رمان تارگت پارت 212 - رمان دونی

 

خواستم بلافاصله زبون به اعتراض باز کنم ولی.. از نگاهش مشخص بود که همین و می خواد.. داشت تا جایی که می تونست می تازوند تا صدای من و دربیاره.
منم یه پررویی قاطی لحنم کردم و گفتم:
– باشه.. اصلاً تو بگو صد بار.. ولی بالاخره لذت یه رابطه با بدن تمیز بیشتره دیگه!
با صدای بلند خندید و گفت:
– عاشق این بهونه های تخمی تخیلیتم که فکر می کنی خیلی هوشمندانه اس! نترس.. واسه من بوی بادوم موهات کافیه تا تحریک بشم. بوهای دیگه به مشامم نمی رسه!
– خب اینجوری من اذیت می شم!
– مهمه مگه؟
– چی؟
با یه دست موهام و پشت گوشم گذاشت و لب باز کرد:
– اذیت شدن تو!
– مهم نیست؟
ابروهاش و بالا انداخت و «نچ» پر صدایی گفت تا نشون بده که حتی با مظلوم نمایی هم نمی تونم یه کم.. دل سنگی این آدم و آب کنم.
– الآن مهم ترین چیز برای من گشنگیه.. شام که به خاطر غش و ضعف های تموم نشدنی تو نتونستم بخورم. بعدشم که اومدیم خونه و سریع رفتیم تو کارش.. الآن واقعاً به یه چیز خوشمزه احتیاج دارم.
قبل از اینکه بخوام واکنشی نشون بدم.. لباسام و از توی دستم کشید و گفت:
– حالا که تو هم خوابت نمیاد برو پایین یه چیزی درست کن با هم بخوریم.
آب دهنم و به زور قورت دادم و هرچی فحش توی ذهنم داشتم نثار آفرین کردم با این پیشنهادهای مزخرفی که من و تو همچین منجلابی انداخت.
برفرض که همه چیز نمایشی بود.. آخه مگه من تا کی می تونستم پیش این عوضی نقش بازی کنم و باهاش یه مکالمه عادی داشته باشم و حتی براش غذا درست کنم؟
ولی یاد دقایق جهنمی قبل که روی اون تخت رقم خورد و به سختی تحملش کردم می افتادم.. تصمیم می گرفتم ادامه بدم چون.. حالا که تا اینجا اومده بودم و این سختی عذاب آور و تحمل کردم.. شاید می تونستم ادامه اش بدم تا جایی که به یه نتیجه ای برسم.
با همین فکر.. به ناچار سرم و به تایید تکون دادم و دستم و برای پس گرفتن لباسام دراز کردم که سریع دستش و کشید عقب.
با تعجب زل زدم بهش و گفتم:
– دوش که نذاشتی بگیرم.. بذار لباسام و بپوشم!

– چرا؟
– چی چرا؟
– چرا باید بپوشی؟ اینجوری که قشنگ تری!
چشمام و محکم بستم و با حرص صداش زدم:
– میران!
– جون میران؟
– اذیت نکن.. بده لباسام و!
– به نظر خودت مسخره نیست؟ نیم ساعت روی اون تخت لخت تو بغل هم بودیم.. حالا که کار جنسیمون تموم شده باید خودمون و بپوشونیم؟ واسه چی؟ هوا هم که گرمه خب همینجوری بگردیم تو خونه! از نظر من که خیلی جذاب تره.
چیزی نمونده بود به نفس نفس بیفتم.. همینجوریشم به سختی داشتم هوا رو توی ریه هام می کشیدم. آفرین کجا بود تا ببینه حرفی که درباره این عوضی زدم چقدر درست بود. اینکه یه آدم روانیه و راه اومدن باهاش هیچ فایده ای جز روانی شدن خودم نداره.
حالا باید با چه زبونی بهش حالی می کردم که من همون نیم ساعت هم خودم و وسط آتیش جهنم می دیدم و منتظر بودم تموم شه تا این تن کوفتی رو که مایه لذتت شده رو بپوشونم و گورم و گم کنم..
حالا چه جوری ازم انتظار داری لخت و بی لباس جلوی چشمت رژه برم و تو هم با این نگاه هیز مزخرفت.. هرجور که دلت می خواد براندازم کنی.
ولی یه نگاه به چشمای مشکوک شده اش.. که انگار فقط منتظر شنیدن یه اعتراض از من بود.. یا منتظر دیدن یکی از اون رفتارهای پر از نفرتی که تو این یکی دو هفته از خودم نشون می دادم.. کافی بود تا عزمم و جزم کنم واسه مقابله به مثل کردن.
برای همین بیخیال گرفتن اون لباسا شدم و در حالی که قطره های عرق و تو نقطه نقطه بدنم حس می کردم با همون وضع از پله ها رفتم پایین تا بیشتر از این جلوی چشمش نباشم.
هرچند که می دونستم به همین راحتی ولم نمی کنه و به دو دقیقه نکشید که پشت سرم تا توی آشپزخونه اومد و رو یکی از صندلی های کنار کانتر نشست.
– چی می خوای درست کنی؟
در یخچال و باز کردم و یه جورایی پشتش پناه گرفتم تا کمتر تو معرض دیدش باشم..
– نمی دونم!
– عجیب هوس ماکارونی کردم. درست می کنی؟ از همون ماکارونی های مخصوصت!
از بالای در یخچال با تعجب بهش زل زدم:
– الآن؟
– اوهوم!
– سنگینه.. مگه بعدش نمی خوای بخوابی؟
– نه.. بعدش یه کاری می کنیم که کلی کالری می سوزونه بعد می خوابیم.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.4 / 5. شمارش آرا 7

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان دودمان
دانلود رمان دودمان قو به صورت pdf کامل از منیر کاظمی

    خلاصه رمان دودمان قو :   #پیشنهاد ویژه داستان در مورد نوا بلاگر معروفی هست که زندگی عاشقانه ش با کسی که دوستش داشته به هم خورده و برای انتقام زن پدر اون آدم شده. در یک سفر کاری متوجه میشه که خانواده ی گمشده ای در یک روستا داره و در عین حال بطور اتفاقی با عشق

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی

  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم پیدا میکنن‌. حالا اون جدا از کار و دستور، یه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لمس تنهایی ماه به صورت pdf کامل از منا امین سرشت

      خلاصه رمان :   همیشه آدم‌ها رو با ظاهرشون نباید قضاوت کرد. پشت همه‌ی چهره‌هایی که می‌بینیم، آدم‌هایی هستن که نمی‌شه فهمید تو قلب و فکر و روحشون چه چیزی جریان داره. گاهی باید دستشون رو گرفت، روحشون رو لمس کرد و به تنهایی‌هاشون نفوذ کرد تا بشه اون پوسته‌ی سفت و سخت رو شکوند. این قصه،

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لانه ویرانی جلد اول pdf از بهار گل

  خلاصه رمان :     25 سالم بود که زندگیم دست خوش تغییرات شد. تغییراتی که شاید اول با اومدن اسم تو شروع شد؛ ولی آخرش به اسم تو ختم شد… و من نمی‌دونستم بازی روزگار چه‌قدر ناعادلانه عمل می‌کنه. اول این بازی از یک وصیت شروع شد، وصیتی که باعث شد گلبرگ کهکشان یک آدم دیگه با یک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جوزا جلد اول به صورت pdf کامل از میم بهار لویی

      خلاصه رمان:     برای بار چندم، نگاهم توی سالن نیمه تاریک برای زدن رد حاجی فتحی و آدمهایش چرخید، اما انگار همهی افراد حاضر در جلسه شکل و شمایل یکجور داشتند! از اینجا که نشسته بودم، فقط یک مشت پسِ سر معلوم بود و بس! کلافه بودم و صدای تیز شهردار جدید منطقه، مثل دارکوب روی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نشسته در نظر pdf از آزیتا خیری

  خلاصه رمان :     همه چیز از سفره امام حسن حاج‌خانم شروع شد! نذر دامادی پسر بزرگه بود و تزئین سبز سفره امیدوارش می‌کرد که همه چیز به قاعده و مرتبه. چه می‌دونست خانم‌جلسه‌ایِ مداح نرسیده، نوه عموی حاجی‌درخشان زنگ می‌زنه و خبر می‌ده که عزادار شدن! اونم عزای کی؟ خود حاجی و پسر وسطیش، صابر و تازه

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
2 سال قبل

ملعونیه این ملعوووونننننن

ANIS
ANIS
2 سال قبل

زارت
همش شده س•کس

علوی
علوی
2 سال قبل

مردها!!!!!! از هر حالی می‌تونن بگذرن جز شکم.
مغزشون از شکم فرمان می‌گیره نه شکم از مغز.
گرفتن قلق میران خیلی سخت نسیت، از پسش بر میاد درین اگه بیخود گاف نده و طاقت بالا ببره.
فقط کاش نویسنده بخواد این میران رو به حال مرگگ بندازه!! جداً نیاز دارم به دیدن فلاکت این الاغ!

Ella
Ella
2 سال قبل
پاسخ به  علوی

نگران نباش به بدبختیه میرانم میرسیم:)

Raz
Raz
2 سال قبل

تو پرو بودن میران هیچ شکی نیست.
🤣 🤣 🤣 🤣
البته بیشتر واسه اذیت کردن درینه ولی وسط اذیتاش خواسته های دلشم میگه و دقیقا به خاطر همین خواسته های گاهی به گاهیش دل کندن از درین واسش سخت میشه.
میرانی که داره اذیت میکنه ولی حاضر نیست خار تو دست درین بره. میرانی که دم از غیرت میزنه هیچ وقت کاری نمیکنه که فیلم دست کسی بیفته.
و فکر میکنم، احتمالا فیلم از بین برده به خاطر همین غیرت زیر پوستیش، چون هدفش فقط ترس درینه که اینم وجود داره.
درین با همین فرمون جلو بره قشنگ میران تو مشتشه.
ممنون از نویسنده و فاطمه جان.
در خواست پارت همه روزه 🌹 🌹 🌹

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط Raz
دسته‌ها
5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x