انتقام یا عشق (خون آشام) پارت دوازدهم - رمان دونی

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت دوازدهم

-سانـ… در ساندرررر وایساااا خسته شدم
-چرا دنبالم راه افتادی وقتی انقدر خسته ای؟ وقتی تازه بهوش امدی؟
-هـــ…. اخـــ…ـه باهات حرف دارم
-بگو بگو؟
-چرا؟
-چی چرا؟
-چرا منو منو بوسـ…
-غلط کردم حالا هم ازم دور شو
-نمیتوانم
-چرااااا نمیتوانی. بابا ب پیر ب پیغمبر
سینـــــــــــــــــره
راوی *
با هر چ قدرت داشت دوید اما نتوانست سینره از دره پرت شد پایین اما………
وزارتخانه تبدیل
-قربان قربان
-چیشده باز سرباز
-ساندر قربان ساندر
با گفتن اسم ساندر نفس در سینه اش جمع شد و چشمانش برق زد و با اشتیاق ب حرف های سرباز گوش کرد. سال ها بود ک میخاست قدرت ها را از خون اشام ها بگیرد اما نمیتوانست او تنها گرگینه این لشکر بود و کسی ب او اعتمادی نداشت اگر این جا بود فقط ب لطف پدر ساندر بود زیرا او یکبار در عمرش پدرش را از دست گرگیته ها نجات داد اما هیچ کس نفهمید چگونه پدر ساندر کشته شد و شاید اخرین پیغام را داد.
برگشت ب سمت سرباز و گفت
-ساندر چی؟
-قربان ساندر و سینره باز باهم هستند
-مطمئن هستی
برق چشمانش بیشتر شد او تنها دنبال گرفتن حکومت نبود او میخواست ساندر و تمام قوم بت پایرز ها رو نابود کند میخواست قدرت را ک بدست گرفت ب تمامی گرگینه ها پریزاد ها خون اشام ها نشان دهد ک او کیست
بعد از گذشت این جملات از ذهنش گفت
-تعریف کن چرا نسیه حرف میزنی
-قربان سینره و ساندر در کنار عم در جنگل آئوکیگاهارا دیده شده و او در حال بغل کردن او بوده
-ابله اینا ک سند برای برکناری ساندر احق تر از تو نیست
-درسته اما سینره بسیار بسیار ضعیفه و
و گتـ… کی یادتونه؟
دهنش انقدر درگیر بود یادش نمی امد اما برای اینکه سرباز توضیح ندهد سری تکان داد و سرباز گفت
-خبر ارورده میگه ک ساندر و سینره باز میخان بهم برسن میگه ک بهم علاقه دارند میگه قرارهـ……
وسط حرفش پرید و گفت
-ببین اینا مهم نیست سنگ کجاست
-گتی همینو گفت
-خب بنال دیگه عنتر ببینم چی گفته دوساعت برام صغری کبری میچینی؟؟
-عذر خواهم قربان. گتی گفت سنگ دست سینره هست
-سینره؟؟؟؟
-بله سینره میگن ک خونه اونه میگه میتوانم از طریق اون بدستش بیاریم
-احمق چندبار از جانب روباه رفتی اونجا؟ جای اون ساندر احمق؟
-قربان امــــ….
-دهنتو ببند خودت بگو چندباررررررررر؟؟
-زیاد قربان
-پس اون خرفت زده چرت تحویلت داده

ناگهان برقـ…………….

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان به نام زن

    خلاصه رمان :       به نام زن داستان زندگی مادر جوانی به نام ماهور است که در پی درآمد بیشتر برای گذران زندگی خود و دختر بیست ساله‌اش در یک هتل در مشهد به عنوان نیروی خدمات استخدام می شود. شروع ماجرای احساسی ماهور همزمان با آن‌چه در هتل به عنوان خدمات به مسافران خارجی عرضه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی

    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….       به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاپرک تنها

    خلاصه رمان:             روشنا بعد از ده سال عاشقی روز عروسیش با آرمین بدون داماد به خونه پدری برمیگرده در اوج غم و ناراحتی متوجه غیبت خواهرش میشه و آه از نهادش بلند میشه. به هم خوردن عروسیش موجب میشه، رازهایی از گذشته برملا شه رازهایی که تاوانش را روشنا با تموم مظلومیت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سقوط برای پرواز pdf از افسانه سماوات

  خلاصه رمان:   حنانه که حاصل صیغه ی مریم با عطا است تا بیست و چند سال از داشتن پدر محروم بوده و پدرش را مقصر این دوری می داند. او به خاطر مشکل مالی، مجبور به اجاره رحم خود به نازنین دخترخوانده عطا و کیامرد میشود. این در حالی است که کیامرد از این ماجرا و دختر عطا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان از عشق برایم بگو pdf از baran_amad

  خلاصه رمان :   جلد دوم ( جلد اول یکبار نگاهم کن)       نقش ماکان تو این داستان پر رنگ تر باشه و یه جورایی ارشیا و ترنج کم کم می رن تو حاشیه و ماکان و چند شخصیت جدید وارد ماجرا می شن که کلی میشه گفت یجور عشق ماکان رو نشون میده! به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طواف و عشق pdf از اکرم امیدوار

  خلاصه رمان :         داستان درباره مردیه که به سبب حادثه ای عشقی که در ۲۵ سالگی براش رخ داده، تصمیم گرفته هرگز ازدواج نکنه… ولی بعد از ده سال که می خواد مشرف به حج عمره بشه مجبور میشه علی رغم میلش زنی رو… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
21 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mahshid
2 سال قبل

نویسنده جون من نفهمیدم سینره چجوری افتاد تو دره میشه بگید

سپیده
سپیده
2 سال قبل

عالی ولی جای حساس تموم میشه

اتاناز
اتاناز
2 سال قبل

خودت رمانت رو میزاری؟

...
...
2 سال قبل

نمیفهمم بعضی وقتا چجوری میشه

Zeinab
Zeinab
2 سال قبل

دستت درد نکنه نویسنده جون خیلی خوب بود ❤️ ❤️ ❤️

نگین
2 سال قبل

بازم جای حساس تموم شد😪

Fatemeh Zeia
Fatemeh Zeia
2 سال قبل

♥️♥️♥️🥲

مهسا
2 سال قبل

پارت بعدی رو کی میزاری؟

مهسا
2 سال قبل

عالی ❤💝

غوغا ایرانمنش
غوغا ایرانمنش
2 سال قبل

سلام عالیه ولی چرا اینقدر نامفهومه عزیزم تز یجا پریدی یجای دیگه نمیشه کامل فهمید باید چند بار بخونی تا برات اوکی بشه میشه کامل بفرستیش؟

مهسا
2 سال قبل

راست میگه یه جاها یی شو منم نفهمیدم

پ ا
پ ا
2 سال قبل

👍👍👍👍 ی سری ایرادایی داره

پ ا
پ ا
2 سال قبل
پاسخ به  Yalda. post

ببینیم و تعریف کنیم ازت دختر 👏👏👏

دسته‌ها
21
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x