انتقام یا عشق (خون آشام) پارت 32 - رمان دونی

با حس اینکه کسی دستش را توی موهام میکشه از خواب بلند میشم.
مادربزرگم کنارم نشسته
با اینکه میدونم مادربزرگم رو از دست دادم ولی با خوشحالی بغلش میکنم اونم با لبخند جوابمو میده
من گریه میکنم و اشک میرزم و اون میخنده.
-سینره قبل از مرگم ازت خواستم با کسی باشی ک تو رو میخاد. هنوزم ازت میخوام فقط دقت کن تو انتخابت کسی رو انتخاب کن ک مثل خودت باشه. عزیزم تو خیلی قوی هستی دختری زیبای من بعد از مرگ پدر و مادرش خوب بود الان خوب هست. بعد مرگ منم باید خوب باشه من ارزو داشتم تو رو باکسی ببینم ک دوست داره الان ک میبینم یکم دیگه بش میرسی خوشحالم. ب خاطر من از جات بلند شو. جوری بلند شو ک همه انگشت ب دهان بمونن جوری از جات بلند شو ک بهت افتخار کنم جوری بلند شو ک همه تقدیرت کنن عزیزم. حالا هم از خواب بلند شو باید کاری کنی کارستون دورت بگردم بیا برای اخرین بار بغلم
بغلش کردم ارام دستشو روی سرم کشید و برای اخرین بار گفت
-اتاق یادت نره عزیزم اون خیلی مهمه تو اون اتاق خیلی چیزا هست ک باید پیــ…….
از خواب بلند شدم صدای مادر سابین بودک داشت داد میکشید پتو رو کنار زدم در را باز کردم و ارام ارام از پله ها پایین امدم. همینطور ک پایان میومدم تماشاگر دعواشون بودم
-سابین امدیم این دختره اصلا نخواستت چرا موندی
-مامان درکش کن حالش خوب نیست من مطمئنم ک اونم…
-سابین
با صدای من همشون برگشتن ب سمتم فکنم الان وقتش بود ک حرف مادربزرگم رو عملی کنم
-هتوزم سر پیشنهاد ازدواجت هستی؟
-اره اره حتما عزیزم
-قبوله!
-وووواااقعا؟؟
-اره اما شرط دارم
-چ شرطی هر شرطی باشه قبوله
مادرش زد بهش و نگاهی غضب الود بهش انداخت
-چ شرطی عزیزم
-تاریخ عروسی تو روز تولدم باشه!
-این بیشتر شبیه جایزست سینره! قبوله
بعدم خواهرش ب سمتم امد و منو بغل کرد. گرمای بدنش بیش از اندازه بود ب خاطر همین از خودم دورش کردم.

لباسی ک تنم بود بیش از اندازه گشاد بود اخرین باری ک حموم رفته بودم رو یادم نمیاد شاید دو روز قبل مرگ مادربزرگم! نگاهی ارام ب سابین انداختم ک از خوشحالی تو پوست خودش نمیگنجید بعد هم ب مادرش ک گفت

…..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان طالع دریا

    خلاصه رمان:     من دنیزم اتفاقات زیادی و پشت سر گذاشتم برای اینکه خودمو نکشم زندگیمو وقف نجات دادن زندگی دیگران کردم همه چیز می تونست آروم باشه… مثل دریا… اما زندگیم طوفانی شد…بازم مثل دریا سرنوشتم هم معنی اسممه مجبورم برای شروع دوباره…یکی از بیمارارو نجات بدم… روانشو درمان کنم بیماری که دچار بیماریه خطرناکیه که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان انار از الناز پاکپور

    خلاصه رمان :       خزان عکاس جوانی است در استانه سی و یک سالگی که گذشته سختی رو پشت سر گذاشته دختری که در نوجوانی به دلیل جدایی پدر و مادر ماندن و مراقبت از پدرش که جانباز روحی جنگ بوده رو انتخاب کرده و شاهد انتحار پدرش بوده و از پسر عمویی که عاشقانه دوستش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عبور از غبار pdf از نیلا

  خلاصه رمان :           گاهی وقتها اون چیزایی رو ازدست می دیم که همیشه کنارمون بوده وگاهی هم ساده ساده خودمونو درگیر چیزایی میکنیم که اصلا ارزششو ندارن وبودونبودشون توزندگی به چشم نمیان . وچه خوب بودکه قبل از نابودشدنمون توی گرداب زندگی می فهمیدیم که داریم چیاروازدست می دیم و چه چیزایی را بدست

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان روابط
دانلود رمان روابط به صورت pdf کامل از صاحبه پور رمضانعلی

    خلاصه رمان روابط :   داستان زندگیِ مادر جوونی به نام کبریاست که با تنها پسرش امید زندگی می‌کنه. اونا به دلیل شرایط بد مالی و اون‌چه بهشون گذشت مجبورن تو محله‌ای نه چندان خوش‌نام زندگی کنن. کبریا به‌خاطر پسرش تو خونه کار می‌کنه و درآمد چندانی نداره. در همین زمان یکی از آشناهاش که کارهاش رو می‌فروخته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دلبر طناز من
دانلود رمان دلبر طناز من به صورت pdf کامل از anahita99

      خلاصه رمان دلبر طناز من :   به نام الهه عشق و زیبایی یک هویت یک اصل و نسب نمی دانم؟ ولی این را میدانم عشق این هارا نمی داند او افسار گسیخته است روزی به دل می اید و کل عقل را دربر میگیرد اما عشق بهتر است؟ یا دوست داشتن؟ تپش قلب یا آرام زدن

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان در سایه سار بید pdf از پرن توفیقی ثابت

  خلاصه رمان :     ابریشم در کوچه پس کوچه های خاطراتش، هنوز رد پایی از کودکی و روزهای تلخ تنهایی اش باقی مانده است.دختری که تا امروزِ زندگی اش، تلاش کرده همواره روی پای خودش بایستد. در این راه پر فراز و نشیب، خانواده ای که به فرزندی قبولش کرده اند، در تمام لحظات همراهش بوده اند؛ اما

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
13 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل

نسبت به بقیه رمان ها داستانش متفاوت تره ❤️

Zeinab
Zeinab
2 سال قبل

شیدا جون ممنون فقط تو پارت گذاشتن خیلی طول نده

Zeinab
Zeinab
2 سال قبل

شیدا جونم ممنون لطفا انقد تو پارت گذاشتن طول نده

mahsa
2 سال قبل

قربونت برم منننننننن 😍😍😍😍
قبض روح شدم یه لحضه فکر کردم بازم دارم خواب میبینم 😢
قول بده دیگه نرییی باشههه؟🥺🥺

𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل
پاسخ به  mahsa

راحت شدی ؟ کشتی منو😂

mahsa
2 سال قبل

نه خیرم با تو هنوز کار دارم😈🔪🔪

𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل
پاسخ به  mahsa

چیکار داری ؟🤣😂🔪

mahsa
2 سال قبل

میفهمی😈😈🔪🔪

Melin
Melin
2 سال قبل

بَه بَه سل‍ام بر نویسنده جون چه عجب تمام این مدت کجا بودی فداتشم؟

دسته‌ها
13
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x