بهت زده نگاهش کردم و آب دهنم رو قورت دادم که از چشمش پنهون نموند!
دلم میخواست وانمود کنم که از این موضوع خبر نداشتم اما دلیلی واسه پنهان کاری نبود و این تصمیم خوده آرش بوده و من واقعا تقصیری نداشتم!

_خبر داری مگه نه؟
باحسرت آهی کشیدم و سرمو به نشونه ی تایید تکون دادم..
_امروز بهم گفت! سعی کردم منصرفش کنم اما موفق نشدم!

_اون دختر داره پسرمو ازم میگیره.. عشق به مهاجرت کورش کرده و اصلا نمیتونه مادر وپدری که از داردنیا همین یه دونه بچه رو دارن رو ببینه!
واسه همینه که ازش بدم میاد.. واسه همینه که آرزوی نبودش رو دارم!

اگه ازهمون اول از نیتش باخبر نمی شدم شاید الان عروسم شده بود!
اگه قصد نداشت آرشم رو ببره اون سر دنیا و همینجا توهمین شهر زندگیشونو میکردن من اصلا مخالفتی نداشتم و نمیذاشتم ارسلان هم مخالفت کنه اما اون داره همه زندگیمونو ازمون میگیره!

_شاید رفتن از ایران تصمیم آرش باشه!
_نیست مادر نیست! من اون دختر رو میشناسم میدونم چی توسرشه!
باغم سرمو پایین انداختم وگفتم:
_هیچ کاری نتونستم بکنم.. واقعا شرمنده ام!

دست هاشو روی دستم گذاشت وگفت:
_تونستی! هیچکدومتون متوجه نیستین اما تونستی!
_ببخشید؟ من متوجه منظورتون نمیشم!

_دل پسرم پیشت گیر کرده

بی اراده دست هامو کشیدم و باچشم های گرد شده به آمنه نگاه کردم..
_چی؟؟ منظورتون از این حرف چیه؟
دست هاشو به نشونه ی تسلیم بالا آورد وگفت:

_آروم باش مادر… من که چیزی نگفتم!
فقط گفتم تونستی به خوبی از پس کاری که بخاطرش به اینجا اومدی بر بیای!
من احساس میکنم آرش دلش پیشت گیر کرده و داره ازت فرار میکنه!

_اما این غیرممکنه وشما چطور به این نتیجه رسیدین رو اصلا نمیفهمم اما مطمئنم که دارید اشتباه میکنید و قرار ما دل بستن نبوده آمنه جونم..
من واسه دل بستگی به این خونه نیومدم و هدف من منصرف کردن آرش بود که از پسش برنیومدم چون داره میره!

_میدونی آرش بعداز چندسال توروزهای عادی هفته خونه مونده و بیرون نرفته؟
نمیدونی!
میدونی پسر من بعداز چندسال دوباره به سمت نماز و سجاده اش برگشته؟
نمیدونی!

توخودت متوجه نیستی اما منه مادر دارم می بینم که پسرم بی اراده و ناخواسته داره شبیه به تو میشه..
رفتارهاش.. حرفاش.. عادت هاش.. تو متوجه نیستی اما روی ناخوداگاه آرش تاثیر گذاشتی و این ها نشونه هیچ چیزی نمیتونه باشه جز عشق!

با این حرف آمنه به خنده افتادم وباهمون خنده ها گفتم:
_الهی قربون دل مهربونتون بشم، اگه قرار بود با دیدن این چیزها همه چی رو به عشق تعبیر کنیم که همه ی دنیا باید عاشق مراجع تقلیدشون شده باشن!

شاید به قول شما، من تونسته باشم راه درست تری رو به آرش نشون بدم اما مطمئنا عشق نیست و میدونم این گفته ها واسه خودم ضرر داره و ممکنه بخاطر سفته ها به دردسر بیوفتم اما؛

من شمارو واقعا وازته دل دوست دارم! مثل یه مادر..
نمیتونم به شما دروغ بگم..
باحسرت آهی کشید و غمزده گفت:
_چه میدونم.. اگه به من باشه که هرچی دلم گواه بده رو باور میکنم!

با اومدن ارسلان موضوع بحث رو کلا عوض کردیم و حرف هامون نیمه کاره موند!
من هم ازخداخواسته خودم رو مشغول آشپزی کردم و از اون حرف های ترسناک فرار کردم!

نیم ساعت بعدش آرش برگشت خونه و برعکس همیشه که به اتاقش میرفت، لباس هاشو عوض کرد و برگشت پیش مامان و باباش!
کلی قربون صدقه مادرش رفت و جویای احوالش شد از دکتر و جواب آزمایش ها پرسید!

وقت شام شد و آمنه جون طبق عادت همیشگیش سفره ی شام رو خودش آماده و تزیین کرد ومن هم کمکش کردم!
سبزی تازه و سالاد عضو همیشگی سفره بودن و من عاشق این عادت خوش رنگ بودم!

همگی سرسفر نشستیم و نگاه های سنگین ودلخور ارسلان واسم عذاب شده بود و نمیدونستم باید چه خاکی توسرم میکردم که نکردم!
باصدای آرش سرم رو بالا آوردم وبهش نگاه کردم!

_دست پخت خودتونه مامان؟
_چطور؟
لبخند کجکی زد وگفت:
_خیلی خوشمزه اس.. بادست شما فرق داره..
_دستت دردنکنه یعنی من غذای بدمزه درست میکنم؟

آرش تک خنده ای کرد وگفت:
_نه قربونت برم.. منظورم این بود دست پخت شما رو اگه باتموم دست پخت های دنیا قاطی بشه هم میتونم تشخیص بدم چون طعم خاص خودشو داره!

آمنه که انگار ازتعریف پسرش سرکیف اومده بود لبخند ملیحی زد وگفت:
_دست پخت ساراجانه..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز ۳ / ۵. شمارش آرا ۲

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان بی دفاع pdf از هاله بخت یار

  خلاصه رمان :       بهراد پارسا، مردی مقتدر اما زخم خورده که خودش و خانواده‌ش قربانی یه ازمایش غیر قانونی (تغییر ژنتیکی) توسط یه باند خارجی شدن… مردی که زندگیش در خطره و برای اینکه بتونه خودش و افراد مثل خودش رو نجات بده، جانان داوری، نخبه‌ی ژنتیک دانشگاه تهران رو می‌دزده تا مشکلش رو حل کنه…

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان غرور پیچیده

  خلاصه رمان :             رمو فالکون درست نشدنیه! به عنوان کاپوی کامورا، بی رحمانه به قلمروش حکومت می کنه، قلمرویی که شیکاگو بهش حمله کرد و حالا رمو میخواد انتقام بگیره. عروسی مقدسه و دزدیدن عروس توهین به مقدساته. سرافینا خواهرزاده ی رئیس اوت فیته و سال هاس وعده ازدواجش داده شده، اما سرافینا

جهت دانلود کلیک کنید
رمان فرار دردسر ساز
رمان فرار دردسر ساز

  دانلود رمان فرار دردسر ساز   خلاصه : در مورد دختری که پدرش اونو مجبور به ازدواج با پسر عموش میکنه و دختر داستان ما هم که تحمل شنیدن حرف زور نداره و از پسر عموشم متنفره ,فرار میکنه. اونم کی !!؟؟؟ درست شب عروسیش ! و به خونه ای پناه میاره که…   به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی

            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر برنامه هاش سر یه هفته فرار می کنن و خودشونو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هایکا به صورت pdf کامل از الناز بوذرجمهری

  خلاصه رمان:   -گفته بودم بهت حاجی! گفته بودم پسرت بیماری لاعلاج داره نکن دختررو عقدش نکن.. خوب شد؟ پسرت رفت سینه قبرستون و دختر مردم شد بیوه! حاجی که تا آن لحظه سکوت کرده با حرف سبحان از جایش بلند شد و رو به روی پسرکش ایستاد.. -خودم کم درد دارم که با این حرفات مرهم میزاری روش؟

جهت دانلود کلیک کنید
رمان شاه خشت
دانلود رمان شاه خشت به صورت pdf کامل از پاییز

  خلاصه: پریناز دختری زیبا، در مسیر تنهایی و بی‌کسی، مجبور به تن‌فروشی می‌شود. روزگار پریناز را بر سر راه تاجری معروف و اصیل‌زاده از تبار قاجار می‌گذارد، فرهاد جهان‌بخش. مردی با ظاهری مقبول و تمایلاتی عجیب که.. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز ۳.۵ / ۵.

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Aynour
Aynour
2 سال قبل

خخخددااااااا چق باس انتظار پارت بعدیو بکششمم اخع
باو لامصبا یییکمم طولانیش کننننیننن دیع🥺🥺🥺🤝😐😐😐😐

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط Aynour
پ ا
پ ا
پاسخ به  Aynour
2 سال قبل

احتمال ۹۰ درصد نویسنده یا اینجا نیست یا محل نمیده

MAHDIS
MAHDIS
2 سال قبل

عاااااااالی♡

MAHDIS
MAHDIS
2 سال قبل

دسته‌ها
4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x