تیداااااااااااااا
دختره ی خیره سر مگه با تو نیستم ؟
چرا جواب نمیدی ؟
چرا نهار آماده نیست ؟؟؟؟؟
زیر لب زمزمه کردم :
الهی کارد بخوره تو شکمت .
با داد بعدی بابا سریع و با قدم های محکم از اتاق رفتم بیرون
پوزخندی، کاملا غیر ارادی رو لبام جا خوش کرد :
هه ، بابا …
کسی که از پدری فقط کتک زدنشو یاد گرفته ، کسی که مرد نبود ، فقط نر بود …
لب تر کردم :
مدرسم طول کشید .
یهو عین وحشی ها افتاد به جونم
ده سال بود به این کاراش عادت کرده بودم ، من از کتک نمیترسیدم .
چیزی واسه از دست دادن نداشتم
غرورم اجازه نمیداد حتی ناله کنم .
من اسمم تیداست . ۱۷ سالمه و همون لحظه ای که به دنیا اومدم مادرمو از دست دادم …
بابام منو مقصر مرگ مادرم میدونه و بعد از هفت سالگی مجبورم کرد عین یه کلفت کار کنم ، کوچک ترین چیزی که باب میلش نباشه ، منو کتک میزنه
یادم نیست آخرین باری که رو تنم جای کبودی نبوده ، کی بود ..
چند سال پیش ؟؟؟؟
با صدای نکره اش از فکرام میام بیرون :
پاشو تن لشتو جمع کن برو بکپ ، حق خوردن نهار نداری .
یک روز بعد:
هوووووو ، بالاخره این امتحان آخری هم تموم شدددددددددددد
میریم که داشته باشیم تابستونوووووو
با شنیدن این حرف زهرا ، لبخند حزن انگیزی رو لبم شکل گرفت
چقد هم که من تو خونه آرامش دارم
بی خیال همه غما
درسته وضع مالیمون خیلی خوب نیست و بابام تو کارخونه کارگری میکنه ، ولی من بازم باید قوی بمونم
قوی بمونم و انتقام تموم زجر هایی که کشیدم رو بگیرم
من انتقاممو خودم میگیرم منتظر کارما نمیمونم .
من منتظر زمینی نمیمونم که گرد نیست و هیچ ظالمی به سزای اعمالش نمیرسه .
قسم میخورم روزی برسه که انقد قدرت داشته باشم تا بتونم تاوان این نامهربونی های دنیا رو بگیرم
خودمو چسبوندم به دیوار و سر و ته شدم ، هروقت میخواستم اشکامو پس بزنم همین کارو میکردم .
اینجور دیگه اشکام روون نمیشدن .
با صدای در ، هول شدم و تعادلمو از دست دادم وقتی صدای آخم بلند شد ، بابا رو بالا سرم دیدم دستمو گرفت و بلندم کرد :
– پاشو برو خونه رو جمع کن مهمون داریم
مهمون ؟ کی هس ؟
– خواستگار واسه تو
ها ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
– امروز آقای رحمانی ( سر کارگر )
ازم پرسید یه دختر خوب میشناسم که خوشگل باشه و بدرد پسر رئیس کارخونه بخوره یا نه ، منم سریع گفتم دختر خودم .
جملاتش مثل شلاق به صورتم کوبیده میشدن ، یه آدم چقد میتونست بیرحم باشه ؟
خدایا ، کجایی ؟
چرا ۱۷ ساله که صدامو نمیشنوی ؟
لعنت به همه ی اون آخوند هایی که همش دم از مهربونی و بخشندگی تو میزنن .
من به کدام گناه مجازات میشم ؟
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
وح اسممو دیدم چه ذوق کردم🥲🚶🏻♀️
اسمت رز هس ؟
زیبا بود
خیلی کشنگه پارت بعددددددددددددد
نویسنده ای که اسمت یادم نی زود زود پارت بده خوشتم اومد