رمان دونی

 

 

 

 

 

 

باغ سیب داشتند. اما بی برگ و درخت بود، درواقع داشت جوانه میزد شاخه‌هایش، میشد تک و توک شکوفه‌هایی هم دید، اما برهنگی‌ باغ زیادی در چشم میزد.

 

هوا هم دو سویه شده بود، گاهی سرد، گاهی سوزناک، گاهی گرم و مرطوب.

بهار بود و در روایتی کوردی، شنیده بودم به این فصل میگفتند، «بەهاره شێته» کە یعنی بهار دیوانه!

 

پتوی مسافرتی را بیشتر به بازوهایم پیچیدم، گاهی احساس سرما میکردم، نمیخواستم ریسک کنم!

با اینکه اینجا همه چیزش عالی بود، اما باز هم آنتن ضعیفی که امکان برقراری تماس نداشت هم سخت بود. تنها بودن سخت بود، کسی نبود که بنشینی و سر غیبت کردن را با او باز کنی!

 

کاش کیمیا هم بود، نه؟

حس غریبی داشتم اینجا، طوری که گاهی میخواستم برگردم، زمان برگردد…اشتباهاتم را جبران کنم، اما حالا با خود میگویم، چه خوب بود که اشتباه کردم، یاد گرفتم، دیدم!

 

روی تنه قطع شده‌ی درختی که نزدیک رودخانه‌ی کوچک و روستایی بود نشستم. بیشتر به جوی آب شباهت داشت تا رودخانه، بزرگ و چشمگیر نبود اما صدای گذر آب لذتبخشش میکرد.

 

_ سردتون میشه اینجا…برگردین پیش خاتون!

 

نگاهم به سمت صدا چرخید، تازه چشمم به قسمتی از باغ افتاد، ردیفی درخت بودند، که به طرز جالبی قدشان فرق داشت.

مشخصا همه از یک نوع درخت بود اما اینکه اولینش از سمت چپ بلند قدتر از بقیه بود و به راست که می‌امد کوتاه‌تر میشدند.

 

و در انتها، او بود که داشت نهال کوچکی را کنار اخرین درخت میکاشت، اواخر اسفند بود، نناسب درخت‌کاری!

 

_ چه درختیه؟

 

حتی سر بلند نکرد نگاهم کند:

_ گیلاس، برگردین خونه.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 178

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان دیوانه و سرگشته pdf از محیا نگهبان

  خلاصه رمان :   من آرمین افخم! مردی 34 ساله و صاحب هولدینگ افخم! تاجر معروف ایرانی! عاشق دلارا، دخترِ خدمتکار خونمون میشم! دختری ساده و مظلوم که بعد از مرگ مادرش پاش به اون خونه باز میشه. خونه ایی که میشه جهنم دلی، تا زمانی که مال من بشه، اما این تازه شروع ماجراست، درست شب عروسی من

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ژینو
دانلود رمان ژینو به صورت pdf کامل از هاله بخت یار

  خلاصه: یاحا، موزیسین و استاد موسیقی جذابیه که کاملا بی‌پروا و بدون ترس از حرف مردم زندگی می‌کنه و یه روز با دیدن ژینو، دانشجوی طراحی لباس جلوی دانشگاه، همه چی عوض میشه… یاحا هر شب خواب ژینو و خودش رو می‌بینه در حالی که فضای خوابش انگار زمان قاجاره و همه چی به یه کابوس وحشتناک ختم میشه!حتی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان فردا زنده میشوم pdf از نرگس نجمی

  خلاصه رمان:     وارد باغ بزرگ که بشید دختری رو میبینید که با موهای گندمی و چشمهای یشمی روی درخت نشسته ، خورشید دختری از جنس سادگی ، پای حرفهاش بشینید برای شما میگه که پا به زندگی بهمن میذاره . بهمن هم با هزار و یک دلیل که عشق به خورشید هیچ جایی در آن نداره با

جهت دانلود کلیک کنید
رمان تاوان یک روز بارانی

  دانلود رمان تاوان یک روز بارانی خلاصه : جانان توسط جاوید اجیر میشه تا با اغواگری هاش طوفان رو خام خودش کنه و بکشتش اما همه چی زمانی شروع میشه که جانان عاشق مردونگی طوفان میشه و…     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان پنجره فولاد pdf از هانی زند

  خلاصه رمان :         _ زن منو با اجازه‌ٔ کدوم دیوثِ بی‌غیرتی بردید دکتر زنان واسه معاینهٔ بکارتش؟   حاج‌بابا تسبیح دانه‌درشتش را در دستش می‌گرداند و دستی به ریش بلندش می‌کشد.   _ تو دیگه حرف از غیرت نزن مردیکه! دختر منم زن توی هیچی‌ندار نیست!   عمران صدایش را بالاتر می‌برد.   رگ‌های ورم‌

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان معشوقه پرست

    خلاصه رمان :         لیلا سحابی، نویسنده و شاعر مجله فرهنگی »بانوی ایرانی«، به جرم قتل دستگیر میشود. بازپرسِ پرونده او، در جستوجو و کشف حقیقت، و به کاوش رازهای زندگی این شاعر غمگین میپردازد و به دفتر خاطراتش میرسد. دفتری که پر است از رازهای ناگفته و از خط به خطِ هر صفحهاش، بوی

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

14 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
فاطمه
فاطمه
4 ماه قبل

بابا حالا که چند نفر از بیکاری دارن این رمان خیلی ساده رودنبال میکنن قدرشو بدون نه اینکه انقدر کش بده و چرت و پرت بنویس تا همه خسته بشن و رها کنن.این چرا باید رفته باشه تو باغ یه آدم مذهبی .این حورا خیلی پررو تشریف داره رفته خونه مردم بعد میمیره بخاطر حرف صاحبخونه حرمتشو نگه داره یه شال سرش باندازه چقدر بی ادب و قدرنشناس.

Armita
Armita
4 ماه قبل

من یه نظری دارم بیاید خودمون ادامه ی حورا رو بنویسیم نه؟
نظرتون چیه؟
شاید ما بتونیم بهتر از یه نویسنده ی حرفه ای عمل کنیم.
بابا لامصب این همه هیت داریم میدیم بهت این همه داریم میگیم داستانت رو داری بد پیش میبری و بسیار بی محتوا ست ولی کو گوش شنوا.
خلاصه که نویسنده انقدر که از حورا نوشتی دیگه حالم بد شد.
آقا یه سوال ، مگه قباد و حورا شخصیت های اصلی نیستن؟
پس چرا داری اینجوری پیش میبریش؟؟؟؟؟
خب پدصگ مادر***ه خار**ه ک*** درست بنویس دیگه اه…….. .

آخرین ویرایش 4 ماه قبل توسط Setayesh Mohammadyari
سارا
سارا
4 ماه قبل

دقیقا”۱۰پارت قلمش گیرکرده رو جمله برگرد خونه محمدبه حورا ونگاه نکردنش تواگه نگاه کردن برات مهم بود خوب وامیستادی خونه تا قباد هی نگات کنه وای وای غش نکنی تن لشت خورا حالا ازنگاه نکردن

هانی
هانی
4 ماه قبل

چقد قلمت بد شده !!!
یعنی قبلا اینجوری بود من تا اینجا خوندم ؟
از خودم تعجب میکنم

دوس دختر وحید
دوس دختر وحید
4 ماه قبل

اگه حورا بخواد عاشق این تحفه سه و چمیدونم غیرتی بشه و چادر بزن و نمیدونم چی دیگه کلا نمیخونمش

ناشناس
ناشناس
4 ماه قبل

بین توصیف حشرات و بزی ها و تپه ها و نگاه نکردن پسر ملا
یکمم داستانتو پیش ببر
علاوه بر داستان قلمت هم روز به روز بیشتر پسرفت میکنه
برادر کوچیکم از تو بهتر انشا مینویسه

لی لی
لی لی
4 ماه قبل

خیلی مسخرس مردی که انقد مومنه که حتی مستقیم بهش نگاه نمیکنه تنهایی بیاد پیشش سر صحبتو باهاش باز کنه اونم درباره اینکه نگران یخ زدنشه

آیلین
آیلین
4 ماه قبل

چقدر پر محتوا😐😐
برگرد خونه گیر آوردی نویسنده؟😐

ماهلین
ماهلین
4 ماه قبل

کل این پارت نگاهم نمی‌کرد برگرد خونه😐😐

Anisa
Anisa
پاسخ به  ماهلین
4 ماه قبل

🤣 😂

♡ روا ♡
♡ روا ♡
4 ماه قبل

میشه از زبون قباد بره جلو خیلی زودتر به نتیجه می‌رسیم بعد من از زبون قباد رمان راحت تر میفهمم حورا قضیه باز میکنه ولی قباد میره سر اصل مطلب البته نمیدونم نویسنده توی ذهنش چیه ولی حس میکنم قرار نیست حالا حالا ها تموم بشه
قضیه لاله مونده پیدا کردن حورا مونده مادر قباد خاله قباد ما باید شرمندگیشونو ببینیم قضیه اون که مزاحم حورا شد مونده میشه به من بگید بین این‌همه قضیه آیا نیاز به محمد هم بود بیاریش وسط ما گناه داریم از بس بلا تکلیفیم

آخرین ویرایش 4 ماه قبل توسط فاطمه موحدی
LADY SHIN
LADY SHIN
پاسخ به  ♡ روا ♡
4 ماه قبل

هر وقت درختا و رورخونه ها سبزه و حشرات روستا داستانشون تموم شد به امید خدا نوبت به ایل و طایفه قباد هم میرسه این چ کصشری بود نوشته؟ گیر اورده خودش رو ؟ چهار خط هم سر جمع ننوشته بعد نشسته درمورد جاذبه های گردشگری روستا و زبان کوردی زر زده
سرمو کجا بکوبم در مورد ترتیب رنگ و قد و هورمون جیبرلین درختا هم نوشته

♡ روا ♡
♡ روا ♡
پاسخ به  LADY SHIN
4 ماه قبل

قشنگ درکت میکنم نمیدونم نویسنده ما رو چی گیر آورده شبکه مستند نیست که رمانِ

Bahareh
Bahareh
4 ماه قبل

چه بی محتوا میشه این مثلا رمان وقتی از زبون حورای بی مصرفه. حالام میخواد رو این پسره کلید کنه نویسنده لابد.اصلا نمیدونم چرا این رمان و دنبال میکنم وقتی هیچ پیشرفتی نمیکنه به خدا انگار خولم.

دسته‌ها
14
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x