رمان آتش شیطان پارت 82 - رمان دونی

رمان آتش شیطان پارت 82

🔥♥️♥️♥️🔥«آتش‌شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥

 

 

#پارت-82❤️‍🔥💥

 

 

 

سینی رو روی میز وسط گذاشتم.

لیوان آب قند رو هم به خاله دادم تا کم کم به خورد ندا بده.

 

کنار مامان که منتظر به حامد خیره بود، نشسته و دستم رو روی زانوش کذاشتم.

 

وقتی به سمتم برگشت، با صدای آرومی گفتم:

 

– مامان حامد هیچ وقت کار اشتباهی نمی‌کنه!

بهش اعتماد کن و بذار خودش سر فرصت همه چیز رو تعریف کنه.

 

حامد با همون قیافه عبوس وقتی یه لیوان آب خورد، سکوتش رو شکست:

 

 

– من کاری به شرکت وحید نداشتم!

بدهی و ورشکستگیش مال چک های بی محلیه که مثل نقل و نبات می‌کشید.

تو و مامانت ازم درخواست پول و حمایت کردین براش، منم رد کردم!

دلم نمیخواد مال حلالم رو بدم به یه کلاش کلاهبردار؛ جرمه؟؟

توهم بجای اینکه بیای اینجا یقه منو بگیری و جیغ بکشی، برو دنبال اون پفیوز بگرد پیداش کن که پسفردا اون طلبکارای گردن کلفتش قد و بالاتو برای پرداخت بدهیشون وجب نکنن!

 

 

استغفراللهی گفت و سکوت کرد.

حتی از تصورش هم بدنم لرزید.

 

کم از این قبیل پرونده ها نداشتیم و به خوبی میدونستم آخرش به کجا میرسه!

 

انگار حامد نتونست بیشتر سکوت کنه.

به سمت ندای گریون خم شد و ادامه داد:

 

 

– وقتی می‌گم طلاقتو میگیرم بجای جیغ و داد الکی باید کمکم کنی!

اون وحید بی بخار اینقدر جنم نداره که وقتی گند بالا اورد، مردونه پاش وایسته.

یه هفته ست مثل موش تو سوراخ قایم شده، حتی اوضاع و احوال تو هم براش مهم نیست!

اونوقت تو بجای اینکه این مردو محکوم کنی منو میکنی؟؟

 

 

 

نفس عمیقی کشید و ادامه داد:

 

 

– نمی‌خواستم اینو به هیچ کدومتون بگم، اما مجبورم کردین.

دو سال پیش هم وحید همین وضعیت رو داشت!

اومد شرکت کلی وعده وعید الکی داد واسه سهام و سود شرکتش.

میدونستم هیچ کدوم از اتفاقایی که میگه نمیوفته، اما رو حساب فامیلی و آشنایی اون مبلغی که میخواست رو بهش دادم.

حالا بعد از ۲سال نه تنها پول من رو برنگردونده، بلکه دوباره هم ورشکست کرده و‌ پول سهامدارا رو بالا کشیده!

من نمیتونم دوباره به همچین آدمی اعتماد کنم!

حاضرم ‌همون مبلغ رو بدم به خیریه تا بدم دست آدمی مثل وحید!

هفته پیش هم میدونست اگه دوباره خودش بیاد جلو من دست رد به سینش میزنم، تو و مامانت رو فرستاد!

 

 

همه تو بهت حرف های حامد فرو رفته بودیم.

حتی ندا هم دیگه گریه نمی‌کرد و مبهوت به حامد زل زده بود.

 

پس این همه دبدبه و کبکبه ای که وحید ازش دم میزد کو؟

راست میگن جیب خالی پز عالی!

 

دلم می‌خواست برای اینکه حالا همه ذات واقعی وحید رو شناخته بودن خوشحالی کنم، اما از طرفی هم نگران ندا و حتی خاله ای که الان رنگش با گچ دیوار فرقی نداشت؛ بودم.

این مرد عوضی با خانوادمون چیکار کرده بود!

 

بعد از چند دقیقه ای که همه تو بهت و سکوت بودیم، مامان از جا بلند شد و کنار ندا نشست.

 

دستای لرزونش رو میون دستاش گرفت و گفت:

 

– بذار حامد و تابش تو طلاقت کمکت کنن عزیز خاله!

این مرد لیاقت این مرواریدایی که میریزی رو نداره.

نه بویی از جوونمردی برده نه غیرت!

تا دیر نشده و طلبکاراش بجای اون نریختن سرت، طلاقتو بگیر و از این معرکه بیا بیرون.

مگه چند سالته که بخوای پاسوز همچین آدمی بشی؟؟

 

 

ندا با صدای بلندی زد زیر گریه و خودش رو تو بغل مامان انداخت.

 

وقتی آروم تر شده و هق هقاش کمتر شد، یه لیوان آب ریخته و براش بردم.

 

همونجا پایین پاش رو دو زانو نشسته و حین نوازش زانوش، گفتم:

 

– آره عزیزم منو حامد جون هرکاری که لازم باشه برات انجام میدیم.

من خودم وکیلت میشم و به غلط کردن میندازمش!

 

سرش رو از بغل مامان خارج کرد و با صدای تو دماغی گفت:

 

-راست میگی؟؟

 

– معلومه!

باباش کلی مال و اموال داره، همه این کاراشونم از سیاه بازیشونه.

کاری می‌کنم تا قرون آخر مهریت رو بهت بدن!

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان همیشگی pdf از ستایش راد

  خلاصه رمان :       در خیالم درد کشیدم و درد را تا جان و تنم چشیدم؛ درد خیانت، درد تنهایی، درد نبودنت. مرغ خیالم را به روزهای خوش فرستادم؛ آنجا که دختری جوان بودم؛ پر از ناز و پر از احساس. آنجایی که با هم عشق را تجربه کردیم و قول ماندن دادیم. من خیالم؛ دختری که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گلوگاه به صورت pdf کامل از هانیه وطن خواه
دانلود رمان گلوگاه به صورت pdf کامل از هانیه وطن خواه

  دانلود رمان گلوگاه به صورت pdf کامل از هانیه وطن خواه خلاصه رمان:   از گلوی من بغضی خفه بیرون می زند… از دست های تو ، روی گلوی من دردی کهنه… گلوگاه سد نفس های من است… و پناه تو چاره این درد… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان یک تو به صورت pdf کامل از مریم سلطانی

    خلاصه رمان:     سروصدایی که به یک‌مرتبه از پشت‌سرش به هوا خاست، نگاهش را که دقایقی می‌شد به میز میخ شده بود، کند و با رخوت گرداند. پشت‌سرش، چند متری آن‌طرف‌تر دوستانش سرخوشانه سرگرم بازی‌ای بودند که هر شب او پای میزش بساط کرده بود و امشب برخلاف تمام شب‌هایی که او خودش دوستانش را آنجا جمع

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جوانه عشق pdf از غزل پولادی

  خلاصه رمان :     جوانه عاشقانه و از صمیم قلب امیر رو دوست داره اما امیر هیچ علاقه ای به جوانه نداره و خیلی جوانه رو اذیت میکنه تحقیر میکنه و دل میشکنه…دلش میخواد جوانه خودش تقاضای طلاق بده و از زندگیش خارج بشه جوانه با تمام مشکلات میجنگه و زندگی سختی که با امیر داره رو تحمل

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان میرآباد pdf از نصیبه رمضانی

  خلاصه رمان:     قصه‌ی ما از اونجا شروع می‌شه که یک خبر، یک اتفاق و یک مورد گزارش شده به اداره‌ی پلیس ما رو قراره تا میرآباد ببره… میراباد، قصه‌ی الهه‌ای هست که همیشه ارزوهایش هم مثل خودش ساده هستند.   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تریاق pdf از هانی زند

خلاصه رمان : کسری فخار یه تاجر سرشناس و موفقه با یه لقب خاص که توی تموم شهر بهش معروفه! عالی‌جناب! شاهزاده‌ای که هیچ‌کس و بالاتر از خودش نمی‌دونه! اون بی رقیب تو کار و تجارته و سرد و مرموز توی روابط شخصیش! بودن با این مرد جدی و بی‌رقیب قوانین خاص خودش‌و داره و تاحالا هیچ زنی بیشتر از

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
رهگذر
رهگذر
1 سال قبل

ندا جونم میدونستی خیلی دوست دارم

یسنا
یسنا
1 سال قبل

ننه مانلی چیشدد؟؟هنوز منتظرشم🥺

خواننده رمان
خواننده رمان
1 سال قبل

ممنون ندا جان که مرتب پارتا رو میذاری ولی یه کم طولانیتر بنویس عزیزم💋

رمان خوان اعظم
رمان خوان اعظم
1 سال قبل

نظم اگه آدم بود میشد ندا بانو دستت دردنکن زحمت کشیدی🥰🥰🥰🥰😘😘😘

دسته‌ها
7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x