رمان تارگت پارت 192 - رمان دونی

 

– نمی خوری؟ مجبورم نکن از طریق سیستم دهان به دهان وارد عمل بشما! تو هم که قبلاً ثابت کردی با دهنی من هیچ مشکلی نداری. مگه نه؟
لبه های لیوان و با دو تا انگشت نگه داشتم و جلوی چشماش تکونش دادم.. که یهو خشمش فوران کرد. لیوان و از تو دستم گرفت و از کنار بدنم کوبوندش توی دیوار.
صدای شکستنش و شنیدم و می تونستم حدس بزنم محتویاتش چه گندی به دیوار و زمین اتاقم زد.. ولی بازم روم و برنگردوندم و همچنان خیره موندم به این چهره بی رنگ و رو.. که خودش بیشتر از این کاری که کرد ترسیده بود و داشت نفس نفس می زد.
لبخندی به اضطراب تموم نشدنیش زدم و گفتم:
– واسه فهموندن منظورت به من.. راه های جذاب تر و سکسی تر هم هستا. انقدر عجله داری دوباره زیرم باشی که حتی نمی خوای وقتت و به اندازه خوردن یه لیوان شیرموز تلف کنی.. فقط کافیه یه اشاره کنی خانومم. اینهمه خشونت لازم نیست!
به دنبال حرفم.. دستم و دراز کردم برای برداشتن شالش.. که سرش و کشید عقب.. ولی دیگه ملایمت و گذاشتم کنار.. مچ ظریف و باریک جفت دستاش و با یه دستم نگه داشتم و با اون یکی دست.. بعد از برداشتن شالش.. گره بند مانتوش و باز کردم.
یه کم عقب تر وایستادم و دستش و کشیدم تا سرپا شه و همونطور که مشغول درآوردن لباساش شدم گفتم:
– می دونم شاید دوست داشته باشی همیشه قبل از سکس من لباسات و دربیارم. بالاخره هرکسی یه فانتزی داره و یه جور خاص لذت می بره از رابطه. ولی باید اینم بهت هشدار بدم که ممکنه همیشه انقدر ملایم نباشه ها! یهو دیدی مانتو که سهله.. تا شورت و سوتینت با دست و دندونای من جر خورد.. اون موقع انقدر باید اینجا بمونی.. که حوصله داشته باشم برم بیرون برات لباس بخرم.. تا بری به کار و زندگیت برسی.
خیره تو چشمای غرق خونش.. چشمکی زدم و حین بالا کشیدن تی شرت و درآوردنش گفتم:
– اشکال نداره.. حالا کم کم با این میران جدید…
دستم از حرکت وایستاد و حرف توی دهنم موند با دیدن خط خط های پر خون روی پوست بدنش که هرچی لباسش و بالا تر می کشیدم.. بیشتر نمایان می شد!
زخم ها تازه نبود ولی هنوزم انقدری خوب جوش نخورده بود و خب.. تو رابطه پریشبمونم که مطمئنم همچین چیزی ندیدم.. پس.. پس یعنی خودش این بلا رو بعد از رابطه اون شب سر خودش آورده؟

دیگه مکث نکردم.. سریع همه لباساش و بی اهمیت به تقلا کردنش برای عقب زدنم درآوردم و با دقت بیشتری زل زدم به اون پوستی که از یه دستی درش آورده بود و حالا می تونستم تشخیص بدم رد خراش ناخوناشه که بعضی جاها کمرنگ تر بود و بعضی جاها عمیق تر!
تو این شرایط همچنان خونسرد نگه داشتن خودم کار ساده ای نبود.. ولی به زور لبخند زدم و گفتم:
– زورت به بچه رسیده؟ حرص و عصبانیت داری سر من خالی کن.. واسه چی خودت و زخم و زیلی می کنی؟ حیف نبود پوست صاف و سفیدت و اینجوری از ریخت انداختی؟
نگاه پر از خشم و نفرتش و به چشمام دوخت و غرید:
– برای اینکه بیشتر از تو.. از خودم متنفرم.. حالم از خودم بهم می خوره.. که به یه آشغال هرزه سرراهی مثل تو وابسته شدم و گولش و خوردم. این تنفرم.. هرجوری که بتونم به خودم نشون می دم. اول با پاره پاره کردن پوستم.. بعد که رد اینا رفت.. می رم سراغ به راهی که راحت پاک نشه.. شایدم یهو برم سراغ مرحله آخر.. وجود نحسم و پاک کنم از رو زمین تا دیگه دست آشغالی مثل تو…
با حلقه کردن دستم دور گلوش خفه شد و با چشمای گرد شده زل زد بهم..
– نه دیگه.. از این خبرا نیست کوچولو.. من راه و برای دری وری گفتن به من واسه ات باز گذاشتم که خودت و خالی کنی.. پس فکر اینکه سر خودت بلایی بیاری رو از سرت بیرون کن. چون من عصبانی بشم.. بستگی به میزان و شدتش.. دو تا کار می کنم…
از همون گلوش محکم پرتش کردم رو تخت و قبل از اینکه بلند شه زانوهام و دو طرف بدنش گذاشتم و خم شدم روش..
– اولیش سکسه!
نگاهم تو صورت وحشتزده اش چرخید و قبل از اینکه مقدمات دومین رابطه امون و فراهم کنم ادامه دادم:
– بعدیشم که خودت می دونی و لازم نیست هربار بهت یادآوری کنم.. هوم؟!
لبام و که با خشونت به لباش چسبوندم سعی کرد صورتش و از زیر فشار خلاص کنه ولی دیگه به همین راحتی نبود.. دیدن اون خراش ها روی پوستش.. دیدن خشم و نفرتش و شنیدن حرفایی که بار من می کرد.. انقدری عصبیم کرده بود که قدرتم هم چند برابر بشه و بتونم از پس مهار کردنش بر بیام.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان بازی های روزگار به صورت pdf کامل از دینا عمر

          خلاصه رمان:   زندگی پستی و بلندی های زیادی دارد گاهی انسان ها چنان به عمق چاه پرتاب می شوند که فکر میکنن با تمام تاریکی و دلتنگی همانجا میمانند ولی نمیدانند که روزی خداوند نوری را به عمق این چاه میتاباند چنان نور زیبا که بر عالوه سیاه چال ،دلت را هم نورانی میکند.

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شب از ستاره ها تنها تر است به صورت pdf کامل از شیرین نورنژاد

            خلاصه رمان :   مقدمه طرفِ ما شب نیست صدا با سکوت آشتی نمی‌کند کلمات انتظار می‌کشند من با تو تنها نیستم، هیچ‌کس با هیچ‌کس تنها نیست شب از ستاره‌ها تنهاتر است… طرفِ ما شب نیست چخماق‌ها کنارِ فتیله بی‌طاقتند خشمِ کوچه در مُشتِ توست در لبانِ تو، شعرِ روشن صیقل می‌خورد من تو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تو را در گوش خدا آرزو کردم pdf از لیلا نوروزی

  خلاصه رمان :   غزال دختر یه تاجر معروف به اسم همایون رادمنشه که به خاطر مشکل پدرش و درگیری اون با پدر نامزدش، مجبور می‌شه مدتی همخونه‌ی خسرو ملک‌نیا بشه. مرد جذاب و مرموزی که مادرش به‌خاطر اتفاقات گذشته قراره دمار از روزگار غزال دربیاره و این بین خسرو خان… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رقص روی آتش pdf از زهرا

  خلاصه رمان :       عشق غریبانه ترین لغت فرهنگ نامه زندگیم بود من خود را نیز گم کرده بودم احساسات که دیگر هیچ میدانی من به تو ادم شدم به تو انسان شدم اما چه حیف… وقتی چیزی را از دست میدهی تازه ارزش واقعی ان را درک میکنی و من چه دیر فهمیدم زندگی تازه روی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قصاص pdf از سارگل حسینی

  خلاصه رمان :     آرامش دختر هجده ساله‌ای که مورد تعرض پسر همسایه شون قرار میگیره و از ترس مجبور به سکوت میشه و سکوتش باعث میشه هاکان بخواد دوباره کارش رو تکرار کنه اما این بار آرامش برای محافظت از خودش ناخواسته قتلی مرتکب میشه که زندگیش رو مورد تحول قرار میده…   به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بن بست pdf از منا معیری

    خلاصه رمان :     دم های دنیا خاکستری اند… نه سفید نه سیاه… خوب هایی که زیر پوستشون خوب نیست و آدمهایی که همه بد میبیننشون و اما درونشون آینه است . بن بست… بن بست نیست… یه راهه به جایی که سرنوشت تو رو میبره… یه مسیر پر از سنگلاخ… بن بست یه کوچه نیست… ته

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
2 سال قبل

میران وحششششییییی

Raz
Raz
2 سال قبل

متاسفانه توی جامعه ای زندگی میکنیم که پاکی دخترا رو توی یه پرده میبینن.
البته روی صحبتم با همه نیست چون بعضیا مثل درین از روی عشق به این پله میرسن و بعضیا از روی هوس ، اگر توی جامعه ما هم این ،جا بیفته خیلی خوب میشه.
شاید برای درین بیخیال بودن و زندگی کردن و حتی لذت بردن از با خود میران بودن بهترین راه برای نابودی و شکست میران باشه همین میرانی که از آسیب رسوندن درین به خودش هم عصبانی میشه.
ممنون از نویسنده و قلم زیباشون
و
ممنون میشم اگر پارت ها یه مقدار طولانی تر باشن، چون به نظر میرسه که کوتاه بود این پارت.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

Maedeh
2 سال قبل

😐بیشورررررر😐شیررررر موووووووزززز بوددددددد عنترررر😐من شیر موز دوست داشتم کثافت😐الان من بیشتر به خاطر اون شیر موز ناراحتم😐🤣

زهرا
زهرا
2 سال قبل

میران بمیری ایشالله پارتارو طولانی کن

Tamana
Tamana
2 سال قبل

🤦‍♀️کی میشه بمیری درین

Maysa
Maysa
2 سال قبل

چ پرووو چقد دارین کشش میدین چقد از میران بدم میاد درین برو خودتو بکش راحت بشی از این همه تحقیرررررر

حدیثه
حدیثه
2 سال قبل
پاسخ به  Maysa

اگر قرار باشه کسی هم بکشه اون میرانه

دسته‌ها
7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x