رمان تارگت پارت 250

5
(2)

 

 

 

 

ماموره برگشت سمتش و تشر زد:

– شما هم درست صحبت کن.. شاکی هستی درست ولی حالا که ما رو مامور انجام این کار کردی چند لحظه ساکت بمون تا کارمون و انجام بدیم.

– چشم.. ولی تو رو هرکی می پرستید گول اشک و آه این و نخورید. من با جون کندن آدرسش و پیدا کردم و تا رد و نشون زنم و نده بیخیالش نمی شم!

ماموره رو به من گفت:

– این آقا مدعی شده که خانومش چند وقتی که اینجا مشغول کار بوده با شما زندگی می کرده و از طریق خط شما با شوهرش در ارتباط بوده. شما قبول دارید؟

سرم و تند تند به چپ و راست تکون دادم و گفتم:

– با من زندگی نمی کرد.. اینجا.. اینجا همکارم بود..

سریع روم و به سمت سمیع و اون یکی همکارم که فقط تماشاچی بودن چرخوندم و عاجزانه لب زدم:

– یادتون نیست؟ اسمش شکوفه شعبانی بود.. یه مدت اینجا کار کرد و بعد اصلاً نفهمیدیم چرا یهو بی خبر گذاشت رفت..

سمیع پوف کلافه ای کشید و رو به ماموری که منتظر تاییدش بود گفت:

– بله یه خانومی با این اسم یه مدت اینجا کار کردن و بعد بدون اینکه خبر بدن یا بیان برای تسویه حساب رفت و دیگه پیداشون نشد!

– خب شما.. نرفتید پی آدرسی که توی قرارداد براتون نوشته بود؟ پیگیر نشدید که چرا دیگه نمیاد؟

سمیع یه کم فکر کرد و جواب داد:

– اگه درست یادم باشه.. ایشون از شهرستان اومده بود.. تو تهران جایی و نداشت. از اونجایی که به صورت شیفتی هم تو هتل و هم تو رستوران کار می کرد.. رئیس هتل رضایت داده بودن که همینجا بمونه.

از حرف سمیع جرات گرفتم و رو به ماموره با درموندگی لب زدم:

– دیدید راست گفتم؟ به خدا با من زندگی نمی کرد.. همه بچه ها شاهدن که.. شبا همینجا می موند.

– ولی قبول دارید که با گوشی و خط شما به شوهرش زنگ می زد؟

نفسی گرفتم و با شرمندگی سرم و به تایید تکون دادم:

– به من گفت شوهرش گوشیش و شکونده.. ازم خواهش کرد این اجازه رو بهش بدم منم دادم.. از کجا باید می فهمیدم ته این کار مثلاً خیرخواهانه ام اینجوری برام دردسر درست می شه و.. همه کازه کوزه ها سر من می شکنه.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شعبانی بازم نتونست تحمل کنه و یه قدم جلو اومد:

– با این مردک دست به یکی کردی که من و بپیچونی؟ خود شکوفه چند بار پای تلفن به من گفت که با تو زندگی می کنه.. حالا که دیدی هوا پسه داری می زنی زیرش؟

روش و برگردوند سمت ماموره و ادامه داد:

– من که عکس پرینت گرفته شده اس ام اسایی که از خط همین خانوم برام فرستاده بود هم تحویل دادم.. پس چرا دستگیرش نمی کنید. از خودم در نیاوردم که.. والا بلا زنم خودش گفت با این خانوم زندگی می کنه!

چشمام گرد شد و با ناباوری زل زدم بهش.. بعید می دونستم این آدم به دروغ همچین حرفی زد که فقط من و متهم کرده باشه.

پس.. پس با این حساب.. اون دختر بیشعور عوضی.. جدی جدی به شوهرش همچین حرفی زده؟

چرا؟ وقتی می خواست یه غلطی بکنه و با دستای خودش یه گندی به زندگیش بزنه و بعدشم فرار کنه جایی که دست کسی بهش نرسه.. چرا پای من و کشید وسط؟

– به خدا… به خدا دروغه.. اصلاً… تا حالا یه بارم پاش به خونه من باز نشده.. همیشه همینجا بود.. هرشب همینجا می خوابید. می تونید از همکارام بپرسید.. یا همین آقای سمیع شاهده که…

سمیع سریع یه قدم عقب رفت و با بی حوصلگی گفت:

– من شاهد چیزی نمی شم خانوم. به اندازه کافی گند خورده به آبرو حیثیت این رستوران با خبط و خطای شما.. دیگه پای من و به عنوان شاهد جایی نکشونید.. در ضمن.. من که بیست و چهار ساعته اینجا نبودم.. از کجا باید مطمئن باشم هر شب تو هتل می موند و جای دیگه نمی رفت؟ بعدشم.. یکی دوبار هم خودم دیدم.. هم به گوشم رسیده که شب از هتل رفته و صبح فرداش برگشته. دیگه کجا رفته و شب پیش کی مونده رو خدا می دونه!

تا اون لحظه انقدر عمیق معنای بی پناهی و تنهایی رو لمس نکرده بودم. حتی وقتی میران اون بلاها رو سرم آورد این خلاء تو وجودم تا این حد پررنگ نبود.

ولی حالا.. حتی صاحبکارم هم.. وسط این معضلی که می تونست یه دردسر بزرگ برام به وجود بیاره و پام و به کلانتری.. یا حتی بازداشتگاه بکشونه.. به جای اینکه پشت من دربیاد.. از سر کینه و عقده و نفرت بی دلیلی که همیشه نسبت به من داشت.. این شکلی زیر پام و خالی کرد که با کله زمین بخورم.

 

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.4 (5)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آسمان
آسمان
1 سال قبل

عاشقای رومان برید داخل گوگل سرچ کنید رومان عاشقانه پی دی اف دانلود کنید راحت رومان بخونید چه کاریه خودتونو معتل ای رومان کردید🤌🏻والا

پانی
پانی
پاسخ به  آسمان
1 سال قبل

تو دانلود کردی؟ من پیداش نکردم

آسمان
آسمان
1 سال قبل

نویسنده محترم چرا انقدر ناز داری خوشت اومده ها همه دارن با عجز ازت خواهش میکنن این رومان مسخره اتو بیشتر کنی اصلا دیگه همین دوتا پارتم نزار این همه رومان هست میرن یکی دیگه میخونن بچه ها مسخره

یسنا
یسنا
1 سال قبل

نویسنده محترم لطفاً این دیالوگ رو زودتر تمام کن و پلان بعدی رو شروع کن، دراز گویی خسته کننده است ، نمیتونی پارت رو کمی بلند تر بگذاری؟

دسته‌ها

4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x