رز مـشــــــکـــیـ چـشـمانتــ پارت 6 - رمان دونی

رز مـشــــــکـــیـ چـشـمانتــ پارت 6

 

حدودا ساعت نزدیک به سه صبح بود که رسیدیم خونه و من که نای راه رفتن نداشتم با حال زاری پرسیدم :

 

کدوم اتاق منه ؟

 

– طبقه بالا رو به روی اتاق من .‌

 

 

واییییییییییی

خدایا بسه دیگه .

 

 

بهراد بی اهمیت بهم رفت بالا و منم به هر بدبختی بود خودمو رسوندم به اتاقم . اتاق مستر بود و توش حموم داشت . رفتم تو‌ حموم و شیش ساعت گیر موهام بودم

تار موهام به شدت نازک بود و وقتی کارم تموم شد و گیره ها رو از تو سرم در آوردم ، چشمام به حدی از شدت اشک قرمز شده بود که دیگه تار میدیدم .

دمر افتادم رو تخت و بعدش نفهمیدم چی شد .

 

 

ـ……………. صبح روز بعد

 

 

چشمامو باز کردم ، از امروز زندگی من وارد بخش جدیدی شده بود

بهراد قول داده بود که هیچ‌ کاری به کارم نداشته باشه و حتی اتاق هامون هم جدا بود .

از جام بلند شدم ، دیشب که اصن فرصت نشد اتاقو ببینم .

تخت ، دراور ، کمد لباسی ، کتابخونه و آینه ام سفید ، با عاج های سلطنتی و طلایی بود

کاغذ دیواری گل های سفید با نوار های پررنگ طلایی .

اتاق خیییییییییلی خوششششگلی بود . رفتم سر کمد و یه لباس آبی فیروزه ای آستین بلند و یقه دیپلمات پوشیدم و شلوار پاچه گشاد مشکیم رو هم بر داشتم .

نمیتونستم روسری بپوشم چون بهراد شرعا و قانونا همسر من بود .

موهام که تا زانو هام میرسید رو شونه کردم و از اتاق رفتم بیرون .

بهراد سر میز صبحانه نشسته بود ولی چیزی نمیخورد .

رفتم و رو به روش نشستم و سلام کردم ، نه تنها جوابمو نداد بلکه شروع کرد به اولتیماتوم دادن :

 

 

ببین تیدا عمارت من یه سری قوانین داره

یک : هردو باید سر میز تو یه تایم مشخص باشیم و غذامون رو با هم بخوریم و با هم از سر میز بلند میشیم

دو : حق نداری قبل از من به اتاق خوابت بری

سه : من از اینکه کسی تو خونم باشه بدم میاد بنابراین غذا درست کردن و باقی کار های خونه با خودته

چهار : بدون اجازه من از خونه بیرون نمیری .

 

 

– اوکی قوانینت رو فراموش نمیکنم

 

 

حالا چرا اول صبحی رفتی مو مصنوعی گذاشتی ؟ نکنه کچلی ؟

 

 

– ها ؟ موهای خودمه بابا

 

 

صدای خندش بلند شد :

 

شخی بامزه ای بود

 

 

– ای بابا ، بیا خودت نگاه کن .

 

 

یه لقمه گرفتم و گذاشتم تو دهنم که بهراد از جاش بلند شد و اومد بالاسرم . چند نخ از موهامو تو دستش گرفت و یهو کشید

از شدت درد لقمه پرید تو گلوم

به سرفه افتادم و ضربه هایی که بهراد به کمرم میزد بی فایده بود

دراز کشم کرد و چند قطره آب ریخت تو حلقم :

 

 

وای باورم نمیشه موهای خودته

 

 

– منم باورم نمیشد بخوای اینجوری موهامو از ریشه بکنی

نویسنده : ترنج

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان گلپر به صورت pdf کامل از نوشین سلما نوندی

    خلاصه رمان:   داستان از جایی شروع میشه که گلبرگ قصه آرزویی در سر داره. دختر قصه آرزوی  عطر ساز شدن داره … .. پدرش نجار و مادرش خانه دار. در محله ی ساده ای از فیروزکوه زندگی می‌کنند اما با اومدن زال دستغیب تاجر شهردار شهر فیروزکوه زندگی گلبرگ دستخوش تغییر میشه یک ازدواج ناخواسته و یک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عاشقانه پرواز کن pdf از غزل پولادی

  خلاصه رمان :   گاهی آدم باید “خودش” و هر چیزی که از “خودش” باقی مانده است، از گوشه و کنار زندگی اش، جمع کند و ببرد… یک جای دور حالا باقی مانده ها می خواهند “شکسته ها” باشند یا “له شده ها” یا حتی “خاکستر شده ها” وقتی به ته خط میرسی و هرچه چشم می گردانی نه

جهت دانلود کلیک کنید
رمان هم قبیله
دانلود رمان هم قبیله به صورت pdf کامل از زهرا ولی بهاروند

      دانلود رمان هم قبیله به صورت pdf کامل از زهرا ولی بهاروند خلاصه رمان: «آسمان» معلّم ادبیات یک دبیرستان دخترانه است که در یک روز پاییزی، اتفاقی به شیرینی‌فروشی مقابل مدرسه‌شان کشیده می‌شود و دلش می‌رود برای چشم‌های چمنی‌رنگ «میراث» پسرکِ شیرینی‌فروش! دست سرنوشت، زندگی آسمان و خانواده‌اش را به قتل‌های زنجیره‌ای زنانِ پایتخت گره می‌زند و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گلوگاه به صورت pdf کامل از هانیه وطن خواه
دانلود رمان گلوگاه به صورت pdf کامل از هانیه وطن خواه

  دانلود رمان گلوگاه به صورت pdf کامل از هانیه وطن خواه خلاصه رمان:   از گلوی من بغضی خفه بیرون می زند… از دست های تو ، روی گلوی من دردی کهنه… گلوگاه سد نفس های من است… و پناه تو چاره این درد… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان پالوز pdf از m_f

  خلاصه رمان :     این داستان صرفا جهت خندیدن نوشته شده و باعث می‌شود که کلا در حین خواندن رمان لبخند روی لبتان باشد! اين رمان درباره یه خانواده و فامیل و دوستانشون هست که درگیر یه مسئله ی پلیسی هستن و سعی دارن یک باند بسیار خطرناک رو دستگیر کنن.کسانی که اگر اون هارو توی وضعیت عادی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ماهت میشم pdf از یاسمن فرح زاد

  خلاصه رمان :       دختری که اسیر دست گرگینه ها میشه یاسمن دختری که کل خانوادش توسط پسرعموی خشن و بی رحمش قتل عام شده. پسرعمویی که همه فکر میکنن جنون داره. کارن از بچگی یاسمن‌و دوست داره و وقتی متوجه بی میلی اون نسبت به خودش میشه اونو مثل برده تو خونه‌اش چند سال زندانی میکنه

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آنه
آنه
2 سال قبل

چرا احساس میکنم این رمانو زدن دور تند😐، انگاری ک یه فیلمو سریع رد کنی، آدما تند تند حرف بزنن
شمام اینجوری فک میکنین یا من خل شدم؟ 😂

atena
atena
2 سال قبل
پاسخ به  آنه

دقیقا منم این حسو دارم😂

Shab dorr
Shab dorr
2 سال قبل

ولی یکم تو رو خدا بیشتر بنویس
آخه این ربع پارت هم نیس
چه برسه یه پارت😒😕

Shab dorr
Shab dorr
2 سال قبل

😂😂😂😂
جونم مو بلند 😍😍

دسته‌ها
4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x