رمان دونی

 

 

نمی دونستم بگم از پیش اون میام یا نه.

 

دعوام می کرد یا نه. ولی خب تقصیر من که نبود.

 

خودش سر و کلش پیدا شد و دیگه ولم نکرد.

 

_ آره بابا خبر دارم

نفس صدا داری کشید و گفت :

خب؟

 

یکم مکث کردم.

_ امروز اون منو رسوند خونه.

 

چشماش گرد شد و با صدای نسبتا بلندی گفت :

 

چی؟!

 

_ بابا آروم. چیزی نشده که.

_ اون رسوندت؟ چه دلیلی داره اون تو رو برسونه

 

اصلا چرا سوار ماشینش شدی.

 

_ بذارید براتون تعریف می کنم

رفته بودم همون پارک همیشگی قدم بزنم، که سر و کلش پیدا شد.

 

با خواهش و زاری و التماس نگهم داشت که باهام حرف بزنه.

 

همون حرفای تکراری و همیشگی. بعدشم گفت یه چیزایی این وسط هست که من نمی دونم

 

و فعلا نمی تونه بهم حرفی بزنه.

 

خواستم بیام که دستم رو گرفت و وقتی خواستم دستمو ازدستش در بیارم، در رفت

 

 

 

 

_ مازیار در رفت؟

خندم گرفت و گفتم :

نه بابا. مچ دستم در رفت.

 

اخماش رو باز کشید تو هم

 

_ دستت رو کشیده در رفته؟

نگران گفتم :

 

بله.

_ من باید خودم شخصا با این بشر تسویه حساب کنم

 

_ بابا آروم باشید

خوبم الان.

 

_ خب خوب باشی. یعنی چی که هر چند وقت یه بار میاد یه زهری می ریزه و گورش رو گم می کنه؟

 

شما دو تا مگه بهم نزدید؟ الان اصلا چه معنی داره بیاد سراغ تو.

 

_ می دونم بابا. چشم. دیگه نمی ذارم

 

_ تو تا حالا چند بار اینو گفتی دلارام. ولی انگار حریفش نمی شی.

 

خودم باید با این بچه حساب کتاب کنم

بچه هم که نیست. خرس گندس

 

منم درس می ده الان.

ولی از هیکلش خجالت نمی کشه

 

عین بچها افتاده سر دنده لج. اونم به ناحق.

 

_ حالا این دفعه هم بگذرین.دفعه بعد اگه باز خواست تکرار کنه اونوقت خودتون باهاش طرف حساب شین.

 

_ بذارم یه جای دیگتو ناکار کنه بعد دست به کار شم؟ غیرتم کجا رفته؟

 

 

نفس صدا داری کشیدم.

حرفی نداشتم بزنم.

 

به عنوان پدر حق داشت

گفتم :

آروم باشید بابا

 

به هر حال منم یه سن و سالی الان دارم. بچه نیستم.

 

این بار هم آروم باشید. گذشت کنید.

 

من دیگه نمی ذارم از شیش فرسخی منم رد شه

 

خیالتون راحت.

 

اگه این بار کاری کرد هر کار دلتون خواست باهاش بکنید.

 

سکوت کرد. انگار داشت قانع می شد.

 

چند بارنفس عمیق کشید و استغفرالله گفت.

 

وقتی یکم آروم شد بلند شد وگفت :

 

استراحت کن. چند روزی سعی کن بیرون نری. یا اگه رفتی برا تفریح باشه

 

به خودت برس یکم جون بگیری.

 

مامان طفلیت چه گناهی کرده که هر بار تو رو این شکلی می بینه حالش بد میشه

 

بیشتر مراعات کن. یه زندگی جدید شروع کن

 

_ چشم.

_ بی بلا.

یکم نگاهم کرد و از اتاق رفت بیرون

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.2 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان قصه موج به صورت pdf کامل از خورشید _ شمس

            خلاصه رمان:   موج به اجبار پدربزرگش مجبور است با فریاد، هم بازی بچگی اش ازدواج کند. تا اینکه با دکتر نیک آشنا شده و در ادامه حقایقی را در مورد زندگی همسرش می‌فهمد…     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بچه پروهای شهر از کیانا بهمن زاده

    خلاصه رمان :       خب خب خب…ما اینجا چی داریم؟…یه دختر زبون دراز با یه پسر زبون درازتر از خودش…یه محیط کلکلی با ماجراهای پیشبینی نشده و فان وایسا ببینم الان میخوایی نصف رمانو تحت عنوان “خلاصه رمان” لو بدم؟چرا خودت نمیخونی؟آره خودت بخون پشیمون نمیشی توی این رمان خنده هست تعجب هست گریه زاری فکر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان او دوستم نداشت pdf از پری 63

  خلاصه رمان :   زندگی ده ساله ی صنم دچار روزمرگی و تکرار شده. کاهش اعتماد به نفس ، شک و تردید و بیماری این زندگی را به مرز باریکی بین شک و یقین می رساند. صنم برای رسیدن به ارزشهای ذاتی خود، راه سخت و پرتشنجی در پیش گرفته !     پایان خوش     به این

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تو همیشه بودی pdf از رؤیا قاسمی

  خلاصه رمان :     مادر محیا، بعد از مرگ همسرش بخاطر وصیت او با برادرشوهرش ازدواج می کند؛ برادرشوهری که همسر و سه پسر بزرگتر از محیا دارد. همسرش طاقت نمی آورد و از او جدا می شود و به خارج میرود ولی پسرعموها همه جوره حامی محیا و مادرش هستند. بعد از اینکه عموی محیا فوت کرد،

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کابوک

    خلاصه رمان :     کابوک داستان پر فراز و نشیبی از افرا یزدانی است که توی مترو کار می‌کنه و تنها دغدغه‌ش بدست آوردن عشق همسر سابقشه… ولی در اوج زرنگی، بازی می‌خوره، عکس‌هایی که اونو رسوا میکنه و خانواده ای که از او می‌گذرن ولی از آبروشون نه …! به این رمان امتیاز بدهید روی یک

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ژینو
دانلود رمان ژینو به صورت pdf کامل از هاله بخت یار

  خلاصه: یاحا، موزیسین و استاد موسیقی جذابیه که کاملا بی‌پروا و بدون ترس از حرف مردم زندگی می‌کنه و یه روز با دیدن ژینو، دانشجوی طراحی لباس جلوی دانشگاه، همه چی عوض میشه… یاحا هر شب خواب ژینو و خودش رو می‌بینه در حالی که فضای خوابش انگار زمان قاجاره و همه چی به یه کابوس وحشتناک ختم میشه!حتی

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x