رمان آرزوی عروسک پارت 56 - رمان دونی

 

باچشم های گرد شده نگاهش کردم و گفتم:
_وا؟ خب مگه آزار داری منو از اونجا کشوندی بیرون؟ حداقل پیش بچه ها سرگرم بودم!
خندید وگفت:
_چشماتو واسه من اونجوری نکن خاله قزی حتما صلاح دونستم!
_اونوقت صلاح شما چی بود؟ میشه منم بدونم؟

_نخیر شما ندونی بهتره! بعدشم کافه داشت شلوغ میشد دلم نمیخواست بیشتر بمونم.. نترس می برمت یه جای بهتر امروز رو که بیخ ریش خودمی نمیذارم بهت تلخ بگذره!
باحرص نگاهش کردم و گفتم:
_ماشاالله اونقدرم خوب حرف میزنی آدم نمیدونه بخاطر تلخ نگذشتن تشکر کنه یا بخاطر بیخ ریش خودمی، برخورد کنه!

دوباره خندید و با همون خنده گفت:
_بجای غر زدن بگو ببینم نظرت چیه بریم شهربازی؟
_دیونه شدی؟ بنده خدارو گذاشتیم توی هول وولا خودمون بریم شهربازی؟
_میخوای برت گردونم خونه؟
حق به جانب نگاهش کردم وگفتم:
_آهان یعنی میخوای بگی گزینه سوم نداریم؟

سرشو به نشونه ی تایید تکون داد وگفت:
_بله درست حدس زدید نداریم!
_اوکی منو برگردون چون شهربازی نمیام!

بدون حرف ماشین رو دور زد و مسیرخونه رو پیش گرفت!
باحرص نگاهش کردم… خدایاچه گیری افتادم من!!!
_داری میری خونه؟
_اوهوم مگه نگفتی برمیگردی خونه؟

همونطور که داشتم پشمک میخوردم همزمان هم غر میزدم که یک دفعه آرش یه تیکه بزرگ از پشمک کند و گفت:
_چه خبرته دختر مگه به زور آوردمت؟ مغزمو خوردی اینقدر غر زدی!
باتهدید انگشتم رو سمتش تکون دادم وگفتم:

_اونو بخوری جیغ میزنم مردم بریزن سرت! (منظورم پشمک بود)
خندید و ناباور گفت:
_دیونه شدی؟ بچه ای مگه؟
_اصلا برو یه دونه دیگه بخر این دیگه دست دستی شده!
_داری شوخی میکنی یا جدی هستی؟
چشم هامو ریز کردم و باحرص گفتم:
_چه شوخی دارم بکنم؟ من سر پشمک باهیچکس شوخی ندارم!

یه لحظه نگاهم کرد.. ازاون نگاه ها که بی اراده معذب میشی.. بعدش یه دفعه زد زیرخنده و گفت:
_خیلی خب بیا بریم واست دو تا میخرم کوچولو!
_کوچولو خودتی! حالا که مجبورم کردی ومنو تا اینجاآوردی بایدهمه وسیله هارو سوارم کنی!
_من مجبورت کردم؟ من؟
_سوار نمیکنی؟

موقع حرف زدن چشم هاش میخندید..
_منو تهدید نکن جوجه.. اومدیم که همین کارو بکنیم دیگه!
بیابریم هرکدومو میخوای بلیط هاشو بگیریم!
جلوتراز من راه افتاد که با چوب پشمکم زدم به بازوشو گفتم:
_کجا؟؟؟ اول پشمکم!
خلاصه تانصف شب اونقدر سربه سرش گذاشتم که نزدیک بود بزنه زیر گریه اما خدایی توعمرم اونقدر بهم خوش نگذشته بود و اون شب بهترین شب زندگیم توی خاطراتم ثبت شد!

ساعت ۳صبح برگشتیم خونه.. همه خواب بودن و اثری هم از مهمون و مهمونی نبود!
روبه آرش کردم وباصدای آرومی گفتم:
_ممنون بابت همه چیز! خیلی خوش گذشت.. شب بخیر!
_خواهش میکنم.. شب بخیر خاله قزی خوب بخوابی!
پاورچین پاورچین به طرف اتاقم رفتم و اونقدر خسته بودم بدون فکر کردن به چیزی فقط لباس راحتی پوشیدم وخوابیدم!

صبح باصدای زنگ ساعتم بیدار شدم.. بعداز یه مدت طولانی که شاید به ظاهر سه چهار ماه باشه اما برای من چهل سال بود، اون روز باحس خوبی بیدار شدم و چشم هام بخاطر گریه های شب گذشته نمی سوخت!

آره چشم هام نسوخت چون بعدازمدت ها برای یک روزهم که شده اشک ریختن رو فراموش کرده بودم!
نگاه پیروزمندانه و قدرشناسانه ی ارسلان، سرمیز صبحانه آزارم میداد..

آرش نبود ومن به شدت معذب شده بودم.. از اینکه ارسلان فکرمیکرد موفق به گول زدن پسرش شدم عذاب میکشیدم!
میدونستم سکوت کرده تاخودم حرف بزنم اما من هم جز سکوت وخجالت کاری ازدستم برنمیومد!

آخرشم وقتی دیدن قصدحرف زدن ندارم، آمنه ازمهمونی ومعده درد من شروع کرد به حرف زدن و در آخر سوال ارسلان بالاخره پرسیده شد!
_چه خبر ساراجان؟ اوضاع خوب پیش میره‌؟

آرش که اذیتت نمیکنه؟
_اوووم.. خداروشکر.. نه اصلا اذیت نمیکنن، برعکس چیزی که فکرمیکردم پسر مهربون وخوبیه!

_ععع؟! خب پس این یعنی، انتخاب من درست بوده و به امیدخدا همونی میشه که میخواستم!
هیچی نگفتم.. حرفی برای گفتن نداشتم.. درجوابش فقط تونستم سکوت کنم وبه لبخندی اجباری اکتفا کنم!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان کی گفته من شیطونم

  دانلود رمان کی گفته من شیطونم خلاصه : من دیـوانه ی آن لـــحظه ای هستم که تو دلتنگم شوی و محکم در آغوشم بگیــری … و شیطنت وار ببوسیم و من نگذارم.عشق من با لـجبازی، بیشتر می چسبــد!همون طور که از اسمش معلومه درباره یک دختره خیلی شیطونه که عاشق بسرعموش میشه که استاد یکی از درسای دانشگاشه و…

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان 365 روز
دانلود رمان 365 روز به صورت pdf کامل از گل اندام شاهکار

    خلاصه رمان 365 روز :   در اوایل سال ۱۳۹۷ گل اندام شاهکار شروع  به نوشتن نامه‌هایی کرد که هیچ وقت به دست صاحبش نرسید. این مجموعه شامل ۲۹ عدد عشق نامه است که در ۳۶۵ روز  نوشته شده است. وی در نامه‌هایش خودش را کنار معشوق‌اش تصور می‌کند. گاهی آنقدر خودش را نزدیک به او احساس می‌کند که می‌تواند خانواده‌ای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شوهر آهو خانم

  خلاصه رمان :           شوهر آهو خانم نام رمانی اثر علی محمد افغانی است . مضمون اساسی این رمان توصیف وضع اندوه بار زنان ایرانی و نکوهش از آئین چند همسری است. در این رمان مناسبات خانوادگی و ضوابط احساسی و عاطفی مرتبط بدان بازنمایی شده است. این کتاب جایزه بهترین رمان سال را از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بی قرارم کن

    خلاصه رمان:       #شایان یه وکیل و استاد دانشگاهه و خیلی #جدی و #سختگیر #نبات یه دختر زبل و جسور که #حریف شایان خان برشی از متن: تمام وجودش چشم شد و خیابان شلوغ را از نظر گذراند … چطور می توانست یک جای پارک خالی پیدا کند … خیابان زیادی شلوغ بود . نگاهش روی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نیم تاج pdf از مونسا ه

  خلاصه رمان :       غنچه سیاوشی،دختر آروم و دلربایی که متهم به قتل جانا ، خواهرزاده‌ی جهان جواهری تاجر بزرگ تهران و مردی پرصلابت می‌شه، حکم غنچه اعدامه و اما جهان، تنها کس جانا… رضایت می‌ده، فقط به نیت اینکه خودش ذره ذره نفس غنچه‌رو بِبُره! به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد

        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این دفعه نوبت ناز بود که اومده بود انتقام بگیره و

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x