رمان آتش شیطان پارت114 - رمان دونی

رمان آتش شیطان پارت114

🔥♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥

 

 

 

 

 

 

 

 

 

به عادت همیشه، سرم روی سینش بود و به صدای آروم و منظم قلبش گوش میدادم.

 

فکرم درگیر حرف هامون بود.

دایان هم بیدار بود و گاهی نفس های عمیق می‌کشید.

 

نمی‌دونستم چی فکر اونو درگیر کرده بود که نمی‌ذاشت بعد از این فعالیت شدید، استراحت کنه!

 

دستش رو روی کتفم حرکت داد و مشغول نوازش شد.

تازه حواسم‌ به دستکش های توی دستش جلب شد.

 

چرا درشون نیاورده بود؟!؟

من اینقدر مشغول بودم که انگار متوجهشون نشده بودم، اما اون مگه قول نداده بود پیش من خودش باشه؟!؟

 

چونم رو روی سینه محکمش گذاشته و بهش خیره شدم.

متوجه حرکتم شد که نگاهش رو از سقف گرفت و بهم خیره شد.

 

برای اینکه دید بهتری بهم‌ داشته باشه، دست دیگش رو زیر سرش تا کرد که سرش بالاتر بیاد.

 

– چرا دستکشاتو ‌درنیاوردی؟!

 

حرفی نزد و فقط عمیق، به چشمام خیره شد.

خودم رو بالاتر کشیده و حین نوازش موهای بهم ریختش که بخشیش توی صورتش ریخته بود، ادامه دادم:

 

 

– قول و قرارمون به همین زودی یادت رفت؟

یا اهمیتی نداشت؟!

 

– اون قرار برای من یه دنیا ارزشمند بود، اما فکر می‌کردم برای تو دیگه اهمیتی نداره!

 

دستم از حرکت متوقف شد.

چی داشت می‌گفت!؟!؟

 

– منظورت چیه؟!

برای چی نباید برام اهمیت داشته باشه!؟

 

با همون نگاه خیره و عمیق، جوری که انگار می‌خواست حرف اصلیم رو از چشمام بخونه، جواب داد:

 

 

 

– فکر می‌کردم گفتی همه چیز تظاهر بود!

 

– افکار من راجع به تو و شخصیتت ربطی به احساسم بهت نداشت!

جدای از اینکه هیچ کدوم تظاهر نبود!

 

چشمای تیرش تو تاریکی اتاق برق قشنگی زد و لبخند زیبایی کم کم روی لب هاش پهن شد.

 

– وقتی دوست داشتنت تظاهر نبوده پس چرا داری دوتامون رو اذیت می‌کنی؟!

من کنارت خیلی آرومم تابش، تو چرا این آرامش رو از من نمی‌گیری؟!

 

چشمام رو تنگ کرده و جواب دادم:

 

– چرا حس می‌کنم ازم اعتراف گرفتی؟!

 

پوزخندی زد و چیزی نگفت که مشت نسبتا محکمی روی سینش کوبیدم.

 

چرا نمی‌تونستم ذره ای جلوی این مرد تظاهر کنم؟!

باید حتما خودم رو رو میدادم؟!؟

 

با برخورد ضربم قهقهه‌اش توی اتاق پیچید و همزمان ” آخ “یی گفت.

 

با حرص سرم رو روی سینش کوبیدم و جواب قسمت دوم جملش رو دادم:

 

– چون حس می‌کنم آرامش تنها، کافی نیست!

 

– متوجه منظورت نمیشم؟

چی مهم تر از آرامش طرفین تو رابطه‌ست؟!؟

 

– شاید مهم تر نباشه، اما خیلی پارامترا هستن که به همون اندازه مهم و حیاتی‌ان!

مثل اعتماد!

دوست داشتن!

عشق خالصانه و به دور از تظاهرات!

 

 

– تو منو دوست نداری؟!

بعد از اینکه همه چیز رو بهت گفتم، بهم اعتماد نداری؟!

 

بلافاصله جواب دادم:

 

 

– باید دو طرفه باشه دایان!

باید توهم این احساسات رو داشته باشی که نداری!

میگی کنارم آرامش داری، نمیگی‌ دوستم داری!

من حتی مطمئنم که باز هم چیز هایی هست که ازم پنهون کردی، پس حتی صد درصد هم بهم اعتماد نداری!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان ریکاوری
دانلود رمان ریکاوری به صورت pdf کامل از سامان شکیبا

      خلاصه  رمان ریکاوری :   ‍ شاهو یه مرد کورد غیرتیه، که به جز یه نفر خاص، چشماشو رو بقیه دخترا بسته و فقط اونو میبینه. اما اون دختر قبل از رسمی شدن رابطشون میزنه زیر همه چیز و با برادر شاهو ازدواج میکنه و این اتفاق باعث میشه که اون از همه دخترا متنفر بشه تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بی قرارم کن

    خلاصه رمان:       #شایان یه وکیل و استاد دانشگاهه و خیلی #جدی و #سختگیر #نبات یه دختر زبل و جسور که #حریف شایان خان برشی از متن: تمام وجودش چشم شد و خیابان شلوغ را از نظر گذراند … چطور می توانست یک جای پارک خالی پیدا کند … خیابان زیادی شلوغ بود . نگاهش روی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاه صنم pdf از شیرین نور نژاد

    خلاصه رمان :       شاه صنم دختری کنجکاو که به خاطر گذشته ی پردردسرش نسبت به مردها بی اهمیته تااینکه پسر مغرور دانشگاه جذبش میشه،شاه صنم تو دردسر بدی میوفته وکسی که کمکش میکنه،مردشروریه که ازش کینه داره ومنتظرلحظه ای برای تلافیه… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تو فقط بمان جلد دوم pdf از پریا

  خلاصه رمان :   شیرین دختر سرهنگ سرلک،در ازای آزادی برادر رئیس یک باند خلافکار گروگان گرفته میشه. درست لحظه ای که باید شیرین پس داده بشه،بیگ رئیس باند اون رو پس نمیده و پیش خودش نگه می داره. چی پیش میاد اگر بیگ عاشق شیرین بشه و اون رو از نامزدش دور نگه داره؟       به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان مخمصه باران

    خلاصه رمان:     داستان زندگی باران دختری 18 ساله ای را روایت میکند که به دلیل بارداری اش از فردین و برای پاک کردن این بی آبرویی، قصد خودکشی دارد که توسط آیهان نجات پیدا میکند….. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 /

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان افسون سردار pdf از مهری هاشمی

خلاصه رمان :     خلاصه :افسون دختر تنها و خود ساخته ایِ که به خاطر کمک به دوستش سر قراری می‌ره که ربطی به اون نداره و با یه سوءتفاهم پاش به عمارت مردی به نام سردار حاتم که یه خلافکار بی رحم باز می‌شه و زندگیش به کل تغییر می‌کنه. مدام آزار و اذیت می‌شه و مجبوره به

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Asman Abi
Asman Abi
1 سال قبل

ندا جونی ممنونیم ازت😍هرچی میریم جلوتر جذاب‌تر میشه
اینکه رمان جلو میره و اتفاقات غیرقابل پیش‌بینی میفته جذابش کرده🥰مرسی ازت❤

خواننده رمان
خواننده رمان
1 سال قبل

ندا بانو امروز کمتر از هر روز بود ولی دستت طلا

camellia
camellia
1 سال قبل

اوللل. 🤗 😍 😘

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط camellia
دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x