رمان این من بی‌ تو پارت 3 - رمان دونی

 

تردید را کنار گذاشتم.
با این که گفته بود اما سر و صدای طبقه ی پایین استرسم را بیشتر می کرد.
خانه ی حاج فیضی و این ماجراها!…
من آن ها را نابود کرده بودم اما جواب پس دادن به بقیه آسان تر از جواب پس دادن به خودم بود.
به جای رفتن از پنجره در را باز کردم و از روی نرده سرک کشیدم.
کسی این سوی راهرو نبود.
در خر پشته را با سر و صدا باز کردم و بیرون رفتم.
به جای استفاده از نردبان می خواست بپرد!

– مهراب!

سریع سر چرخاند. نگاهش به پنجره ی اتاق خشک شده بود.

– اومدی؟

با تکان دادن سرم دست دراز کرد.

– بیا بفرستمت پایین.

توپ و تشر او و سنگینی لباس پایین رفتنم را دشوار می کرد اما بالاخره از سر گذراندم.
حالا سر و صداهای خانه ی حاج فیضی پشت سر مانده بود و من وسط حیاط زینب سادات انتظار مهراب را می کشیدم.
چند پله ی آخر نردبان را پرید و کنارم ایستاد.

– بزن بریم.

باورم نمی شد چند ساعت پیش در اتاق عقد برای زشتی لباس عروسم در دلم غر می زدم و حالا همان لباس را در خاک و خُل می کشاندم که بتوانم فرار کنم.
در را باز کرد و سرکی به اطراف کشید.
در کوچه ی پشتی سر و صدا هنوز پا برجا بود و خلوت این خانه ها از صدقه سری عروسی پسر حاجی محله بود که به لطف من بهم خورد.

– بیا جلو دیگه!

سوت بلندش راننده ی آژانس را به خودش آورد.

– سایز بالا تنه‌ت کوچیک تر شده، اگه تا این حد دقتم برات کافیه بپوشون سر و سینه ی سگ مصبتو یارو رسید!

با هر تکان ماشین او نزدیک تر می شد و من بعد از آن نگاه داغش سعی در دوری کردن داشتم. لااقل امشب آن هم وقتی مستی در سرش بود و هیچ محرمیتی بینمان نبود.

– حاجی چشمات ضعیفه؟

فقط من آن لحن خونسردش را می شناختم.
با بالا آمدن سرم راننده نگاه از آینه برداشت.

– چطور؟

کنارم کشید و از بین دو صندلی سرش را جلو کشید.

– اینجا پیست اسب سواری نیس که هر دست انداز و مانه می بینی و می پری، غلاف کن، نگاتو بدوز به جلوت!

مرد سری با تاسف تکان داد.

– چی می گی پسر ادب داشته باش!

نچی کرد و دستش را با حرص روی شانه اش کوبید.

– نشد دیگه عمو، منو نگاه کن این دختری که باهامه، عروسه ورداشتم از مجلسش فرار کردم داماد اگه گردنش نشکسته برادرم بوده ولی نذار شب دومادیم پام به بازداشتگاه باز شه نگاتو بنداز جلو که گردنت نشکنه!

مرد سکوت کردن را ترجیح داد و به جای او من به لرزه افتادم.
مهراب همین بود. همین قدر کله خراب و بی مراعات.

بی هدف سومین چهارراه را رد کرده بودیم که راننده بالاخره به حرف آمد.

– کجا ببرمتون پسر ناخلف حاج آقا فیضی!

پس او را می شناخت.
سرش را از روی گوشی بلند کرد.

– تا ساعت دوازده خیابونا رو چرخ بزن.

مرد شاکی شد.

– یعنی چی پسر مگه علاف توام؟ اگه چیزی نمی گم حرمت پدرتو دارما!

جا به جا شد.

– کرایه تو می گیری عمو داغ نکن دوبله حساب می کنم باهات.

کار هر کس نبود حریف زبان او شدن.
بالاخره گوشی را در جیبش چپاند و دست روی صندلی انداخت.

– خب!

دست از کندن لاک هایم کشیدم.

– خب؟

خندید و من دلم رفت برای پسری که دو سال تمام در خواب هایم نیز اخم داشت.

– ذوق چی می کنی؟
خوبت شد خودتو آواره کردی؟

اگر ضد حال نمی زد که مهراب نبود.
لب برچیدم:

– چرا یجور رفتار می کنی که انگار از بودن پیشم ناراحتی؟

سرش را کنار گوشم کشید.

– جمع کن لب و لوچه رو!

با حرص نفسم را بیرون دادم.

– اه!

صدای دندان قروچه اش را می شنیدم. الان بود که قاطی کند…
دست مشت شده اش که بالا آمد به صندلی چسبیدم.
از او نترسیدن کار هر کسی نبود و این را به هیچ عنوان غلو نمی کردم.
با سر دو انگشت لبه های کاپشنش را گرفت و به هم نزدیک کرد.

– عمو برو طرف های مولوی…

از قصد مولوی را انتخاب کرده بود.
آن جا پر بود از خاطرات اندک روزهایی که با هم داشتیم.
شیرینی استرسی که او را از زیر چشم می پاییدم هنوز زیر زبانم بود.
وقتی که با بار خریدهای زیاد به عشق دیدن او تا مولوی می آمدم و هر بار او با کلی اخم و تخم بدرقه ام می کرد.

” کجا نگاه می کنی ور پریده بجنب بریم دیر شد.”
” چی داره این خیابون طول و دراز که هر بار منو تا اینجا می کشونی؟ ”

صدای تشر های عمه در گوشم زنگ می خورد.
یاد آن روزها هنوز زنده بود.
من هر کدام از آن روز ها را هفته ها زندگی کرده بودم تا این بی معرفت بیاید.

شب بود و خیابان ها خلوت.
با توقف ماشین راننده با تعلل در را باز کرد و پیاده شد.

– چی می گفتی؟

کلاهی که موهایم را پوشانده بود روی گوشم هایم کشیدم.
به جز چند طره روی صورتم ردی از فرفری های درشتم نبود و او حریصانه به دنبالشان می گشت.

– از این که پیشتم ناراحتی؟

جواب نداد. مطمئن بودم اگر تا صبح هم نگاهش نمی کردم حرفی نمی زد.
سرم را بالا کشیدم.
سوالم را فراموش کرده و با دلتنگی چهره ی مردانه اش را نگاه می کردم.
زخم روی پیشانی اش که تا کنار ابرو خط گرفته بود. چشمان قهوه ای تیره اش را که حالا به سیاهی می زد.
ته ریش کم و بینی شکسته اش…
سر هم که می کردم هیچ چیزی نداشت که مانند رمان و قصه ها به چشم بیاید اما برای من همین چهره ی ساده دنیایی بود.

– یبار بهت گفتم برا من نباشی تا عمر داری دختر خونه بابات می مونی نگفتم؟

بی آن که چشم از چهره اش بردارم جواب دادم:

– گفتی…

دست دیگرش را روی صندلی شاگرد گذاشت و شانه های پنهش به جلو خم شد.

– پس داشتی چه غلطی می کردی امشب؟
زیر قول و قرارات با مهراب می زدی چشم طلایی؟

مهراب

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.8 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان قصه عشق ترگل pdf از فرشته تات شهدوست

  خلاصه رمان :     داستان در مورد دختری شیطون وبازیگوش به اسم ترگل است که دل خوشی از پسر عمه تازه از خارج برگشته اش نداره و هزار تا بلا سرش میاره حالا بماند که آرمین هم تلافی می کرده ولی…. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه

جهت دانلود کلیک کنید
رمان تاوان یک روز بارانی

  دانلود رمان تاوان یک روز بارانی خلاصه : جانان توسط جاوید اجیر میشه تا با اغواگری هاش طوفان رو خام خودش کنه و بکشتش اما همه چی زمانی شروع میشه که جانان عاشق مردونگی طوفان میشه و…     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاپرک تنها

    خلاصه رمان:             روشنا بعد از ده سال عاشقی روز عروسیش با آرمین بدون داماد به خونه پدری برمیگرده در اوج غم و ناراحتی متوجه غیبت خواهرش میشه و آه از نهادش بلند میشه. به هم خوردن عروسیش موجب میشه، رازهایی از گذشته برملا شه رازهایی که تاوانش را روشنا با تموم مظلومیت

جهت دانلود کلیک کنید
رمان عصیانگر

  دانلود رمان عصیانگر خلاصه : آفتاب دستیار یکی از بزرگترین تولید کنندگان لوازم بهداشتی، دختر شرّ و کله شقی که با چموشی و سرکشی هاش نظر چاوش خان یکی از غول های تجاری که روحیه ی رام نشدنیش زبانزد همه ست رو به خودش جلب میکنه و شروع جنگ پر از خشم چاوش خان عشق آتشینی و جنون آوری

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طهران 55 pdf از مینا شوکتی

  خلاصه رمان :       در مورد نوا دختری جسور و عکاسه که توی گذشته شکست بدی خورده، اما همچنان به زندگیش ادامه داده و حالا قوی شده، نوا برای نمایشگاهه عکاسیش میخواد از زنهای قوی جامعه که برخلاف عرف مکانیک شدن عکس بگیره، توی این بین با امیریل احمری و خانواده ی احمری آشنا میشه که هنوز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کوازار pdf از پونه سعیدی

  خلاصه رمان :       کوازار روایتگر داستانی عاشقانه از دنیای فرشتگان و شیاطین است. دختری به نام ساتی که در یک شرکت برنامه نویسی کار می کند، پس از سپرده شدن پروژه ی مرموز و قدیمی نوسانات برق به شرکت شان، دست به ساخت یک شبکه ی کامل برای شناسایی انرژی های مشکوک (کوازار) که طی سال

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
82 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
♕♕♕
♕♕♕
2 سال قبل

سلومممم
پارت بعد رو کی میزاری
ممنوننن

♕♕♕
♕♕♕
2 سال قبل

سلومممم
پارت بعد رو کی میزاری

آتاناز🌹
آتاناز🌹
2 سال قبل

فاطمه جان من اگه یک رمان رو درخواست کنم میزاری ؟ میگن تو تلگرام پارت گذاری میشه من خودم تلگرام ندارم میتونی اینجا پارت گذاری کنی؟ اسمش هم زاده خون هستش نگاه کن تا یک جاهاییش رو اگه بری پی دی افش رو دانلود کنی گذاشته داخلش از اونجا به بعدش رو بزار اگر درخواستی رو قبول میکنی

Z
Z
2 سال قبل

وای کراشیه واسه خودش ها ؟😍
آرمین از خودمه نقشه کشی الکی نکنید
فقط من موندم کجای مهراب ساده هست دختره خره

سولومون
سولومون
2 سال قبل
پاسخ به  Z

ببیییین اول من گفتممممم

R
R
2 سال قبل
پاسخ به  سولومون

بچه ها آرمین واس کدوم رمانع؟

R
R
2 سال قبل
پاسخ به  R

آها… گرفتم… کامنتای پایینو نخونده بودم… ایشالا قراره اضافه شن ب کراشا…
خانما چ خبره…. همه یکی صاحب شدین… مام ک بوق

Z
Z
2 سال قبل
پاسخ به  سولومون

😂😂🤣تو ببین من تا به حال کراش نزدم دارم برا اولین بار تجربه میکنم زد حال نزن

R
R
2 سال قبل

خیلی نازه مهراب….
حسودیم شد… برا ترمه

سولومون
سولومون
2 سال قبل
پاسخ به  R

ترمه. کیه باید بگی سولومون ماچ😘❤️

R
R
2 سال قبل
پاسخ به  سولومون

آ.. ببخشید سولومون… حسودیم شد… با این شوهر جنتلمن

آتاناز🌹
آتاناز🌹
2 سال قبل

هعیی خدایا از این آدم های سسسااااددههه نسیب دختر عمه منم بکنم هی میاد عکس به من نشون میده میگه این چقدر خوشگل جذابه خوشتیپه میبینن من مثل خودش ذوق نمیکنم بهم فوحش میده

فاطمه
فاطمه
2 سال قبل

چه با حال حرف میزنه مهراب 😍😍رمانشو دوست دارم ممنون فاطمه جان که رمانهای قشنگی میزاری برامون😘😘😍😍

آتاناز🌹
آتاناز🌹
2 سال قبل

خخاااککک بر سر این دختره کنم عکس مهراب رو گذاشتی بعد این میگه مثل تو زمان نیییسستتتت ؟ واقعا خاک تو سرش مردم خودشون رو میکشم با همچین قیافه ها ازدواج کنن بعد این میگه خاص نیست 😒

Z
Z
2 سال قبل
پاسخ به  آتاناز🌹

وای کراشیه واسه خودش ها ؟😍
آرمین از خودمه نقشه کشی الکی نکنید
فقط من موندم کجای مهراب ساده هست دختره خره

رمان خور
رمان خور
2 سال قبل

تازه خوندمش ولی واقعا برام جذاب بود

asma
2 سال قبل

خدایا مهراب و البته عماد و آراد یه چی دیگه ای برای خودشون هستن خدایی نمیدونم ازشون پیدا نمیشه ؟؟!!!😂😂

مهدیه
مهدیه
2 سال قبل

عه عه به این آقای جذاب میگه ساده؟🤧😐
بزنم تو کلت نصف شب آخه دختر!
(اسم این آقای جذاب و کسی میدونههه)

سولومون
سولومون
2 سال قبل
پاسخ به  مهدیه

نچ نچ

بنی
بنی
2 سال قبل

نمی‌دونم چرا مهراب به دلم ننشست
عمادکجا
تارخ کجا این کجاااااا

asma
2 سال قبل
پاسخ به  بنی

تارخ مال کدوم رمان هست ؟؟؟؟
اسم رمان چیه؟؟؟؟

مهشید
مهشید
2 سال قبل

یکی ب من بگه عماد مال کدوم رمانهههه
این مهرابم بدتیکه ای هیی کراش جدید

سولومون
سولومون
2 سال قبل
پاسخ به  مهشید

گلاویژ مهشی سولومون😘❤️

مهشید
مهشید
2 سال قبل
پاسخ به  سولومون

اهاارمان گلاویژ گذاشتم کامل تموم بشه بعد برم سراغش😂

Sahar
Sahar
2 سال قبل

وای فکر کنم تو مشکل بینایی داری؟ آخه کجای مهراب سادس .😕😁
راستی این ارمین کیه تو چه رمانیه؟

مهشید
مهشید
2 سال قبل

فاطی دورت بگردم میخای جوون مرگمون کنی😂هنیطوریش معتاد رمانم اگه آرمین و ساواشی ک میگی بهش اضافه بشه من رسما میمیرم

عسل
عسل
2 سال قبل

آرمین مال من از همین الان گفته باشم 😎

سولومون
سولومون
2 سال قبل
پاسخ به  عسل

تو خودت ناموس نداری چشم دوختی ب ناموس بقیه؟

عسل
عسل
2 سال قبل
پاسخ به  سولومون

ببا سولي جان ت که عمادو مهرابو واس خودت بردی.. ارمینم هنو نیومده میخای؟
فیلا مهری جانو بچسب تا این دختره مو فرفری ازت نگرفته.. ارمین با من.. 😉😌

آتاناز🌹
آتاناز🌹
2 سال قبل
پاسخ به  عسل

تو خودت پدر برادر نداری مزاحم پسر مردم میشی؟ برا خواهر منش خدا نگهش داره وقتی آرمین برای شما پس نقی هم برا من 😂😂😂

عسل
عسل
2 سال قبل
پاسخ به  آتاناز🌹

اوک آرمین ماله من نقس هم واس شما.. فقط دورش به حصار بکش تا سولومون جان نبردتش😂😉

عسل
عسل
2 سال قبل
پاسخ به  عسل

نقی

asma
2 سال قبل

فاطمه من میدونم تا ما رو کور نکونی که ولکن نیستی با این رمان های خوشکلت 😂😂

عسل
عسل
2 سال قبل

ساواش چ رمانیه

Sahar
Sahar
2 سال قبل
پاسخ به  Sahar

بکی جواب منو بده .

سولومون
سولومون
2 سال قبل

فاطی میشه منم یه رمان توی همین کامنتای رمان گلاویژ بزارم؟لطفا مثلا هر سه چار روز یه پارت فقط می‌خوام ببینم نظرات بقیه چین؟🥺💜

سولومون
سولومون
2 سال قبل

ن ولش کن هنوز موضوع جالبی پیدا نکردم🤥💔

دل سوز سولومون(الهام)
دل سوز سولومون(الهام)
2 سال قبل
پاسخ به  سولومون

سولومون اسم رمانت چیه خواهر؟!!چه ژانریه؟! از کی منتشرش میکنی؟! چقد سوال پرسیدم😁😂

mahdieh1383
mahdieh1383
2 سال قبل

خوشتیپوووو😂😂❤

عشق مهراب(سولومون)
عشق مهراب(سولومون)
2 سال قبل

فاطی فاطی مه الان چکا کنم
وایییی
اگ قراره رمان لاوندر رو بزاری خب ارمینم است رمان ماتیک هم ساواشـه من چکا کنم الان💔😐
عماد ک خط خورد…😏

عسل
عسل
2 سال قبل

فاطی رمان آروماتیکم میخای بذاری؟ 😍
من یه تیکشو خوندم خیلییی داستانش قشنگهه

عسل
عسل
2 سال قبل

😍❤️❤️

عسل
عسل
2 سال قبل

اههههه.. نه سورییی.. اسنش انتریک هه.. با یمی از ترکیبات شیمی اشتب گرفتمش 😂💔🙂😪.. ای خدا.
اره تا جایی که میدونم اسمش انتریکه.. ولی بزنی تو گوگل در نمیاد لینکش خصوصیه..
رمانش خیلی جالبه..

ولی ساواش که میگ اسم رمانش چیه

عسل
عسل
2 سال قبل
پاسخ به  عسل

اسمش *
یکی**

دل سوز سولومون(مدافع حقوق دختران بی کراش)
دل سوز سولومون(مدافع حقوق دختران بی کراش)
2 سال قبل

بابا سولومون جان بس کن😂💔همه رو جارو کردی دخترای دیگه بدون کراش موندن اونارو بزار برای بقیه مهراب و عماد کافین دیگه😒😁😂

سولومون
سولومون
2 سال قبل

یه بار دلسوز منی یه بار مدافع دخترای دیگه اینو باید بدونی الیییییی ک من هیچ چیزمو با بقیه تققسیم نمیییکنم نه توورو نه ارمینو ن ساواشو ن مهرابو🤨❤️

دل سوزسولومون
دل سوزسولومون
2 سال قبل
پاسخ به  سولومون

قربونت برم😂❤خب گناه دارن طفلکیا همه پسر خوشتیپا رو جارو کردی گناه دارن

عسل
عسل
2 سال قبل

تو مهرابو باش.. ارمین ماله من.. ساواشم یکی میبرتش

Hooria
Hooria
2 سال قبل

عر میگما ای مهراب نمیشه برای خومون پیدا بشع؟؟؟😂😐
پسرای این دروه‌و زمونه ناموصا حرف قشنگ ک میزنن دلت وخاد عق بزنی😑😑😂

عشق مهراب(سولومون)
عشق مهراب(سولومون)
2 سال قبل
پاسخ به  Hooria

وا خدا انگا همه غیرتیا و خوشتیپا نسیب منه اون از عماد این از مهراب تازه قراره ساواش و ارمینم بیاد😘❤️❤️❤️❤️😘😘😘

R
R
2 سال قبل

اوووووه… مهراب چ نازه….
خوشبحال ترمه….

Z
Z
2 سال قبل

سالومون جان عزیزم از خیر این مهراب بگذر
بیا بگذر دخترا بی کراش نمونن این به نام منه🤣😂😅

آتاناز🌹
آتاناز🌹
2 سال قبل
پاسخ به  Hooria

بابا پسر هارو ول کنید
مثل توی این رمان ها دیگه وجود ندارن همراه دایناسور ها منقرض شد دیگه نیستن الکی عمرتون رو تلف میکنید خودتون رو بچسبید از من یاد بگیرید من خودم بیست سالمه مرد جماعت جرعت نمیکنه نزدیکم بشه نزدیک بشه تیکه بزرگش گوششه

عشق مهراب(سولومون)
عشق مهراب(سولومون)
2 سال قبل

مهراب چقققققد خوشتیپههههه❤️😘🥲

Ghazal
Ghazal
2 سال قبل

انگار اولی شدم🥲😂

عشق مهراب(سولومون)
عشق مهراب(سولومون)
2 سال قبل
پاسخ به  Ghazal

ن جونم اولی خودمم غزلی سولومون😘❤️😁

دسته‌ها
82
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x