رمان دونی

 

 

 

 

 

مطمئناً دلیل این سوال.. مکالمه های قبلیمون بود که انگار تو ذهنش نگه داشته بود واسه همچین روزی.. وقتی که ازم پرسید.. اگه یه روز اتفاقی تو خیابون ببینیش چی کار می کنی.. منم گفتم تمام سعی ام و می کنم تا باهاش هم کلام نشم و عین یه غریبه از کنارش رد می شم.

ولی جدا از این که به خاطر کار و شرکت.. مجبورم مدام باهاش رو به رو بشم.. وقتی برای اولین بار دیدمش هم نتونستم مثل یه غریبه رفتار کنم و این بدجوری آزارم می داد و شک نداشتم اگه درباره اون دیدار اول با امیرعلی حرف بزنم به کل ازم ناامید می شه..

واسه همین از اولین دیدار فاکتور گرفتم و گفتم:

– الآن دارم.. از شرکتش میام!

سکوتش باعث شد تا دوباره بهش نگاه کنم و وقتی نگاه مبهوتش و دیدم.. توضیح دادم:

– شغل جدیدش و جوری انتخاب کرده.. که کاملاً به ما و شرکتمون وصل باشه.. یعنی در واقع.. ما به عنوان یه واسطه.. بهش احتیاج داریم برای سفارش قطعاتی که از خارج میاد.. امروزم رفتم که اولین قراردادمون و باهاش ببندم.

با همون ناباوری پوزخندی زد و دستی رو صورتش کشید:

– پس خیلی بیشتر از دو هفته تو ایران بوده که.. تونسته انقدر پیش بره و حتی از زیر و بم کاری که شما راه انداختید سر در بیاره و قدم های بعدیش و بر اساس اون برداره!

سرم و که با درموندگی به تایید تکون دادم پرسید:

– هدفش چیه؟ بازم می خواد اذیت کنه؟

– نمی دونم.. واقعاً نمی دونم چه مرگشه.. رفتارش مثل غریبه ها نیست و وانمود نمی کنه که اصلاً من و نمی شناسه.. ولی از اون اتفاقم هیچ حرفی نمی زنه که پشت سرش منم بخوام ازش چیزی بپرسم.. حرفمون یا درباره کاره.. یا درباره ریتا.. که روز چهلم مامانم.. اومد از خونه ام بردش! ولی.. ولی حس می کنم…

ساکت موندم و هر کاری کردم نتونستم حرفم و ادامه بدم.. تا این که امیرعلی ادامه اش و به زبون آورد:

– ولی حس می کنی هنوز چشمش دنبالته و منتظر فرصته تا نزدیکت بشه؟

 

 

 

 

 

 

دستام و مشت کردم و نفسم و بریده بریده بیرون فرستادم. واقعاً جوابی نداشتم که بهش بدم.. چون خودمم خیلی گیج شده بودم..

از یه طرف فکر حرفایی که توی خونه ام بهم زد و می گفت میران دیگه من و به کل از زندگیش پرت کرده بیرون دست از سرم برنمی داشت و این ده روزی که سراغم و نگرفت و دیگه ندیدمش.. به این فکر دامن زد!

از طرف دیگه.. حرف ها و نگاه های معنی دار امروزش و اصلاً.. این که به جای شغل قبلیش.. تصمیم گرفته وارد حرفه ای بشه که مدام با من برخورد داشته باشه مثل خوره داشت وجودم و می خورد..

واسه همین نمی تونستم با قطعیت بگم که برگشته تا یه بار دیگه.. من و به دست بیاره.. حتی اگه این قلب نامرد و خائنم با همه وجودش همچین چیزی رو می خواست..

– ببین منو؟

نگاهم و به صورتش دوختم که رک و راست پرسید:

– فرض کنیم هدفش دوباره تصاحب تو باشه.. حالا به هر دلیلی.. چه علاقه.. چه انتقام! الآن مهم ترین چیز.. واکنشیه که تو باید بهش نشون…

با قطع شدن یهویی حرفش و گیر کردن نگاهش رو یه نقطه از رو به روش.. منم با تعجب مسیر نگاهش و دنبال کردم و حاضر بودم قسم بخورم که همون جا ضربان قلبم واسه چند ثانیه از حرکت وایستاد و یه سکته ریز زدم.. با دیدن میران.. که درست رو به روی ماشین امیرعلی.. با دستای فرو رفته تو جیب شلوارش وایستاده بود و داشت بر و بر.. نگاهمون می کرد.

در واقع من و نه.. نگاهش خیره و مستقیمش امیرعلی رو نشونه گرفته بود و همین باعث شد که بعد از اون سکته ناقص.. ضربان قلبم به بالاترین حد خودش برسه.. از تصور تکرار تجربه های مشابهی که قبلاً داشتم و عامل اصلیش.. سر به شدت پر باد این آدمی بود که ادعاش می شد زیادی غیرتیه!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان کی گفته من شیطونم

  دانلود رمان کی گفته من شیطونم خلاصه : من دیـوانه ی آن لـــحظه ای هستم که تو دلتنگم شوی و محکم در آغوشم بگیــری … و شیطنت وار ببوسیم و من نگذارم.عشق من با لـجبازی، بیشتر می چسبــد!همون طور که از اسمش معلومه درباره یک دختره خیلی شیطونه که عاشق بسرعموش میشه که استاد یکی از درسای دانشگاشه و…

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان حسرت با تو بودن به صورت pdf کامل از مرضیه نعمتی

        خلاصه رمان :   عاشق برادر زنداداشم بودم. پسر مودب و باشخصیتی که مدیریت یکی از هتل های مشهد رو به عهده داشت و نجابت و وقار از وجودش می ریخت اما مجید عشق ممنوعه ی من بود مادرش شکوه به ازدواج برادرم با دخترش راضی نبود چون ما رو هم شأن خانوادش نمی دونست و

جهت دانلود کلیک کنید
رمان هیچکی مثل تو نبود

  دانلود رمان هیچکی مث تو نبود خلاصه : آنا مفخم تک دختر خانواده مفخم کارشناس ارشد معماریه. بی کار و جویای کار. یه دختر شاد و سر زنده که با جدیت سعی میکنه مطابق میل پدرو مادرش رفتار کنه و اونها رو راضی نگه داره. اما چون اعتقادات و نظرات خانواده اش گاهی با اون یکی نیستن مجبوره زیر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کافه آگات pdf از زهرا بهرامی

  خلاصه رمان : زندگی کیارش کامیاب به دنبال حرکت انتقام جویانه ی هومن، سرایدار ویلای پدرش با زندگی هانیه، خواهر هومن گره می خوره   «برای خوندن این رمان به کانال رمان من بپیوندید»   romanman_ir@ به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش

جهت دانلود کلیک کنید
رمان عاشقم باش

  دانلود رمان عاشقم باش خلاصه: داستان دختری به نام شقایق که پس از جدایی خواهرش با همسر سابق او احسان ازدواج می کند.برخلاف عشق فراوان شقایق نسبت به احسان .احسان هیچ علاقه ای به او ندارد کم کم طی اتفاقاتی احسان به شقایق علاقمند می شود و زندگی خوشی را با او از سر می گیرد…. پایان خوش…. به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آخرین چهارشنبه سال pdf از م_عصایی

  خلاصه رمان :       دختری که با عشقی ممنوعه تا آستانه خودکشی هم پیش میرود ،خانواده ای آشفته و پدری که با اشتباهی در گذشته آینده بچه های خود را تحت تاثیر قرار داده ،مستانه با التماس مادرش از خودکشی منصرف میشود و پس از پشت سر گذاشتن ماجراهائی عجیب عشق واقعی خود را پیدا میکند ….

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

15 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
black girl
black girl
1 سال قبل

خدایا منو انگور کن🚶🏼‍♀️

Sama
Sama
1 سال قبل

اخ جونننننننن میران اومدددد یعنی عاشقشمممممم شخصیتش کشته منو اوففف😂😂😂😆

Fatemeh
Fatemeh
1 سال قبل

نمیشه عیدیه سال بعدمون رو زودتر بدی و یه پارت بیشتر بزاری!؟🥲😂

نیکو
نیکو
1 سال قبل

کاش میران از این درین احمق دست میکشید و میفهمید لیاقتش خیلی بیشتر از این دختره اکبیریه ی خائن دروغگو با اون فکر مریضش اصلا شخصیت درین رو دوست ندارم اون از اولش ک مظلوم بود اون از وسطش که خائن و دروغگو شد حتی با مخاطباش خدا میدونه آخرش چی میشه دختره خر

black girl
black girl
پاسخ به  نیکو
1 سال قبل

اوکی اصلا میران منتظره ببینه تو چی میگی
دلیل و علت رفتار درین خود خود میرانه و تازه الان مساوی شدن حتی بازم میران درصد قصورش بیشتره چون استارت و خودش زده و تفکر مرد سالارانه مسخره بعضیا باعث میشه فقط کار درین و ببینن و کارای وحشیانه میران یادشون رفته😐

خواننده رمان
خواننده رمان
1 سال قبل

پشتکار و پررویی میران رو دوست دارم

الهه
الهه
پاسخ به  خواننده رمان
1 سال قبل

اگه پارتنر آیندم اینجوری نباشه چی😂😔

الهه
الهه
1 سال قبل

وااییی دمت گرمممم یکی بزن تو دهن این امیرعلی تا خفه شههههههه

Nazila
Nazila
1 سال قبل

خیلی نامردی
الان من تو حس بودم
تا فردا ساعت ده که دوبارهارت نزاری و ساعت ۱۲ پارت بگیرم،حسم کلا میپره خو

علوی
علوی
1 سال قبل

با توجه به اینکه قبلاً ماشین خواستگار سابق درین خرد شده، استاد سابقش پاش شکسته و مشتری مزاحم تو رستوران در حد مرگ ترسیده، امیرعلی یه بلای جدید قراره سرش بیاد. کلاً میران از بلاهای تکراری بدش میاد

black girl
black girl
پاسخ به  علوی
1 سال قبل

آخه اونا هیچکدوم کسی نبودن که بر درین مهم باشن
یعنی رفیق درین نبودن

Prm
Prm
1 سال قبل

جا داره یکی اونجا بگه نگااا استیل گنگوو

مریم
مریم
1 سال قبل

وای تو رو خدا یه پارت دیگهه

𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
1 سال قبل

ای جان میران اومد 😂😂…..ممنون که پارت گذاشتی🌺

دسته‌ها
15
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x