رمان آرزوی عروسک پارت 162 - رمان دونی

 

 

ترسیدم حقیقت رو بگم.. به دو دلیل نمیتونستم واقعیت رو بهش بگم.. دلیل اول این بود که ممکنه با خودش فکرکنه عجب هنرپیشه ی خوبی هستم و چقدر راحت نقش آدمای مریض رو بازی میکنم و بهش دروغ میگم!

 

دلیل بعدی هم اینه که ممکن بود راستشو بگم بخواد دیونه بازی دربیاره بره سراغشون یا بدتراز اون دفعه های بعدی باهمچین موضوع های مشابهی شربه پا کنه!

 

پس مجبور شدم علیرغم میلم بهش دروغ بگم!

خودمو به کوچه ی معروف علی چپ زدم..

_یعنی چی؟ ترس واسه چی؟ از کیا حرف میزنی؟ واسه چی باید دروغ بگم؟

 

یه کم نگاهم کرد وبا مکث گفت:

_هیچی ولش کن.. میریم دکتر خوب که شدی میبرمت خونه!

منم دیگه چیزی نگفتم و اون شب الکی الکی دوتا آمپول دردناک نوش جان کردم

 

خودم کرده بودم و جای بحثی نیست.. تامن باشم دیگه الکی ادای دل درد و مریضی درنیارم!

توراه برگشت بودیم که آرش با کلی من من گفت:

 

_فردا ممکنه که نسیم بیاد خونه ی ما و متاسفانه هیچ جوره نتونستم منصرفش کنم وبرای دیدن مامانم میاد!

بخاطر آمپول ها گیج بودم و اصلا توی باغ نبودم

 

از سرگیجی هیچ مخالفتی نکردم و نگاه متعجب وشوک شده ی آرش هم از چشمم دور نموند!

_چرا اونجوری نگاه میکنی؟

_یعنی ناراحت نمیشی؟ نمیخوای دعوام کنی؟

 

_ناراحت که میشم اما تورو چرادعوات کنم؟ گناه تو چیه که اون دختره ی تفلون خودشو آویزون ما کرده؟

_خب من دورت بگردم چی میشد همیشه همینطوری منطقی برخورد کنی و منم عذاب ندی؟

 

 

_همیشه؟ مگه نگفتی موقته وبه زودی تمومش میکنی؟ نکنه میخوای….

با استرس حرفمو قطع کرد و گفت:

_نههه! نه عزیزم منظور من اصلا اونطوری که فکرکردی نبود!

 

معلومه که به زودی تموم میشه و راحت میشم از دستش.. منظورم از برخورد منطقی توی همه ی مسائل بود..

رسیدیم جلوی خونه و آرش درحیاط رو باریموت بازکرد و رفت داخل..

 

_توفعلا این مسئله ی مسخره رو تا دیونه نشدم حلش کن بقیه اش بمونه پیش کش..

پشت بند حرفم از ماشین پیاده شدم و فرصت ندادم حرف دیگه ای بزنه!

 

انگارآمپول هایی که واسه دل درد الکی بهم زده بودن علاوه بر مسکن بودنشون، آرام بخش و خواب آورهم بودن، چون وقتی داشتم راه میرفتم انگار توی هوا بودم و حسابی منگ بودم!

 

آرش اومد کنارم و همزمان که مثل من قدم هاشو کوتاه کرده بود گفت:

_حالت خوبه عشقم؟ میخوای تا اتاقت بغلت کنم؟

_خوبم عزیزم.. نه نیازی نیست میتونم راه برم نگران نباش!

 

خلاصه باهمون قدم های آهسته تا اتاقم همراهیم کرد و بعدش چون به شدت خوابم میومد دیگه تواتاقم راهش ندادم همونجا جلوی در شب بخیرگفتم..

 

لباس هامو فورا عوض کردم و توی تختم دراز کشیدم.. سرم به بالش نرسیده خوابم برد

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.8 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان دریا پرست
دانلود رمان دریا پرست به صورت pdf کامل از فاطمه زایری

      خلاصه رمان دریا پرست :   ترمه، از خانواده‌‌ی خود و طایفه‌ای که برای بُریدن سرش متفق‌القول شده و بر سر ‌کشتن او تاس انداخته بودند، می‌گریزد؛ اما پس از سال‌ها، درحالی که همه او را مُرده و در خاک می‌پندارند، با هویتی جدید و چهره‌ای ناشناس به شهر آباءواجدادی‌اش بازمی‌گردد تا تهمت‌ها و افتراهای مردم را

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جایی نرو pdf از معصومه شهریاری (آبی)

  خلاصه رمان: جایی نرو، زندگی یک زن، یک مرد، دو شخصیت متضاد، دو زندگی متضاد وقتی کنار هم قرار بگیرند، چی پیش میاد، گاهی اوقات زندگی بازی هایی با آدم ها می کند که غیرقابلِ پیش بینی است، کیانمهر و ترانه، برنده این بازی می شوند یا بازنده، میتونند جای نداشتن های هم را پر کنند …   به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آبان به صورت pdf کامل از هاله نژاد صاحبی

  خلاصه رمان:   دو فصل آبان         آبان زند… دختره هفده ساله‌ای که به طریقی خون بس یک مرد متاهل میشه! مردی جذاب که دلبسته همسرشه اما مجبور میشه آبان و عقد کنه!     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 4.4 /

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دیوانه و سرگشته pdf از محیا نگهبان

  خلاصه رمان :   من آرمین افخم! مردی 34 ساله و صاحب هولدینگ افخم! تاجر معروف ایرانی! عاشق دلارا، دخترِ خدمتکار خونمون میشم! دختری ساده و مظلوم که بعد از مرگ مادرش پاش به اون خونه باز میشه. خونه ایی که میشه جهنم دلی، تا زمانی که مال من بشه، اما این تازه شروع ماجراست، درست شب عروسی من

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جوانه عشق pdf از غزل پولادی

  خلاصه رمان :     جوانه عاشقانه و از صمیم قلب امیر رو دوست داره اما امیر هیچ علاقه ای به جوانه نداره و خیلی جوانه رو اذیت میکنه تحقیر میکنه و دل میشکنه…دلش میخواد جوانه خودش تقاضای طلاق بده و از زندگیش خارج بشه جوانه با تمام مشکلات میجنگه و زندگی سختی که با امیر داره رو تحمل

جهت دانلود کلیک کنید
رمان آبادیس

  دانلود رمان آبادیس خلاصه : ارنواز به وصیت پدرش و برای تکمیل. پایان نامه ش پا در روستایی تاریخی میذاره که مسیر زندگیش رو کاملا عوض میکنه. همون شب اول اقامتش توسط آبادیسِ شکارچی که قاتلی بی رحمه و اسمش رعشه به تن دشمن هاش میندازه ربوده میشه و با اجبار به عقدش درمیاد. این ازدواج اجباری شروعیه برای

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
M.A
M.A
1 سال قبل

بقیش کووووو

نا شناس
نا شناس
1 سال قبل

واااای چرا پارت نمیزاری

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x