رمان آرزوی عروسک پارت 166 - رمان دونی

 

 

باحرف های آرش یه لحظه به سرم زد قید همه چی رو بزنم و دست تو دست آرش از اتاق برم بیرون و به نسیم بفهمونم که به آخر خط رسیده..

 

باخودم فکرکردم حالا که توی ماجرای اشتباهات باباش، پای آرش درمیون نیست و خطری آرش رو تهدید نمیکنه پس واسه چی باید این همه عذاب بکشم؟

 

باخودم فکرکردم واسه چی باید تاوان اشتباه ارسلان رو من و آرش پس بدیم؟ تصمیم گرفتم ارسلان اگرهم اشتباهی کرده خودش تاوانش رو پس بده و مجازاتش هرچه که باشه رو تحمل کنه!

 

اما همه ی این ها درحد یه فکر احمقانه از ذهنم خطور کرد و من احمق و دل رحم تر از این حرفا بودم که بخوام بخاطر خودم کسی رو توی دردسر بندازم!

خوب میدونستم آمنه چقدر شوهرش رو دوست داره

 

خوب میدونستم الان توی چه شرایط و بحران سخت از زندگی هستن و ورشکستگی و مجازات ارسلان میتونست شرایط آمنه رو بدتر از اینی که هست بکنه و ممکن بود با کار من آرش مادرش رو ازدست بده!

 

سرم رو به بازوی آرش تکیه داده بودم و داشتم به همین ها فکرمیکردم که صدای آرش رشته ی افکارم رو پاره کرد!

_به چی فکرمیکنی؟

 

_فکرهای خوبی نمیکنم.. بهتره از فکرهای بیخود من چیزی نپرسی!

خندید..

_چرا؟ نکنه داری توذهنت نقشه ی قتل نسیم رو میکشی؟

 

_من اونقدر احمق هستم که حتی اگه واسه همیشه برای اون باشی و باهاش ازدواج کنی راضی به مرگش نباشم! نه فقط نسیم.. بلکه هیچکس دیگه!

 

 

 

گردنش رو کج کرد و گودی گردنم رو بوسه ای زد و گفت:

_باهمین دل و قلب پاکت پدرمن رو درآوردی دیگه!

_وا؟ چیکارت کردم؟

 

خندید.. باهمون خنده ی بامزه و چین زیبای گوشه چشمش گفت:

_چیکار کردی؟؟ دیگه کاری هم مونده با قلب من نکرده باشی؟

 

زدی پسری رو عاشق خودت کردی که عشق رو قبول نداشت و ادعا میکرد عشق وجود نداره!

_میخوای بگی قبل من هیچوقت عاشق نشدی؟

_نمیگم نبوده.. شاید بوده اما…

 

به چشم ها خیره شد و ادامه داد:

_اما وقتی دلم بند دل خاله قزی شد تازه فهمیدم عشقی یعنی چی و عشق واقعی چیه!

حس میکنم تا بحال تو زندگیم،

 

هیچکس رو قد تو نخواستم ودوست نداشتم.. حتی مادرم رو..!

خجالت کشیدم.. سرم رو پایین انداختم و گفتم:

_این زبون رو نداشتی میخواستی چیکار کنی؟

 

_زبون کجا بود جوجه؟ من هرچی به زبونم میاد از قلبم میاد.. اینارو من نمیگم قلبم میگه!

_یه چیزی بگم؟

دستشو دور شونه ام حلقه کرد و به خودش چسبوند وگفت:

 

_اوهوم.. دوتا بگو!

_هیچ قدرتی تودنیا نمیتونست منی رو که از عشق متنفربودم رو به این سرعت عاشق کنه.. بجز این زبون چرب ونرم جنابعالی!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3 / 5. شمارش آرا 11

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان دلبر مجازی به صورت pdf کامل از سوزان _ م

    خلاصه رمان:   تمنا یه دخترِ پاک ولی شیطون و لجباز که روزهاش با سرکار گذاشتنِ بقیه مخصوصا پسرا توی فضای مجازی می‌گذره. نوجوونی که غرق فضای مجازی شده و از دنیای حال فارغ.. حالا نتیجه‌ی این روند زندگی چی میشه؟ داشتن این همه دوست مجازی با زندگیش چیکار میکنه؟! اعتماد هایی که کرده جوابش چیه؟! دو نفر

جهت دانلود کلیک کنید
رمان هتل ماهی
دانلود رمان هتل ماهی به صورت pdf کامل از بهاره حسنی

    خلاصه رمان هتل ماهی :   فارا و فاطیما که پدر و مادرش رو توی تصادف از دست دادن، تحت سرپرستی دو خاله و تک دایی خودشون بزرگ شدن..  حالا با فوت فاطیما، فارا به تهران میاد ولی مرگ فاطیما طبیعی نبوده و به قتل رسیده.. قاتل کسی نیست جز…………     به این رمان امتیاز بدهید روی

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ژینو
دانلود رمان ژینو به صورت pdf کامل از هاله بخت یار

  خلاصه: یاحا، موزیسین و استاد موسیقی جذابیه که کاملا بی‌پروا و بدون ترس از حرف مردم زندگی می‌کنه و یه روز با دیدن ژینو، دانشجوی طراحی لباس جلوی دانشگاه، همه چی عوض میشه… یاحا هر شب خواب ژینو و خودش رو می‌بینه در حالی که فضای خوابش انگار زمان قاجاره و همه چی به یه کابوس وحشتناک ختم میشه!حتی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گوش ماهی pdf از مدیا خجسته

    خلاصه رمان :       داستان یک عکاس کنجکاو و ماجراجو به نام دنیز می باشد که سعی در هویت یک ماهیگیر دارد ، شخصی که کشف هویتش برای هر کسی سخت است،ماهیگیری که مرموز و به گفته ی دیگران خطرناک ، البته بسیاز جذاب، میان این کشمکش های پرهیجان میفهمد که ماهیگیر خطرناک کسی نیست جز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سونات مهتاب

  خلاصه رمان :         من بامداد الوندم… سی و شش ساله و استاد ادبیات دانشگاه تهران. هفت سال پیش با دختری ازدواج کردم که براش مثل پدر بودم!!!! توی مراسم ازدواجمون اتفاقی میفته که باعث میشه آیدا رو ترک کنم. همه آیدا رو ترک میکنن. ولی من حواسم دورادور جوری که نفهمه، بهش هست. حالا بعد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بن بست 17 pdf از پگاه

  خلاصه رمان :     رمانی از جنس یک خونه در قدیمی‌ترین و سنتی‌ترین و تاریخی‌ترین محله‌های تهران، خونه‌ای با اعضای یک رنگ و با صفا که می‌تونستی لبخند را رو لب باغبون آن‌ها تا عروس‌شان ببینی، خونه‌ای که چندین کارگردان و تهیه‌کننده خواستار فیلم ساختن در اون هستن، خونه‌ای با چندین درخت گیلاس با تخت زیرش که همه

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
لنا
لنا
1 سال قبل

میشه یکی بگه این رمان صاحاب داره ندارم تموم شده یا ادامه داره آخه این نویسنده کجا ست

ارمیتا
ارمیتا
1 سال قبل

سلام خوبین؟
میشه بپرسم که دقیقا نویسنده داره چیکار می‌کنه که تو چند ماه اخیر هیچ پارتی نتونسته بزارن لطفا پیگیری کنید.

ارمیتا
ارمیتا
1 سال قبل

میشه لطفا پارت بزارین؟
من خیلی خیلی خیلی وقته که دنبال این رمان هستم و خواهش میکنم بزارید زودتر تموم شه
چشم انتظار هستم برای پارت های آینده.
ممنون بوص بای💕💕

نازی
نازی
1 سال قبل

دیگه دارین شورشو درمیارین یعنی چی اخه آدم تو یه ماه حتی یه پارتم نمیزاره؟ واقعا که حیف وقتم که واسه این رمان گذاشتم خاک تو سر نویسندش که معلوم نیس چه غلطی میکنه رمانو شروع کردی تموم کن دیگه این همه آدمو معطل خودت کردی

hihi
hihi
1 سال قبل

آرش دیگه بیش از حد شیرین زبونی میکنه حس میکنم یه کاسه ای زیز نیمکاسشه مشکوک میزنه…..

🙃...یاس
🙃...یاس
1 سال قبل

حمایت از رمانهای خاله فاطی😎
#هشتک_حمایت_❤

دسته‌ها
6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x