رمان دونی

 

منو برد سمت ماشینش تا سوار بشیم.
اما من نمیخواستم بیشتر از این همراهیش کنم.
دستمو از توی دستش بیرون کشیدم و دیگه قدمی برنداشتم.
وقتی متوجه ایستادنم شد خودش هم ایستاد و سرش رو چرخوند سمتم.
زل زدم توچشمهاش وپرسیدم:

-کی بهت خبر داد !؟

نفس عمیقی کشید و جواب داد:

-مونا…

حدس میزدم کار مونا باشه.لبهامو روهم مالیدم و چشمهامو بازو بسته کردم و بعد از چند دقیقه سکوت گفتم:

-من با تو جایی نمیام…

تعجب کرد هرچند این تعجب خیلی هم واضح نبود.
اما جواب من نه احساسی بود و نه ناز و ادا !
دیگه نمیخواستم کنارش باشم چون بودن باهاش خوشحال کننده نبود.
واقعا نبود.

کنج لبش رو داد بالا و یک گام اومد سمتم و پرسید:

-نمیای !؟

سرم رو به طرفین تکون دادم و گفتم:

-نه نمیام! من با تو هیچ جا نمیام.

لبخندی تلخ زد و پرسید:

-شوخیه !؟

غمگین نگاهاش کردم و جواب دادم:

-نه…شوخی ای در کار نیست.من باتو هیج جا نمیام شهرام…

اومد سمتم.دستمو گرفت و گفت:

-میخوام ببرمت خونه.خونه ی من و تو!
دیگه نمیزارم کسی ازم جدات کنه
تا تهش کنارتم شیوا…

دستمو پس کشیدم و با اخم گفتم:

-گفتم که! دیگه نمیخوام باهات ادامه بدم…

چشمهاش روی صورت جدیم به گردش دراومد.
آره جدی بودم.
بیشتر از همیشه جدی بودم.
بیشتر از همیشه و هر لحظه!
دو دستش رو به پهلوش تکیه داد و انگار که نه منو بفهمه و نه درکم کنه سرش رو با تاسف تکون داد.یا به حال خودش یا به حال من…
اما در نهایت بعداز اینکه،چنددقیقه ای تو همین حالت مونده بود پرسید:

-چرا نمیخوای با من جایی بیای!؟ اصلا نیا…اوکی…بگو کجا میخوای بری !؟ کجارو داری بری !؟

وقتی اینو پرسید رفتم تو فکر.
راست میگفت.
من کجا باید میرفتم !؟
اصلا کجارو داشتم که برم؟
نه دوستی نه آشنایی نه جایی…..
ولی حتی اگه تو مجبور میشدم تا خود صبح تو خیابون بچرخم یا حتی گه کارم می رسید به کارتون خوابی باز دلم میخواست برم پیش شهرام.
شهرامی که باعث شده بود احساس کنم دیگه نتونم تو روی مادرم یا حتی پدر خودش نگاه کنم.

دسته ی کیفمو سفت گرفتم و گفتم:

-شده برم خیابون یا تو پارک میرم اما پیش تو نمیام!

داد زد:

-دِ خب جرا… ؟!

انگشت اشاره ام رو به سمتش گرفتم و با چشمهایی که اشک توشون حلقه زده بود جواب دادم:

-چون بخاطر این رابطه ی مسخره حالا همه از من متنفرت همه فکر میکنن من یه دختر عوضی ام که توی عاشق پیشه رو از نامزد مورد علاقه اش جدا کرده!

کنج لبش رو داد بالا و طعنه زنان پرسید:

-رابطه ی مسخره…

با لحن تندی جواب دادم:

-آره…رابطه ی مسخره…

مکث کردم و بغضمو قورت دادم چون نمیخواستم وسط کوچه بزنم زیر گریه…

برخلاف من که بخاطر این اتفاق خیلی چیزها آزارم میداد اون باخونسردی ای که مشخص بود دلش میخواد به من هم منتقلش بده گفت:

-بزار بگن…بزار هرکی هرچی دلش میخواد بگه.اصلا بزار هرچی دوست دارن فکر کنن.برای من مهم نیست…

ناخوادگاه صدامو بردم بالا و با اشاره به خودم گفتم:

-ولی واسه من مهمه!من نگاه های پدرتو به خودم محاله ثانیه ای از یاد ببرم.
میدونم که یه تصور وحشتناک از من داره…یه تصور بد!
وقتی با تاسف سرش رو تکون میداد دلم میخواست آب بشم و برم زیر زمین.
وقتی ازم‌می پرسید چی واسم کم‌گذاشته که انیکارو کردم دلم‌میخواست بمیرم!
زندگی با تو به چه درد من میخوره وقتی دیگه نه قراره روی خوش پدرتو ببینم نه قراره روی خوش مادرمو!
وقتی قراره آدم بده ی این اتفاق من باشم.منی که دیگه حتی روم نمیشه سرمو بالا بگیرم…

دستشو گذاشت رو سینه ستبر خودش و گفت:

-مهم منم که میخوامت و تا تهش هستم.پس گور بابای بقیه!

چطوری میتونست بگه گور بابای بقیه؟
این بقیه که میگفت خانوادمون بودن و من نمیتونستم بیخیالشون بشم برای همین با عصبانیت گفتم:

-من نمیتونم مثل تو فکر کنم! میفهمی؟ نمیتونم!

کم کم داشت اون روی سگش بالا میومد اما هی زور میزد خودش رو کنترل کنه.
اشاره ای به ماشینش کرد و گفت:

-الان هوا تاریک…بدموقعه اس.شهر پر آدم لجنه…بچه نشو! بیا برو سوار ماشین شو بریم خونه…

پامو زمین کوبیدم و با لجاجت و البته اطمینان زیاد گفتم:

-من باتو هیچ جا نمیاااام…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان الماس pdf از شراره

  خلاصه رمان :     دختری از جنس شیشه، اما به ظاهر چون کوه…دختری با قلبی شکننده و کوچک، اما به ظاهر چون آسمانی پهناور…دختری با گذشته‌ای پر از مهتاب تنهایی، اما با ظاهر سرشار از آفتاب روشنایی…الماس سرگذشت یه دختره، از اون دسته‌ای که اغلب با کمترین توجه از کنارشون رد می‌شیم، از اون دسته‌ای که همه آرزو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کد آبی از مهدیه افشار

    خلاصه رمان :         همه می‌گن بزرگترین و مخ ترین دکتر تهرون؛ ولی من می‌گم دیوث ترین و دخترباز ترین پسر تهرون! روزبه سرمد یه پسر سی و چند ساله‌ی عوضی نخبه‌س که تقریباً تمام پرسنل بیمارستان خصوصیش؛ از زن و مرد گرفته تو کَفِش تاید شدن ::::)))))     به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
رمان دختران ربوده شده
دانلود رمان دختران ربوده شده به صورت pdf کامل از کیانا بهمن زاده

      خلاصه رمان دختران ربوده شده :   مردی متولد شده با بیماری “الکسی تایمیا” و دختری آسیب دیده از جامعه کثیف اطرافش، چه ترکیبی خواهند شد برای یه برده داری و اطاعت جاودانه ابدی. در گوشه دیگر مردی تاجر دختران فراری و دختران دزدیده شده و برده هایی که از روی اجبار یا حتی از روی اختیار همگی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شکسته تر از انار pdf از راضیه عباسی

  خلاصه رمان:         خدا گل های انار را آفرید. دست نوازشی بر سرشان کشید و گفت: سوار بال فرشته ها بشوید. آنهایی که دور ترند مقصدشان بهشت است و این ها که نزدیکتر مقصدشان زمین. فرشته ها بال هایشان را باز کرده و منتظر بودند. گل انار سر به هوا بود. خوب گوش نکرد و رفت

جهت دانلود کلیک کنید
رمان دانشجوهای شیطون

  دانلود رمان دانشجوهای شیطون خلاصه: آقا اینجا سه تا دخترا داریم … اینا همين چلغوزا سه تا پسرم داریم … که متاسفانه ازشون رونمایی نمیشه اینا درسته ظاهری شبیه انسان دارم … ولی سه نمونه موجودات ما قبل تاریخن که با یه سری آزمایشاته درونی و بیرونی این شکلی شدن… خب… اینا طی اتفاقاتی تو دانشگاهشون با هم به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لانه‌ ویرانی جلد دوم pdf از بهار گل

  خلاصه رمان :         گلبرگ کهکشان دختر منزوی و گوشه گیری که سالها بابت انتقام تیمور آریایی به دور از اجتماع و به‌طور مخفی بزرگ شده. با شروع مشکلات خانوادگی و به‌قتل رسیدن پدرش مجبور می‌شود طبق وصیت پدرش با هویت جدیدی وارد عمارت آریایی‌ها شود و بین خانواده‌ای قرار بگیرد که نابودی تنها بازمانده کهکشان

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

24 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
من منم
من منم
2 سال قبل

برو بابا جنده

انسان
انسان
2 سال قبل

عاقااا خداوکیلی اگه قرار باشه اخر رمان برینین بش بگید ک ما ادامه ندیم چه وضعشه این همه منتظر بمونیم اخرش شیوا واسه شهرام چسی میاددددد
تا اینجاش رو گند زدید حداقل ا فردا درستش کنید و اخر رمان ب خوبی و خوشی تموم شههه
اینقد طولش ندید فیلم هندی شد

آتنا
آتنا
2 سال قبل

بابا این چه مسخره بازیه توروخدااا
منه بدبخت از پارت های اول توی سروش دنبالش بودم بگذریم که چقدر من اونجا بحث کردم و اذیت شدم بعد آمدم اینجا رو پیدا کردم قبلا پارتا خیلی خوب و هیجانی و طولانی بود ولی تا یکم پرطرفدار شد نویسنده جو گرفتش انگار … منو بگو که بخاطر این رمان تلگرام نصب کردم ولی فاصله فقط یه پارته تازه داخل تلگرام خیلیییییییی خیلیییییی از این کمتره بخدا فقط دو خطههه تازههههه یه روز در میون هم میزاره با سانسور… اینطوری خدا رو خوش نمیاد خجالت بکشید چقدر اذیت میکنید… بابا پی دی افش رو بدید دیگه چرا الکی کشش میدید
الان هم شهرام شیوا رو ول میکنه اونم تو خیابون میگرده مسخرع

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط آتنا
آتنا
آتنا
2 سال قبل

بابا این چه مسخره بازیه توروخدااا
منه بدبخت از پارت های اول توی سروش دنبالش بودم بگذریم که چقدر من اونجا بحث کردم و اذیت شدم بعد آمدم اینجا رو پیدا کردم قبلا پارتا خیلی خوب و هیجانی و طولانی بود ولی تا یکم پرطرفدار شد نویسنده جو گرفتش انگار … منو بگو که بخاطر این رمان تلگرام نصب کردم ولی فاصله فقط یه پارته تازه داخل الحرام خیلیییییییی خیلیییییی از این کمتره بخدا فقط ذو خطههه تازههههه یه روز در میون هم میزاره با سانسور… اینطوری خدا رو خوش نمیاد خجالت بکشید چقدر اذیت میکنید… بابا پی دی افش رو بدید دیگه چرا الکی کشش میدید
الان هم شهرام شیوا رو ول میکنه اونم تو خیابون میگرده مسخرع

NARGES
2 سال قبل

ایندفعه پیام دارم واسه شیدای عزیززززز…

اتنا
اتنا
2 سال قبل

واقعا فاز نویسنده رو درک نمیکنم. تا همین دیروز شیوا میگفت نه من نمیتوتم شهرام و فراموش کنم و وایی چه استایل و هیکلی من چجوری بزارم این پسر معرکه به ژینوس برسه. حالا خانم چونکه مادرشون که از اول داستان از مادرش متنفر بودم ناراحت شده و ناپدری ش که هیچ احساسی نسبت بهش نداره ناراحت و ناراضی هستن،دیگه شهرامو نمیخواد.
به به چه رمان مزخرفی

neda
neda
2 سال قبل

از این بعد توام میری پیش رمانای بایگانی های نصفه خونده…
چون حیف وقتم ک هر ثانیه ش میگذره و من برا رمان چرت بذارم… خدانگهدار.

neda
neda
2 سال قبل

بلد نیستین رمان بنويسین لطفا با چرت و پرت مغز مارو پر نکنین…
برو دوخط از البفای سکوت بخون یادبگیر.
هم طولانی هم قلم عالی هم اینک الان پارت 130 ولی انقد پیش رفته آدم نمیتونه کوچک‌ترین چیزی بگه…

neda
neda
2 سال قبل

پارت 200 رد کرده الان ناز میکنه،
خدایی جمع کنین این رمانای ک الکی یا پارت کم میدن یا طولانی میکنن که خاننده بیشتری جمع کنن…وقتی پارت ب 50 برسه باید رمان نصفش بره ن اینک 200 رد کنه تازه ماجرا شروع شه…
خاننده تو از دس میدی. مثل رمان گلاویژ ک تا یجای خوندم دیگ نخوندم ،یا عشق ممنوعه استاد… پس بیخودی طولش نده لطفاااااااااااااااا…

neda
neda
2 سال قبل

این چه رمانیه
خدای شورشو درآوردین دیگ
برا اینک رمان تون طولانی شه از ارزشش مایه نذارین لطفا کم باشه خوب باشه….
شیوا تا دیروز میخاست بمیره براش الان بخاطر مادرش ک راضیه اینارو بذاره سرکوچه شهرامو پس میزنه…
جمع کن بابا، نویسنده لطفا مسخره بازی در نیار.

یکی
یکی
2 سال قبل

گوه تو ای رمان چس شده دنبال هر چی هستن گیرشون میاد بعد ناز میکنن

aram
aram
2 سال قبل

این که تا الان میگفت میخوام با شهرام باشم حوصله مامانمو ندارم و فلان بهمان
حالا چیشد؟😐

سمیه
سمیه
پاسخ به  aram
2 سال قبل

اصلا این شیوا با شیوای این ۲۰۹ پارت قبلی زمین تا آسمون فرق داره این شیوا قبلاسایه مامانشو اصلا براش مهم نبود دربارش چی فکر میکنن….حتی به خاطر شهرام…..که زن شد …می‌گفت من پشتم ولت نمی کنم رابطمون مهمه …نوسنده جان مسیرمان کردی بگو مسخره کردم بزار بریم پی زندگیمون ..آه بابا رمان داشت ده تموم میشد چرا الکی کش میدی …بابا اگرم می خوای ادامه بدی حداقل دلیل‌اش قانع کننده باشه آخه این ده چه جورشه این شیوا …شیوای پارت ۲۱۰ با …با شیوای پارتای قبلت ..دقیقا زمین تا آسمون فرققق…داره بابا اوسکولمون کردی دههه…همش با دلایل مسخره میخوای این رمان و کش بدی که چی مثلا شیدا که می تونه طلاق بگیره رو نمی زاری .
.شیوایی که میتونه به شهرام برسه رک ممیزاری بابا دیووونمون کردی تموم کن این بازی مسخره رو…باورکن اگه این شهرام الان دوباره کوتاه بیاد شیوا رو ول کنه خودت میدونی شده پیدات کنم یقه تو بگیرم بینم کی هستی این کارو میکنم….بابا اول داستانت خوب بود الان که دنبال کننده هاتو داری نظراتشنو میخونی جو زده شدی…پس عین یه نویسنده اگرم میخوای رمانتو کش بدی با دلالیل خوب با هون شخصیتی که شیوا داشت هرکاری دوست داری بکن ماروهم اوسکل نکن همینجوری رو هوا همه چی شده….شیوا خانم حالا کلاس میزاره شیدا که روانیه گلا معلوم نیست چرا نمیره طلاق بگیره…پس لطفا اس..کول..لمون نکن…هی نرو رو اعصاب من…..الان شهرام بخواد زود کوتاه بیاد شیوا ول کنه شیوا هن بره یه قبرستون دیگه …من می دونم و تو!!

aram
aram
پاسخ به  سمیه
2 سال قبل

به اعصاب خودت ذوزنقه باش!

جانان
جانان
2 سال قبل

شیوا چرا احمق شده
تا دیروز که خونه و خانواده ای نداشت حالا دلسوز رهام و مامانش شده
حالا شاید رهام بدی بهش نکرده ولی حماقت مستانه باعث شد زن بشه بازم داره اونا رو به شهرام ترجیح میده

Marey
2 سال قبل

واد چقد خررررره شیوا 😬🤦‍♀️

سمیه
سمیه
پاسخ به  Marey
2 سال قبل

شیوا …با شیوای قبلی فرق دا ه اصلا اون شیوا نیست مخاطبت باید عوض شه

مینو
2 سال قبل

واااا خاک همه کویرا تو سرت شیوا.
حالا که این شهرام آدم شده این شیوا فاز ننه من غریبن گرفته. ایشششششش
حالم بهم خورد.

سمیه
سمیه
پاسخ به  مینو
2 سال قبل

واقعا متوجه تفاوت شیوا نشدید یا نمی خواین در نظر بگیرید…اصلا شیوا مامانش براش مهم بود آقا رهام؟!…همین شیوا نمی گفت تو چند پارت قبلی به شهرام که رابطمون رسمی اعلام کن…نویسنده حتی پارتای خودشم یاد میره هی داره میره رو ..اعصاب من

F.b.n
F.b.n
2 سال قبل

انقدر بدم میاد از این آدما که خودشون میگن اینکارو بکن بعد که اون کارو کردی میگ نمیخوام این شیوا هم خودش تا دو روز پیش میگفت مامانم اله بله الان چی شددد؟!!!

سمیه
سمیه
پاسخ به  F.b.n
2 سال قبل

بابا این شیوا اصلا جونم برا شهرام میداد…با این چیزایی رو هوا و بی پشتوانه ای که این نویسنده داره مینویسه حتی…خدایا فقط زودتر این رمان تموم شه مگرنه من خودمم…خودم میفتم دنبال نویسنده…آخه این چه وضعیه
شیوا یه دختر آزاد و هرزه بود هیچی براش مهم نبود تو پارتای قبلی جونم برا شهرام میداد حالا نویسنده چون دیده پارتاش کمه اگه به صورت پی دی اف بشه زیر ۱۰۰ صفحه میشه زده تو کار مسخره بازی

حیران
حیران
2 سال قبل

اینا خانوادگی مشکل دارن

مریم
مریم
2 سال قبل

بیا حالا که شهرام راضیه شیوا واسه من رفته تو فاز ننه من غریببن بازی اه بس کنید دیگه اول رمان خیلی با قدرت و باحال بود ولی دیگه خیلی کش دار و بی مزه شده 😒

Mahi
2 سال قبل

وات د فاز؟؟؟؟؟؟؟؟!😶😶🤦‍♀️

دسته‌ها
24
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x