رمان آتش شیطان پارت 146 - رمان دونی

رمان آتش شیطان پارت 146

♥️♥️🔥🔥🔥♥️♥️🔥🔥🔥♥️♥️

 

 

 

 

 

 

برای مامان شوک بزرگتر از زنده بودن بابا، بحث ازدواجش با حامد بود که یک شبه قرار بود خراب بشه!

 

با توجه به قانون و شرع عملا به حامد نامحرم و مجددا محرم پدرم محسوب میشد!

 

کی باورش میشد؟!

مامان میتونست این اتفاق و خبر رو هندل کنه؟!

 

مامانی که بعد از رفتن بابا حسابی اذیت شده بود و با اومدن حامد و ازدواج باهاش، بالاخره به آرامش رسیده بود و حالا باید بهش می‌گفتم که همه چیز عوض شده؟!

 

واقعا چطور می‌تونستم با این واقعیت مواجهش کنم؟!

باید از خود حامد کمک می‌گرفتم؟!

 

قطعا برای اون هم آسون نبود!

علاوه بر این ها اون باید با غیرت مردونش هم کنار میومد!

 

درسته آدم روشن فکر و به دور از تعصب های کورکورانه و جاهلانه بود، اما موقعیتی که قرار بود توش قرار بگیره، اصلا آسون نبود، حتی برای آدمی به صبوری و درک بالای حامد!

 

فقط امیدوار بودم پدرم مشکل ساز نشه و کمک کنه همه چیز همونجوری که دارم براش برنامه می‌ریزم، پیش بره و دوباره همه چیز به سرجای خودش برگرده!

 

نزدیکای ظهر بالاخره سرم از کتاب هایی که مشغول مطالعشون بودم، بالا اورده و کش و قوسی به بدن خستم دادم.

 

عینک رو از چشمم دراورده و با تکیه به پشتی صندلی، چشمام رو برای کمی استراحت بستم.

 

واقعا تو موقعیت بدی قرار گرفته بودم.

نه تنها هیچ حس خوشحالی از زنده بودن پدرم حس نمی‌کردم، بلکه ته ذهنم فکر اینکه اگه برنمی‌گشت هیچ کدوم از این مشکلاتی که قرار بود باهاشون درگیر بشیم هم پیش نمیومد؛ رژه می‌رفت و باعت عذاب وجدانم میشد!

 

باید هرچه زودتر با حامد و مامان راجع بهش صحبت می‌کردم، اما واقعا نمی‌دونستم چطوری!

 

اینکه شب بخوابن و صبح با خبر بشن که نه تنها عقدی که خوندن باطله و الان نامحرم هم محسوب میشن؛ بلکه مامان هنوز هم تو عقد با شوهر قبلیشه و عملا زن اون محسوب میشه!

 

 

 

 

 

 

 

 

بی خیال ناهار شده و دوباره به خوندن کتاب های قطورم برگشتم.

 

از استرس زیاد حس می‌کردم اگه چیزی بخورم معدم پسش میزنه.

 

دنبال کوچک ترین تبصره و ماده ای بودم که بتونم اوضاع رو به بهترین نحو مدیریت کنم، اما دریغ از کلمه ای مطابق میلم!

 

ساعتای ۴ بود که بالاخره کتاب هارو رو بسته و عینکم رو عصبی روشون پرت کردم.

 

به هیچ جا نرسیده بودم و الکی وقتم رو تلف کرده بودم.

نتیجه همونی بود که از اول هم میدونستم!

 

گوشیم رو از روی میز برداشته و‌ با مامان تماس گرفتم.

 

هرچی برای نگفتن بیشتر دست دست می‌کرد، گفتنش سخت تر میشد و می‌ترسیدم در نهایت شجاعت حرف زدن راجع بهش رو، به کل از دست بدم!

 

با جواب دادن مامان، مشغول احوال باهاش پرسی شدم.

بازم داشتم از گفتن طفره می‌رفتم که مامان یکدفعه توی حرفم پرید و گفت:

 

– تابش خوبی مامان؟؟

چرا صدات اینطوریه؟!

اتفاقی افتاده؟!؟!

 

چشمام رو روی هم فشردم.

چی باید می‌گفتم؟

 

مامان اینقدر خوب منو می‌شناخت که از لحن حرف زدنم متوجه شد یه مرگم هست!

 

– راستش مامان یه چیز مهمی باید بهتون بگم.

هم شما هم حامد جون!

امشب وقت دارین یه سر بیام پیشتون صحبت کنیم؟!

 

مامان که حالا نگرانی از لحنش می‌بارید، جواب داد:

 

– آره عزیزم اینجا خونه خودته هروقت دلت خواست پاشو بیا.

فقط اتفاق بدی که نیوفتاده خدایی نکرده؟!

یهو دلشوره بدی به دلم افتاد!

 

نفس عمیقی کشیده و ناچار جواب دادم:

 

– نگران نشو قربونت برم!

حالا میام صحبت می‌کنیم.

 

– باشه عزیزم زودتر بیا؛ غذایی که دوست داری رو برات درست می‌کنم.

 

ناراحت تر از قبل خداحافظی مختصری کرده و به تماس خاتمه دادم.

 

علاوه بر مامان و حامد، باید با بابا هم صحبت می‌کردم.

باید حرفاش رو می‌شنیدم و یه سری حرف هارو هم با اون میزدم.

 

اما مسئله اینجا بود که دلم طاقتش رو داشت؟!

میتونستم تو چشماش خیره بشم و بهونه هاش رو بشنوم؟!

میتونستم دوباره به دید قبل بهش نگاه کنم؟!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان ۲۸ گرم به صورت pdf کامل از هانیه وطن خواه

    خلاصه رمان:   راحیل با خانواده عمش زندگی میکنه شوهر عمش بخاطر دزده شدن ۲۸ گرم طلا راحیل قرار بندازه زندان و راحیل مجبور میشه خونش بده اجاره و با وارد شدن شاهرخ خسروانی داستان وارد معمایی میشه که ….     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آخرین این ماه به صورت pdf کامل از مهر سار

          خلاصه رمان :   گاهی زندگی بنا به توقعی که ما ازش داریم پیش نمیره… اما مثلا همین خود تو شاید قرار بود تنها دلیل آرامشم باشی که بعد از همه حرفا،قدم تو راهی گذاشتم که نامعلوم بود.الان ما باهم به این نقطه از زندگی رسیدیم، به اینجایی که حقمون بود.   پدر ثمین ناخواسته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آوانگارد pdf از سرو روحی

  خلاصه رمان :           آوانگارد روایت دختری است که پس از طرد شدن از جانب خانواده، به منزل پدربزرگش نقل مکان میکند ، و در رویارویی با مشکالت، خودش را تنها و بی یاور می بیند، اما با گذشت زمان، استقاللش را می یابد و تالش میکند تا همه چیز را به روال عادی برگرداند

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان راز ماه

    خلاصه رمان:         دختری دورگه ایرانی_آمریکایی به اسم مهتا که در یک رستوران در آمریکا گارسونه. زندگی عادی و روزمره خودشو میگذرونه. تا اینکه سر و کله ی یه مرد زخمی تو رستوران پیدا میشه و مهتا بهش کمک میکنه. ورود این مرد به زندگی مهتا و اتفاقای عجیب غریبی که برای این مرد اتفاق

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان 365 روز
دانلود رمان 365 روز به صورت pdf کامل از گل اندام شاهکار

    خلاصه رمان 365 روز :   در اوایل سال ۱۳۹۷ گل اندام شاهکار شروع  به نوشتن نامه‌هایی کرد که هیچ وقت به دست صاحبش نرسید. این مجموعه شامل ۲۹ عدد عشق نامه است که در ۳۶۵ روز  نوشته شده است. وی در نامه‌هایش خودش را کنار معشوق‌اش تصور می‌کند. گاهی آنقدر خودش را نزدیک به او احساس می‌کند که می‌تواند خانواده‌ای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کنار نرگس ها جا ماندی pdf از مائده فلاح

  خلاصه رمان : یلدا پزشک ۲۶ ساله ایست که بخاطر مشکل ناگهانی که برای خانواده‌اش پیش آمده، ناخواسته مجبور به تغییر روش زندگی خودش می‌‌شود. در این بین به دور از چشم خانواده سعی دارد به نحوی مشکلات را حل کند، رویارویی او با مردی که در گذشته درگیری عاطفی با او داشته و حالا زن دیگری در زندگی

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آلا
آلا
11 ماه قبل

چه پارت مفیدی

همتا
همتا
11 ماه قبل

مث همیشه عالی
ممنون عزیزم که منظم پازت گذاری میکنی

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x