رمان آس کور پارت 189 - رمان دونی

 

 

حاج آقا دست یخ زده ی حاج خانم را گرفته و همراه دست خودش، روی موهای سراب گذاشت.

 

گونه اش را هم همانجا فشرد و بینی بالا کشید. تکخندی زده و با آرامش چشم بست.

 

_ نمرده عزیزم، همینجاست…

این همه وقت جلوی چشممون بوده و نفهمیدیم…

 

حالا نوبت دیوانگی حاج خانم بود. ناباور و ترسیده دستش را عقب کشید و به سرعت چند قدمی فاصله گرفت.

 

کف دستش را مقابل چشمان گشاد شده اش گرفت و همچون شی ای ناشناخته نگاهش کرد.

 

باورش نمیشد صاحب تار موهایی که لحظاتی پیش با همین دست لمسشان کرده بود، از گوشت و خون خودش باشد.

 

تکخندی مبهوت زده و نگاهش را به سراب دوخت.

 

_ داری با من شوخی میکنی؟

 

قبل از اینکه حاج آقا فرصت جواب دادن پیدا کند، بردیا با چهره ای گرفته وارد اتاق شد.

 

نیم نگاه نامحسوسی به حامی که هنوز به خودش نیامده بود انداخته و سمتش رفت.

 

چرا هیچکس حواسش به این بچه نبود؟

 

دستی که روی شانه ی او گذاشت حمایت گرانه و پر از حس همدردی بود.

 

نفس عمیقی کشیده و با لبخندی تلخ خیره ی سراب شد.

 

_ حرفای خودتو یادت رفته؟

میگفتی بچت نمرده، میگفتی خودت دیدی که چشماش باز بوده و گریه میکرده.

تا چند ماه بعد از اینکه خاکش کردیم مدام همین حرفا رو تکرار میکردی و ما خودمونو کشتیم تا باور کنی اشتباه میکردی.

خب… الان معلوم شده که حق با تو بوده…

 

حاج خانم مخاطب حرفهایش بود. همه آن روزها را به یاد داشتند و این یادآوری از سمت بردیا، تلنگر شدیدی به ذهن ویران حاج خانم زد.

 

دنیا پیش چشمانش تیره و تار شد و قبل از افتادنش، رها سمتش دوید و صدای خشدار و دورگه ی حامی را شنید.

 

_ زن من همون دختر چشم رنگیه؟!

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.6 / 5. شمارش آرا 116

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی

      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم برای همه مون این اتفاق افتاده! گلشنِ قصه ی ما

جهت دانلود کلیک کنید
رمان عشق ممنوعه استاد پارت 19
دانلود رمان بوسه با طعم خون

    خلاصه رمان:     شمیم دختر تنهایی که صیغه ی شهریار میشه …. شهریارِ شیطانی که بعد مرگ، زنده ها رو راحت نمیذاره و آتش کینه ای به پا میکنه که دودش فقط چشمهای شمیم رو می سوزونه …. این وسط عشقی که جوونه می زنه و بوسه های طعمه خونی که اسمش شکنجه س ! تقاص پس

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قلب سوخته pdf از مریم پیروند

    خلاصه رمان :     کاوه پسر سرد و مغروری که توی حادثه‌ی آتیش سوزی، دختر عموش رو که چهارده‌سال از خودش کوچیکتره نجات میده، اما پوست بدنش توی اون حادثه می‌سوزه و همه معتقدن قلبش هم توی آتیش سوخته و به عاشقانه‌های صدفی که اونو از بچگی بزرگ کرده اعتنایی نمی‌کنه… چون یه حس پدرانه به صدف

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ به صورت pdf کامل از مهدیه افشار

    خلاصه رمان:   سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوباره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو پرت می‌کنه، اصلا اون چیزی نیست که نشون می‌ده. نه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گلپر به صورت pdf کامل از نوشین سلما نوندی

    خلاصه رمان:   داستان از جایی شروع میشه که گلبرگ قصه آرزویی در سر داره. دختر قصه آرزوی  عطر ساز شدن داره … .. پدرش نجار و مادرش خانه دار. در محله ی ساده ای از فیروزکوه زندگی می‌کنند اما با اومدن زال دستغیب تاجر شهردار شهر فیروزکوه زندگی گلبرگ دستخوش تغییر میشه یک ازدواج ناخواسته و یک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تردستی pdf از الناز محمدی

  خلاصه رمان :   داستان راجع به دختری به نام مریم که به دنبال پس گرفتن آبروی از دست رفته ی پدرش اشتباهی قدم به زندگی محمد میذاره و دقیقا جایی که آرامش به زندگی مریم برمیگرده چیزایی رو میشه که طوفانش گرد و خاک بزرگتری توی زندگی محمد و مریم به راه میندازه… به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بانو
بانو
2 ماه قبل

طفلی حامی💔

نازنین
نازنین
2 ماه قبل

آخه چرا همش پارت قطره چکونی میذارید قلبمون اومد تودهنمون آخر نفهمیدیم اینا خواهر برادرن چین؟

همتا
همتا
2 ماه قبل

ببخشیدا ممنون از پارت گذاریتون ولی خیلی کم بود بخدا

Bahareh
Bahareh
2 ماه قبل

چرا این رمانه انقدر قطره چکونی شده این اواخر ؟ قبلا خیلی بیشتر بود پارتاش

خواننده رمان
خواننده رمان
2 ماه قبل

نویسنده تو رو خدا اینقدر کشش نده بگو حامی از کجا اومده

دسته‌ها
5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x