عرض سلام و درود به همه کاربران رمان دونی
طبق قول و قرار ابتدا نفرات برتر نقد و برسی رمان های چالش هفته قبل را اعلام میکنیم.
نفرات برتر رمان دختر حاج آقا
Lady Lubaba
(*_*)
Tooka
نیوشاخاتوون
Jesika
نفرات برتر رمان ترمیم
نسي
Nazi
رمان های چالش این هفته:
رمان بر دل نشسته
رمان ازدواج اجباری
دوستان گرامی شما تا دوشنبه وقت دارید نقد و برسی خود را راجب این دو رمان مثل هفته های گذشته اعلام کنید.
مهلت ارسال: ۱۴۰۰/۱/۲۴
نکته: عزیزان اینکه میگید یه رمان مزخرف و یا عالی بود این نقد حساب نمیشود اگر عالی بود به چه دلیل و اگر مزخرف بود به چه دلیل! همین طور میتونید هر رمانی که دلتون میخواد و خوشتون اومده و خوندید نقدش رو بیارید حتی اگه جز رمانهایی که گفتیم نباشه!
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
در ادامه برسی، رمان ازدواج اجباری••
باید بگم در فیلمها و رُمانها هر اتفاق عجیب غریبی میوفته ممکن حتی همچین معضلهایی دراواخر به شادی و عشق هم منجربشه / دختربچه ای که مثلن بخاطر بدهی پدرش زن یک جوان پولدار میشه همسن دایی یا عموو کوچیکش😐😑😯🤐😳😵😨😱 یا زن خان•خانزاده زورگوی روستاشوون یا زن استادش میشهه هزاران اتفاقات مختلف میوفته داستان پیچ در پیچ میشه اواخر هم اون دختر بچه عاشق شوهرش میشه😕😯🤐 /
( البته بازم میگم ممکن در همه موارد هم اینطور نباشه، مثل رمان آغوش سرخ که یکم به واقعیت نزدیکتره )
من راستش فکرنمی کنم درواقعیت همچین اتفاقات تلخ ناخوشایندی توش عشق نقشی داشته باشه
احتمال اینکه درآینده هم به نفرت بیشتر تبدیل بشه خیییلی زیاده
همچین اتفاقات ناخوشایندی به نظره شخصی من ممکن درآینده به فاجعه هم تبدیل بشه
من امیدوارم روزی برسهه درآینده در واقعیت اصلن شاهد همچین اتفاقهایی نباشیم و جلووش••• به معنای واقعی گرفته
بشه با یسری از دوستان هم یجورایی موافقم
من برگشتم عزیزان😉😀😁😘😇
در مورد رمانهای مهرنازجان متاسفانه من فقط گرگها رو زمان پارت{قسمت)گذاری خوندم خوب بود••😉😀😘
متاسفانه بردل نشسته رو نخوندم•
اما ازدواج اجباری /اگرمنظورشماهمون کامران وبهارباشه/ من فکرکنم سالهاپیش خونده بودمممثل خییلیهای دیگه اما حس میکردم که اون کامران از اون زخم خورده هاست{مثلن تو عشق اولش) که به صورت عجیبی گیرداده به یک خانواده فقیر😕
{من هم از اینجورماجراها خوشم نمیاد که یک بچه وارد اینجور رابطه های عجیب غریب بشه😳😵😨😱 ) بعد بخواد عدای بزرگتراا رو دربیاره ازشون تقلید کنه /منظور: بهار/
به نظره من هم الان متاسفانه مُد شده عشق دختراای نوجون ۱۴•۱۵ساله تو یسری از این رمانهای آنلاین بعضی هاشوون مثلن زن خان یا خانزاده روستا میشن یسری هم مثل همین رمان😕 خانوادشوون بدهکارهستن و••••••••••
من دوست داشتم یسری از رمانها مانند بامداد خمار( مثل شب سراب ) یک قصه ای جدا از رمان اول یجورایی درامتدادهمون داشتن یا فقط مربوط به یکی از شخصیتهای رمان اول••
یکیش هم همین ازدواج اجباری، دوستداشتم بیشتر درمورد کامران و
کُلن خانوادش و دوستش علی بدونم دوستداشتم بدونم چیشوود که به این شکل از دخترها متنفر شوود که دخترها شوودن بازیچه دستش و رنگو وارنگ از همه رنگ د•و•س•ت دختر داشت بازم راضی نبود😕😯🤐😳😵😨 { خیییلی دوستداشتم یکنفر درمورد عشق اول کامران مینوشت😘😇💓🌹🌺 )
رمان ازدواج اجباری….
در یک کلام فاجعه بود.
خواننده اکثر این رمان ها دخترای بین ۱۵ تا ۲۰ سال هستند. یعنی در واقع توی سنی ان که خیلی سریع به چیزایی که می بینند و می شنوند واکنش نشون می دن و اتفاقای اطرافشون روشون بسیار تاثیر داره.
به نظرم اینجور رمان ها بد آموزی دارند و اصلا نباید نوشته بشن دیگه چه برسه به اینکه خونده بشن.من نمی خوام فقط نظرمو درباره این رمان بگم کلی می گم واسه تمام رمان هایی که اینجوری ان(در واقع رمان های کلیشه ای که امروزه نوشته می شن) :
من واقعا نمی فهمم رمان های پسر مغرور و جذاب و دختر داف و معصوم که مجبوره با پسره باشه کی از دور خارج می شن؟
اصلا از اون بدتر رمان های استاد دانشجویی ان. اصلا اینایی که درمورد استادهای جذاب حرف میزنن تاحالا دانشگاه رفتن؟ یا اصلا تاحالا یه استاد دانشگاه از نزدیک دیدن؟؟ اکثر کسایی که این رمان هارو مینویسن دختر بچه های ۱۷ ۱۸ ساله ان که هنوز هیچ چیزی از این دنیا نمیدونن. چرا باید رمانی رو خوند که موضوع جدیدی نداره؟ و حتی اگه داشته باشه پر از کل کل ها و رفتارهای بی معنی و کودکانه اس؟ و از اون مهم تر فقط وقت تلف کردنه و هیچ چیز اموزنده و به درد بخوری توش پیدا نمیشه. از اون بدتر خیلی از رمان هایی که توسط نوجوون های کم سن و سال نوشته میشه باعث عادی سازی مشکلاتی میشه که باید باهاشون مقابله کرد. مثلا رمان های خیلی زیادی درمورد کودک همسری نوشته شده که همه هم با به به و چه چه اونارو میخونن و تشویق میکنن. (مثل رمان عروس سیزده ساله یا رمان عروس سرخ که آخر همه این کودک همسری های اجباری و مسائل غیرقابل قبول به عشق ختم میشه و همین موضوع ممکنه باعث توهم های بسیاری در ذهن بقیه نوجوانان بشه) یا رمان هایی که به زن ها میقبولونه که اگه دوست پسرت یا شوهرت یا عشقت رفتارهای خشن داشت عیبی نداره و تو باید هیچی نگی تا باهات بمونه.
من دوست ندارم به کسی بگم چی بخونه و چی نخونه ولی خیلی چیزها نباید خونده بشن. چون باعث آسیب های فراوان میشن. البته تو این دوره و زمونه دیگه همه میدونن اکثر رمان های مجازی و انلاین عاشقانه آبکی و به درد نخورن و فقط وقت ادم رو تلف میکنن. اما فراموش نکنیم خیلی نویسنده های عزیزی هستند که هنوز کمی اعتبار برای کتابخانه های مجازی حفظ کردن. قلمشون مانا و نکته آخر اینکه اگر میخواید رمان ها و داستان های خوب بنویسید یا به طور کلی میخواین یک فرد کامل و قابل قبول باشین، چیزهای خوب بخونید. خوب نگاه کنید. و خوب یاد بگیرید. خوب بودن به چشم آبی و لب گنده و دماغ سربالا نیست. عشقم به پسر خرپول و باشگاه رفته نیست. همه چیز از ذهن و دانسته ها میاد. هیچ فردی نمیتونه دربرابر اخلاق خوب، اندیشه خوب، و رفتار درست تاب بیاره و همه در دنیای واقعی دنبال این چیزهان کسایی که دنبال چیزای الکی دیگه هستن هنوز معنی زندگی رو نمیدونن.
واقعا!
مرسی از اینکه شرکت کردی
و آره واقعا حق باتوعه
یجورایی موافقم من هم قبول دارم😕😯🤐😳😵😨
#رمان ازدواج اجباری
پایه های ساختمانی که محکم نباشید و به خوبی از ابتدا ساخته نشده باشد، حتما به مشکل بر میخورد!
در رمان هم همین کار را ایده انجام میدهد.
ایده رمان ازدواج اجباری کلیشه ای و دور از باور بود!
البته کم نداریم کسانی که در سن پایین ازدواج میکنند
اما نمیتوانم باور کنم دو تا برادر غیرتی و پدرش چگونه حاضر شدند!؟؟
غیر قابل باور بود برام!
همان طور که گفتم وقتی پایه ها مشکل داشته باشد قطعا تا آخر رمان مشکلات زیاد و بیشتری به بار میآورد.
در این رمان قلم نویسنده متوسط بود و فضاسازی رمان کمی ضعیف بود.
شخصیت سازی بد نبود اما توصیفات خیلی کم! به خصوص توصیفات مکان!
از طرفی دیگر این رمان از آن دسته رمانهایی بود که میشد خیلی راحت اخرش را حدس زد.
معمولا در رمانها باید یک پیچ و یا گره وجود داشته باشد تا خواننده تا اخر رمان دوست داشته و مشتاق خواندن باشد اما در اواسط رمان کسل کننده شد!
در کل رمان ازدواج اجباری از سطحی متوسط و روبه پایینی برخوردار بود
به جان یاسی حسش نیس
یرا هفته بعد 😅
مهری راجب رمان خودت هم نظر میدی دلبر😂😂
😂😂
#نقد رمان بر دل نشسته
تقریبا یادم رفته اما به چیزای محوی مونده بر همون اساس میگم!
ایده اصلی ترین بخش رمان است. نویسنده ای که بتواند ایده ای به دور از هر کلیشه در ذهنش ترسیم کند، ماهر و کاربلد است!
رمان بردل نشسته دارای ایده ای نو و زیبا بود! داستان عاشقانه دختر و پسری که هر کدام منحصر به فرد بودند.
اما با این وجود کلیشه هایی نیز وجود داشت!
مثلا قسمتی برای خود من غیر قابل باور بود!
آن جایی که مهرداد نفس رو ول میکنه به خاطر دختر ترکیه(اسمش یادم رفته) که چی؟ چون دلش میسوزه یا التماسش میکنن؟
یعنی حاضره عشقش رو، کسی که با تمام وجود دوستش دارا رو از دست بده به خاطر کسی که کوچک ترین حسی بهش نداشته !؟
تقریبا میتوان گفت فضاسازی رمان مطلوب بود.
به خصوص شخصیت سازی!
به خوبی میشد با شخصیت ها ارتباط برقرار کرد اما یک جاهایی کمی در بیان احساسات زیاده روی میشد. به قول معروف هر چیز به اندازه اش!
هرچند ژانر این رمان عاشقانه بود و طبیعتا عاشقانه یعنی بیان احساسات به خوبی و زیبایی اما به اندازه!
توصیفات نیز سطح مطلوبی داشت.
راحت میشد چهره های شخصیت ها را تشخیص داد اما کاش به شخصیت های دیگر هم کمی نویسنده پر و بال میداد. بیشتر تمرکز روی مهرداد و نفس بود و من به شخصه از بقیه شخصیت ها چیز زیادی نمیفهمیدم یا حداقل فکر میکردم کم است برای ارتباط گیری!
نویسنده از پس توصیفات مکان نیز به خوبی بر آمده بود و به خوبی توانسته بود از پس توصیفات بر بیاد!
هر حادثه ای ریشه در علتی دارد و معلول اتفاقی است که قرار است رخ دهد.
این رمان از آن دسته رمان هایی بود که به راحتی می شود حدس زد قرار است چه اتفاقی رخ دهد. یکنواختی و نبودن اتفاقات و حوادث در سیر رمان از مشکلات این رمان بود!
در کل رمان بردل نوشته تقریبا میشد به عنوان رمانی مطلوب نام برد.
نظر شخصی بنده بود عزیزان منو نخورید! مهری طرفدار زیاد داره 😂😂
در کل موفق باشی نویسنده و هر روز بهتر و بهتر شه قلمت
منم با تیرداد کاملا موافقم و نظر خاصی ندارم گفتنیا را گفتن دوستان گلم
چطوری شیرینی
این مامانت و خودتی؟؟
نه دختر خاله با مامانم و اون آقا پیرهن قرمزه بابامه
جز نفرات برتر شدم🤩🤩🤩🤩🤩
از همین تریبون میگم تنکیو مرسییییی😅😅😅
قربونت!
مرسی خودت جیگر
#بر دل نشسته
خب اول از ایده شروع کنیم
یک عشق دو طرفه در نگاه اول هست که تا بخواد اثبات بشه طول میکشه و هر دو نفر از همون لحظه اول متوجه این حس ناخودآگاه میشن و هیچکدوم سعی در تظاهر به بی تفاوتی یا انکار کردنش نمیکنن که این بنظر من نکته خوبی هست در مورد این رمان
چند تا رمان خوندید که به این صورت بوده؟بیشتر رمان ها اینجوری پیش میرن که یک پسر مغرور و عوضی و یک دختر سنگ دل که ادعا میکنه هیچوقت به هیچ پسری علاقه مند نشده و نمیشه و این دو نفر در مرور زمان عاشق میشن
پس تا حدودی تنوع داره تو موضوعش که این چیز خوبیه
شخصیت های اصلی نفس و مهراد بودن
مهراد یک جنتلمن بود و همیشه شخصیتش در نظر من یک شخصیت آروم و ساده بود عمق زیادی توی مهراد وجود نداره بجز پارت های اول که بنظر یک رئیس مغرور میومد
شخصیت نفس یکی از شخصیت های جالب از نظر نویسندگی هست شخصیتی هست که در همه حال تعادل رو نگه میداره
به موقعش عاقل هست و به موقش دیوونه،هم لجباز هم منطقی……….
دقیقا شخصیتش همونجوری هست که یک دختر توی اون سن باید باشه و ریلیستیک بودن رو توی رمان نشون میده
از اون رمان هایی هست که صحنه های طنز خودشو داره و آدم حس نمیکنه که داره یک مجله چهل ساله رو میخونه برعکس بعضی جاها ادمو به خنده میندازه و وقتش که میرسه هم میزنه تو ذوق آدم
نویسنده رمان شخصیت نفس رو خوب به نقش کشیده بود دختری که برادرشو از دست داده و الان یک جورایی ستون خانواده شده و یک پدر داره
یکی دیگه از نکات رمان این بود که خیلی قابل پیشبینی نبود و چیزی رو از قبل اسپویل نمیکرد
و عمق و تمرکز خاصی روی شخصیت های فرعی داستان بود که خیلی نویسنده ها به طور کامل فراموششون میکنن و بنظر می رسید که تنها شخصیت های داستان نفس و مهراد نیستن بلکه بقیه هم هستن
تنها چیزی که توی این رمان به چشم اومد و زیاد جالب نبود تریگر احساسی رمان بود
توی هم رمانی یک اتفاقی میفته و اون اتفاق باعث میشه یک تریگر زده بشه و شخصیت ها احساسات خودشونو به هم دیگه بگن یا ثابت کنن
تریگر این رمان ازدواج اول مهراد بود که باید اعتراف کرد خود تریگر کلیشه بود(اینکه پسر یا دختر با یک نفر دیگه ارتباط داشته باشن و این ارتباط ختم بشه به اعتراف احساسات تو خیلی از رمانها نوشته شده بود)
عالی بود!
واقعا فکر نمیکردم که یکی از کامنتای تحلیلت انقد سفید باشه!۰
سفید؟
بابا نیم ساعت داشتم سانسور میکردم😑
اوهوم سفید!
میتونم بگم خیلی موفق بودی تو این کار+!
پخخخخ
مرسی آقا تیرداد از شرکتتون
رمان ازدواج اجباری یه رمان بسیار بسیار عالی هس
خیلی قشنگه
فقط اون دختر کره ایه چه میدونم ژاپنیه خیلی جفتک انداخت وسط رابطه اون دوتا کفتر عاشق😆
حوصلم نمیشه بیشتر تایپ کنم
مرسی😂
عزیزم فک کنم اسم نویسندش سارابلا باشه جلد دوم این رمانم داره مینویسه جلد اولش که در سایت هست درباره زندگی(بهار ،کامران)☺
⚘⚘ ممنون از توضیحتون
خواهش میکنم💕💕
نگو!
داره جلد دوم مینویسه جدی!
خیلی مسخره اس با سر برم تو دیوار
بله درباره زندگی آرش ولیلا هست
لیلا(دختر دایی ارش)کامران به آرش اجازه نمیده با لیلا که عاشقش ازدواج کنه😑💔
سلام نویسنده رمان ازدواج اجباری که مد نظرتون هست رو میگین؟
چون رمان با نام ازدواج اجباری خیلی هست 😐
اون رمان ازدواج اجباری ای ک تو همین سایت پارت گذاری شده
تشکر ⚘⚘
الی به پری پیام دادی؟
سلام مائده جونم چطوری زیبا رو؟
سلام عزیزم
خوبم ممنون شما خوبی؟
معرفی میکنی؟
نیشکرم دیگه دوتا حساب باز کردم من بد نیستم
ی دختر بچه 15 ساله چشم و گوش بسته اون همه لباسای باز و تنگ و کفشای پاشنه ده سانتی از کجا اورده یا اینکه آرایشای غلیظی که میکرد ازکجا بلد بود
با حرفای الناز هم موافقم اگه رمان برای این سن میخواین بنویسین بی زحمت ی سری چیزارو رعایت کنید
سلام مائده جانم
خوبی
اره پیام دادم
مرسی اطلاع داده بودی
بر دل نشسته ک قبلا توسط تحلیلگر سایت به صورت کامل و ریز ب ریز تحلیل شده!!! 😌😂✨
من ندیدم😂😛
نقد رمان ازدواج اجباری…
ایدهی رمان بی نهایت در روند رمان و جذاب بودن ان مهم است، البته تا حدودی هم قلم تاثیر دارد، ولی مهم ترین انها ایده است…
ایده یا همان طرح رمان شامل روند اتفاقات رمان به صورت خلاصه است. من فقط میتوانم دربارهی این رمان و روندی که ما ان را دنبال میکردیم چنین چیزی بگویم.
یک ازدواج قراردادی که در اخر به عشق منجرب میشود…
حال یک سوال دارم، چند رمان به این صورت وجود دارد؟ پاسخش این است که بینهایت… و جدا از آن صد تا از آنها هم اسمشان ازدوامج اجباری است.
پس به راحتی میگویم ایدهی رمان کلیشه بود.
در بالا هم عرض کردم که قلم هم در روند جذاب بودن رمان تاثیر دارد و بعد از ایده حرف اول را میزند. قلم در اصل اگر ایدهای کلیشه باشد تا خدودی ایده را پوشش میدهد ولی من فقط می توانم بگویم که قلم هم انچنان چنگی به دل نمیزد و فقط روند روزانه را بیان کرده بود.
زیاد طولانیش نکنم…
رمان در سطح متوسط و شاید کمی ضعیف داشت.
بای بای😂
بای!😂
مرسی
بوس
بای بای😂
سلام به شما عزیزای دلم
الناز کم پیداشدی؟
ثنا جون کاملا باهات موافقم
حالتون چطوره؟
حق میدم نشناسینم
من شیرینم از اصفهان و 21 سالمه
خوش اومدی
هر چند منم زیاد قدیمی نیستم خب بنده ثنا هستم
ای بابا ثنا جون حساب ساختم منا نشناختی
بابا جان زیر رمانت کامنت میزاشتم شیرینم نشناختیم … ای بابا
شیرینِ جانم
جان دلم خوشگله
چطوری
هی کار و بارام زیاده
عزیز دلی هر جا هستی دلت خوش باشه کا جان