انتقام یا عشق (خون آشام) پارت 30 - رمان دونی

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت 30

باشنیدن صدای ارام مادربزرگم دویدم ب سمتش درست حدس زده بودم بالای سرش شمع بود نگاهی ب مادربزرگم انداختم. از ترس پاهایم میلرزیدند نشستم و ب صورت مادربزرگم ک غرق در خون بود نگاهی انداختم.
-مامان بزرگ الهی فدات شم چیشد چرا اینجوری شدی
دستش را با تمامی توانش تکان داد و ب صورتم نزدیک کرد و روی صورتم کشید و گفت
-سیــ.. نــــ.. ره منو ببخش ک خیلی چیزا رو ازت مخفـ… ـی کردم میدو… نم حقت…. بوده ولی ببخشم. این اتاق ک همـ…. یـشه ممنوع بود….. الان بهترین مکان برای برای پیدا کردن معماهای ذهنت ولی سینره…. باید حواست رو حسابی… جمع کنی راه درست رو برو
-الهی فدات شم من قربونت بشم من ک غیر تو کسی رو ندارم بزار برم ب دکتر بگم بیاد اتفاقی برات نیفتاده ک
-سیـ… نره عزیزم، من پام سر خورد اینجا (ب اخرین پله اشاره کرد ک دست بر قضا خیس خیس بود و نشون میداد سر خورده). تعادلـ….. ـمو از دست دادم امدم میز رو بگیرم ک گلدون افتاد…. زمین.شکست صاف ایستادم…… ولی زانـ… ـوم دیگه مثل سابق نیست
دقیقا جلوی اتاق یک میز بود میزی ک روش چندتا گلدون گل مصنوعی بود. یکیشون افتاده بود وشکست و زیر سر مادربزرگم بود و این یعنی سرش توسط شیشه ها شکسته و خون ریزیه شدیدی داره.
با شنیدن صدای در ارام بلند شدم و نگاهی ب پایین انداختم خواهر و مادر سابین و یک فرد ک بهش میخورد دکتر باشه امده بودن بالای سر مادربزرگم
-اقای دکتر اقای از این طرف خواهشا از این طرف
دویدم سمت مادربزرگم ک گفت
-سیـ… نره میدونم ک دیگه زنده نمی…. مونم ولی تو اینـ… ـو از من بشنو. توی اتاق توی ساعت یک شی ارزشی هست ک باید برسونیـ… ـش ب دست صاحبش. کاری رو ک مادرت نتوانـ… ست انجام تو انجام بده. دختر قشنگم اینم بدون ک……… ب تمامی وسایل دقت کن.
نفس میگرفت و چیزایی میگفت ک من متوجش نبود نمیتوانستم حرفی بزنم صدام در نمیومد فقط نگاهش کردم تا وقتی ک دکتر و مادر و خواهر سابین امدن حتی خود سابین هم سر کلش پیدا شد.
-ایشون چ نسبتی با شما دارن
من نمیتوانستم حرف بزنم حس میکردم قدرت صدامو ازم گرفتن ک جای من سابین جواب داد
-مادربزرگشون هستن
بعد هم ب سمت من امد و دستش را زیر بغلم انداخت و بلندم کرد کنارش ایستادم و زل زده بودم ب دکتر و مادربزرگم ک باخنده نگاهم میکرد.
کمی ب اطراف نگاه انداختم با دیدن مادرش ک زیر لبش چیزی میگفت سیاهی مطلق
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ار خواب هراسون بلند شدم سابین پایین تختم خوابش برده بود اولش یکم ترسیدم. کمی فکر کردم سعی کردم یادم بیاد چ اتفاقی برام افتاده. مادربزرگم. اتاق. خوت مادر سابین کم کم همه رو یادم امد. خندیدم شاید همش خواب بوده برای اطمینان ک الان خواب نیستم از خودم نی
نیشوکنی گرفتم متوجه شدم کاملا بیدارم پتو رو کنار زدم و ارام امدم پایین. از اتاق بیرون امدم نگاهی ب اطراف کردم دیدم جلوی در اتاق اثری از خون نیست و همینطور گلدون. ارام پایین رفتم و ب سمت اشپرخونه ک شنیدم میگفتن
-امیدوارم زنده بمونه اگه بمیره سینره گناه دارع
-هم سینره هم پسر بدبخت من
-مامان الان وقت این حرفا نیستا
با شنیدن حرفاشون حالم بد شد نشستم بغض داشتم ولی نمیتوانستم گریه کنم رفتم ب سمت اتاق مادربزرگم در را باز کردم مادربزرگم روی تخت خوابیده بود سرش باند پیچی بود ولی باند قرمز بود ارام کنارش نشستم حس کردم از سنگینیه نگام بلند شد و گفت
-خوبه بیدار شدی
-مامان دورت بگردم استراحت کن خوب بشی
-باشع عزیزم ولی خودمو گول نمیزنم
پشت بنطش ی چشمک زد و خوابید رفتم ب سمت اشپرخونه
مادر سابین داشت ظرف میشست و خواهرش داشت سعی میکرد شیرینی را از ظرف وردار ولی جوری ک دستش ب ظرف نخوره
-سلام
-سلام فدات شم خوبی؟ کی بیدار شدی؟ برو استراحت کن
-ماااااماااان بزار عروست شه
با بغض نگاهش کردم مادرش چشم غرنه ای بهش رفت و دیگه هیچی نگفت
باصدای افتادن وسیله از اتاق مادربزرگم ب سمتش دویدیم. در را باز کردم با دیدن…..

عکس ساندر هم براتون گذاشتماین هم سینره

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان لانه‌ ویرانی جلد دوم pdf از بهار گل

  خلاصه رمان :         گلبرگ کهکشان دختر منزوی و گوشه گیری که سالها بابت انتقام تیمور آریایی به دور از اجتماع و به‌طور مخفی بزرگ شده. با شروع مشکلات خانوادگی و به‌قتل رسیدن پدرش مجبور می‌شود طبق وصیت پدرش با هویت جدیدی وارد عمارت آریایی‌ها شود و بین خانواده‌ای قرار بگیرد که نابودی تنها بازمانده کهکشان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان غرور پیچیده

  خلاصه رمان :             رمو فالکون درست نشدنیه! به عنوان کاپوی کامورا، بی رحمانه به قلمروش حکومت می کنه، قلمرویی که شیکاگو بهش حمله کرد و حالا رمو میخواد انتقام بگیره. عروسی مقدسه و دزدیدن عروس توهین به مقدساته. سرافینا خواهرزاده ی رئیس اوت فیته و سال هاس وعده ازدواجش داده شده، اما سرافینا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جوزا جلد اول به صورت pdf کامل از میم بهار لویی

      خلاصه رمان:     برای بار چندم، نگاهم توی سالن نیمه تاریک برای زدن رد حاجی فتحی و آدمهایش چرخید، اما انگار همهی افراد حاضر در جلسه شکل و شمایل یکجور داشتند! از اینجا که نشسته بودم، فقط یک مشت پسِ سر معلوم بود و بس! کلافه بودم و صدای تیز شهردار جدید منطقه، مثل دارکوب روی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سرپناه pdf از دریا دلنواز

خلاصه رمان :       مهشیددختری که توسط دوست پسرش دایان وبه دستورهمایون برادرش معتادمیشه آوید پسری که به خاطراعتیادش باعث مرگ مادرش میشه وحالاسرنوشت این دونفروسرراه هم قرارمیده آویدبه طور اتفاقی توشبی که ویلاشو دراختیاردوستش قرارداده بامهشید دختری که نیمه های شب توی اتاق خواب پیداش میکنه درگیر میشه آوید به خاطر عذاب وجدانی که از گذشته داره

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آبان سرد

    خلاصه رمان :   میان تلخی یک حقیقت دست پا میزدم و فریادرسی نبود. دستی نبود مرا از این برهوت بی نام و نشان نجات دهد. کسی نبود محکم توی صورتم بکوبد و مرا از این کابوس تلخ و شوم بیدار کند! چیزی مثل بختک روی سینه ام افتاده بود و انگار کسی با تمام قدرتش دستهایش را

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان حکم نظر بازی pdf از مژگان قاسمی

  خلاصه رمان :       همتا زنی مطلقه و ۲۳ ساله زیبا و دلبر توی دادگاه طلاقش با حاج_مهراد فوق العاده جذاب که سیاستمدارم هست آشنا میشه اما حاجی با دیدنش یاد بزرگ ترین راز زندگی خودش میفته… همین راز اونارو توی یک مسیر ممنوعه قرار میده…     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Zeinab
Zeinab
2 سال قبل

ساندر چقد خوشگلهههههه😂❤️

Zeinab
Zeinab
2 سال قبل
پاسخ به  Yalda. post

بخدا شیدا اگه از ساندر خبری نشه من میدونم و تو 😂 😂 😂

مهسا
2 سال قبل

تشکر❤👌🏻

دسته‌ها
6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x