رمان آتش شیطان پارت 148 - رمان دونی

رمان آتش شیطان پارت 148

 

 

 

 

 

 

 

کت و شالم رو همون اول در اورده و آویزون کردم.

باهم وارد آشپزخونه شده و پشت میز نهارخوری نشستیم.

 

وقتی سیمین خانوم رو اون اطراف ندیدم، از مامان پرسیدم:

 

– مامان سیمین خانوم کجاست؟!

 

چایی خوش رنگی جلوم گذاشت و با لیوان چای خودش، رو به روم نشست.

 

– امروز رو تا غروب مرخصی گرفته بود.

مثل اینکه نوبت دکتر و چکاپ داشت!

احتمالا تا یکی دو ساعت دیگه برگرده.

 

سری به تایید تکون داده و دستام رو دور لیوانم حلقه کردم.

 

دنبال بهترین شروع برای اخبارم بودم، اما نمی‌دونستم از کجا شروع کنم.

 

یهو بگم شوهری که چندین سال فکر می‌کردی مرده، درواقع زندست و اومده زندگیمون رو زیر و رو کنه؟!

 

برای شکستن سکوت و طفره از نگاه موشکافانه مامان، بی حواس پرسیدم:

 

– حامد چی؟!

اون کی میاد؟؟

 

– وا تابش خوبی؟!

مثل همیشه دیگه!

ساعت ۷ میرسه خونه.

 

نگاهی به ساعت مچیم که ساعت ۵ رو نشون میداد، انداختم.

 

باید دو ساعت دیگه هم صبر می‌کردم تا هردوشون باشن!

 

– نمیخوای بگی چی شده تابش؟!

 

با سوال ناگهانی مامان موندم چی جوابش رو بدم.

با لبخند مصنوعی جواب دادم:

 

– چی می‌خواسته بشه؟

همینطوری گفتم بیام ببینمتون یکم حرف بزنیم رفع دلتنگی کنم!

 

چشماش رو باریک کرد و گفت:

 

– من تورو بزرگ کردم دختر!

یعنی می‌خوای بگی متوجه نمیشم تو دلت آشوبه و یه چیزی شده؟!

 

قبل از اینکه حرفی بزنم، ادامه داد:

 

– راجع به اون پسرست؟!

اسمش چی بود، دایان؟

 

 

 

 

 

 

با اینکه بی ربط به اون هم نبود، اما نمی‌خواستم حرفی از حضور اون تو این ماجرا بزنم!

 

اسمش ماله کشی می‌خواست باشه یا مخفی کاری، اما نمی‌خواستم فعلا دید مامان و حامد نسبت بهش عوض بشه!

 

– نه عزیزم ربطی به اون بنده خدا نداره که!

 

– پس چی مادر؟!

بگو دیگه جون به سر شدم!

 

دست دراز کرده و دستش که روی میز ضرب گرفته بود رو توی دستم گرفته و فشردم.

 

لبخند کوچیکی زده و جواب دادم:

 

– باشه درست حدس زدی، یه چیزی شده، اما باید صبر کنیم تا حامد هم بیاد بعد بگم.

می‌خوام موقع شنیدنش هردوتون حضور داشته باشید!

حالا میشه تا ۲ساعت دیگه اینقدر به خودت و من فشار وارد نکنی خوشگله؟!

 

پوفی کشید و دیگه چیزی نگفت، اما از مردمک های لرزونش میتونستم آشفتگیش رو به خوبی حس کنم!

 

به پیشنهاد مامان، بعد خورد چای، به پذیرایی رفته و روی کاناپه رو به روی تلوزیون جاگیر شدیم.

 

به سکوتمون ادامه داده و بی توجه، فقط به سریال ترکی که از تلوزیون پخش میشد؛ خیره شده بودیم.

 

میدونستم مامان هم مثل من حواسش به فیلم نیست و فقط خواسته خودش رو سرگرم نشون بده.

 

دقایقی که داشت می‌گذشت انگار کش میومدن و هر ثانیه‌اش، گویی عمری صد ساله بود!

 

نمیدونم چقدر تو افکارم غوطه ور بودم که با بلند شدن مامان، به سمتش چرخیده و ناخداگاه پرسیدم:

 

– کجا میری مامان؟!

 

– به حامد پیام دادم اگه میتونه امروز زودتر بیاد خونه، اونم گفت همین الان راه میوفته تا بیاد!

 

«سایت یکم مشکل داره براتون تا شب پارت میذارم»

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان به چشمانت مومن شدم

    خلاصه رمان :     این رمان راجب یه گروه خوانندگی غیرمجازی با چند میلیون طرفدار در صفحات مجازی با رهبری حامی پرتو هستش، اون به خاطر شغل و شمایلش از دوستان و خانواده طرد شده، اکنون او در همسایگی ترنج، دختری چادری که از شیراز جهت تحصیل در دانشگاه تهران آمده قرار گرفته با عقاید و دنیایی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان اسمارتیز

    خلاصه رمان:     آریا فروهر برای بچه هاش پرستار میگیره اونم کی دنیز خانم مرادی که تو شیطنت و خراب کاری رو دستش بلند نشده حالا چی میشه این آقا آریا به جای مواظبت از ۳ تا بچه ها باید از ۴ تا مراقبت کنه اونم بلاهایی که دنیز بچه ها سر باباشون میارن که نگم …

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قصه ی لیلا به صورت pdf کامل از فاطمه اصغری

      خلاصه رمان :   ده سالم بود. داشتند آش پشت پایت را می‌پختند. با مامان آمده بودیم برای کمک. لباس سربازی به تن داشتی و کوله‌ای خاکی رنگ کنار پایت روی زمین بود. یک پایت را روی پله‌ی پایین ایوان گذاشتی. داشتی بند پوتینت را محکم می‌کردی. من را که دیدی لبخند زدی. صاف ایستادی و کلاهت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جایی نرو pdf از معصومه شهریاری (آبی)

  خلاصه رمان: جایی نرو، زندگی یک زن، یک مرد، دو شخصیت متضاد، دو زندگی متضاد وقتی کنار هم قرار بگیرند، چی پیش میاد، گاهی اوقات زندگی بازی هایی با آدم ها می کند که غیرقابلِ پیش بینی است، کیانمهر و ترانه، برنده این بازی می شوند یا بازنده، میتونند جای نداشتن های هم را پر کنند …   به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تبسم تلخ

    خلاصه رمان :       تبسم شش سال بعد از ازدواجش با حسام، متوجه خیانت حسام می شه. همسر جدید حسام بارداره و به زودی حسام قراره پدر بشه، در حالی که پزشکا آب پاکی رو رو دست تبسم ریختن و اون از بچه دار شدن کاملا نا امید شده. تبسم با فهمیدن این موضوع از حسام

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بن بست 17 pdf از پگاه

  خلاصه رمان :     رمانی از جنس یک خونه در قدیمی‌ترین و سنتی‌ترین و تاریخی‌ترین محله‌های تهران، خونه‌ای با اعضای یک رنگ و با صفا که می‌تونستی لبخند را رو لب باغبون آن‌ها تا عروس‌شان ببینی، خونه‌ای که چندین کارگردان و تهیه‌کننده خواستار فیلم ساختن در اون هستن، خونه‌ای با چندین درخت گیلاس با تخت زیرش که همه

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
camellia
camellia
11 ماه قبل

خدا رو شکر که برگشتی.و ممنون که پارت گزاشتی.امیدوارم مشکلتون حل شده باشه.🤗

آخرین ویرایش 11 ماه قبل توسط camellia
بانو
بانو
11 ماه قبل

خوش برگشتی ندا بانو 🌹

خواننده رمان
خواننده رمان
11 ماه قبل

سلام رسیدن بخیر ندا بانو امیدوارم مشکلت رفع شده باشه به سلامتی دلمون تنگ شده بود عزیزم😍

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x