و برداشتم و رفتم تو گالریم.. وارد پوشه ای که حاوی صد و چهارتا عکس از دوران خوش رابطه امون بود و من برای همین روزا نگهش داشته بودم شدم و بعد از یه کم بالا و پایین کردنش.. عکسی که توش یه لبخند واضح و واقعی داشت.. از همونایی که چال سمت چپ گونه اش و به نمایش می ذاشت باز کردم و همونطور که یه دستم و سر دادم زیر سرم.. با لذت مشغول تماشاش شدم..

لبم با دیدن لبخندش کش اومد و انگار که رو به روم وایستاده گفتم:

– زشت! چقدر زشتی آخه تو!

کار هر شبم بود و احمقانه می خواستم از این طریق مغزم و گول بزنم و بهش بفهمونم که این دختر.. واقعاً چهره قشنگی نداره و هرکسی که بهش نزدیک می شه.. لزومی نداره محو این چهره خواستنی و ملیح بشه..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان هکمن
رمان هکمن

دانلود رمان هکمن   خلاصه : سمیر، هکر ماهری که هیچکس نمی تونه به سیستمش نفوذ کنه، از یه دختر باهوش به اسم ماهک، رو دست می خوره و هک می شه و همین هک باعث یه کل‌کل دنباله دار بین این دو نفر شده و کم کم ماهک عاشق سمیر می شه غافل از اینکه سمیر… به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سعادت آباد

    خلاصه رمان :         درباره دختری به اسم سوزانه که عاشق پسر عموش رستان میشه و باهاش رابطه برقرار میکنه و ازش حامله میشه. این حس کاملا دو طرفه بوده ولی مشکلاتی اتفاق میوفته که باعث جدایی این ها میشه و رستان سوزان رو ترک میکنه و طی یکماه خبر ازدواجش به سوزان میرسه!و سوزان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تو فقط بمان جلد دوم pdf از پریا

  خلاصه رمان :   شیرین دختر سرهنگ سرلک،در ازای آزادی برادر رئیس یک باند خلافکار گروگان گرفته میشه. درست لحظه ای که باید شیرین پس داده بشه،بیگ رئیس باند اون رو پس نمیده و پیش خودش نگه می داره. چی پیش میاد اگر بیگ عاشق شیرین بشه و اون رو از نامزدش دور نگه داره؟       به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کام بک pdf از آنید 8080

  خلاصه رمان : کام_بک »جلد_دوم فلش_بک »جلد_اول       محراب نیک آئین سرگرد خشن و بی رحمی که سالها پیش دختری که اعتراف کرد دوسش داره رو برای نجاتش از زندگی خطرناکش ترک میکنه و حالا اون دختر رو توی ماموریتش میبنه به عنوان یک نفوذی.. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سکوت سایه ها pdf از بهاره شریفی

  خلاصه رمان :       رمان حاضر در دو زمان حال و گذشته داستان زندگی و سرگذشت و سرنوشت دختری آرام، مهربان و ترسو به نام عارفه و پسری مغرور و یکدنده به نام علی را روایت می کند. داستان با گروهی از دانشجویان که مجمعی سیاسی- اجتماعی و….، به اسم گروه آفتاب به سرپرستی سید علی، در

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان در سایه سار بید pdf از پرن توفیقی ثابت

  خلاصه رمان :     ابریشم در کوچه پس کوچه های خاطراتش، هنوز رد پایی از کودکی و روزهای تلخ تنهایی اش باقی مانده است.دختری که تا امروزِ زندگی اش، تلاش کرده همواره روی پای خودش بایستد. در این راه پر فراز و نشیب، خانواده ای که به فرزندی قبولش کرده اند، در تمام لحظات همراهش بوده اند؛ اما

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

8 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
هیچکس:)
هیچکس:)
1 سال قبل

شِت . 😐 من یادم رفته بود درین چال هم داره 😐 اینقدررررر که تو حالت افسرده و غم زده بود . برا یه لحظه پشمام ریخت😂😂

mehr58
mehr58
1 سال قبل

ای جانم

pani
pani
1 سال قبل

از یه طرف پدرم بخاطر ماتیک در اومده از یه طرف این از یه طرف دلارای بابااااااا بسه دیگههههههههههه

Sama
Sama
پاسخ به  pani
1 سال قبل

اره واقعاااا یکی این یکی دلاراییی هوففف

علوی
علوی
پاسخ به  pani
1 سال قبل

کدومشون بیشتر رو مخه؟؟
چون از همه اینا من فقط تارگت رو دارم می‌خونم. البته بیرون از این سایت هم چندتا دارم که حرصم بدن.

Sama
Sama
پاسخ به  علوی
1 سال قبل

دلاراییییییی
ببین هرچقدر سر پارتگذاری تارگت اذیت میشی واسه دلارای صد برابرشو اذیت میشی اون اصلا قطره قطره پارت میده هر چند روز درمیون بعضی وقتا چند هفته با محتویات مسخره من بهش عادت کردم و کلا دوسش دارم وگرنه نمیخوندم چون الان دوساله دنبالش میکنم فکر کن از سال ۱۴۰۰ تا الان که ۱۴۰۲ ایم ۳۰۲ پارت داده

black girl
black girl
پاسخ به  pani
1 سال قبل

من نسبت ب دلارای دیگه خنثی شدم داستانش و زیادی گند زده توش
ولی سر هر پارت ماتیک مغزم سوت میکشه سه تا رمان نوشته نویسنده دلارای با همون سه تا منو اندازه چهارصد تا رمان حرص داده😐

دیانا
دیانا
1 سال قبل

این نویسنده چرا خسته نمیشه انقدر داره کشش میده😕😕😕

دسته‌ها
8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x