رمان تارگت پارت 363 - رمان دونی

 

 

 

 

 

شاید این جوری چند ماه از زندگی و کاری که می خواستم با جدیت بیشتری دنبالش بگردم عقب می افتادم.. ولی دیگه چاره ای نبود..

ضمن این که کوروش هم این روزا مدام حرف از برگشتن می زد و می خواست با پولش همین جا یه کاری راه بندازه و منم ببره پیش خودش.. برای همین.. دیگه دغدغه کار پیدا کردنم نداشتم و با خیال راحت تری می تونستم درسام و بخونم..

تو همین فکرا بودم و داشتم هی دلایل منطقی برای تصمیمم ردیف می کردم که در اتاق استاد جهانگیری باز شد و یکی از دخترا که انگار خیلی عجله داشت زودتر از بقیه خودش و انداخت تو اتاق و کفر همه رو درآورد..

چون استاد یه نفر بیشتر تو اتاقش راه نمی داد.. ما بازم باید همین جا منتظر می موندیم تا کار اون دختره تموم بشه و نوبتی بریم تو.

ولی در اتاق هنوز بسته نشده بود که یه نفر دیگه از توش بیرون اومد و من به خیال این که به جای این یه نفر می تونم برم داخل یه قدم به جلو برداشتم که با استاد علی عسگری چشم تو چشم شدم.

با دیدن من ابروهاش پرید بالا و در اتاق و پشت سرش بست.. منم سرم و پایین انداختم و آروم سلام دادم که برعکس من با صدای بلند جوابم و داد و صبح بخیر گفت.

یه ماه از روزی که حرفاش و شنیده بودم می گذشت و تو این یه ماه.. برخورد خاصی با هم نداشتیم.. اون دو سه جلسه ای هم که توی کلاسش بودم.. طبق قولی که بهم داده بود.. رفتارش با من هیچ فرقی با بقیه دانشجوها نداشت و کاری نکرد تا هی بخوام دلایل کارش و برای خودم بشکافم!

اما حالا.. این نگاه زیادی خیره.. این مکث طولانیش بعد از سلام صبح بخیر و این که راضی نمی شد از سر راهم کنار بره.. فرق می کرد با رفتار یه ماه اخیرش.. که مجبورم کرد سرم و بالا بگیرم و خیره اش بشم.

 

 

 

 

 

 

نگاه من و که دید با اشاره سر ازم خواست دنبالش برم و منم به ناچار.. بعد از نیم نگاهی به اون یکی دختره که با تکیه به دیوار سرش تو گوشی بود.. دنبالش راه افتادم و از پله ها پایین رفتم.. تا این که تو پاگرد وایستاد و روش و به سمتم برگردوند..

– این جا چی کار می کنی؟ امتحان داری؟

– بله!

– خب چرا نمی ری سر جلسه؟!

– یه کاری با.. استاد جهانگیری داشتم.

– چه کاری؟

جوری زل زدم تو چشماش.. تا یه کم بهش بربخوره و بفهمه دیگه زیادی داره سوال می پرسه.. ولی متوجه حرف توی نگاهم نشد که همچنان مصرانه منتظر توضیحم بود.

شایدم خودش حدس زده بود این جا چی کار می کنم و حالا می خواست مطمئن بشه که منم برای تلف نشدن وقت گفتم:

– اومدم درسم و حذف کنم!

– واسه چی؟

– چون هیچی نخوندم.. برم سر امتحانم برگه رو سفید می دم. در هر صورت مشروطم.. پس حذفش می کنم که ترم بعد بتونم بردارم.

– مگه ترم آخر نیستی تو؟

– چرا ولی.. فقط این درس نیست که نمی تونم پاسش کنم. چند تا درس دیگه هم می خوام حذف کنم که همه رو ترم بعد بردارم.

– دیوونه شدی؟ پس سه ماه الکی اومدی نشستی سر کلاس؟!

حرصم گرفت از این که دوباره داشت پاش و فراتر از رابطه استاد دانشجویی می ذاشت و منم با عصبانیت گفتم:

– استاد علی عسگری.. شما تو شرایط من نیستید.. پس اجازه بدید خودم تصمیم بگیرم و مطمئن باشید انقدری بهش فکر کردم که رو درستیش شک نداشته باشم!

روی کلمه «استاد» زیادی تاکید کردم.. تا بفهمه جایگاهش و.. ولی انگار امروز.. هیچی رو این آدم اثر نداشت که خونسردانه گفت:

– می دونم شرایطت اوکی نیست. ولی کجای این تصمیم که تو بیخودی سه ماه از وقتت و حروم کنی و بعد دوباره برای ترم جدید وقت و پول و انرژی صرف کنی عاقلانه و منطقیه؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.5 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان اکو
دانلود رمان اکو به صورت pdf کامل از مدیا خجسته

  دانلود رمان اکو به صورت pdf کامل از مدیا خجسته خلاصه رمان:   نازنین ، دکتری با تجربه اما بداخلاق و کج خلق است که تجربه ی تلخ و عذاب آوری را از زندگی زناشویی سابقش با خودش به دوش میکشد. برای او تمام مردهای دنیا مخل آرامش و آسایشند. در جریان سیل ۹۸ ، نازنین داوطلبانه برای کمک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان پنجره فولاد pdf از هانی زند

  خلاصه رمان :         _ زن منو با اجازه‌ٔ کدوم دیوثِ بی‌غیرتی بردید دکتر زنان واسه معاینهٔ بکارتش؟   حاج‌بابا تسبیح دانه‌درشتش را در دستش می‌گرداند و دستی به ریش بلندش می‌کشد.   _ تو دیگه حرف از غیرت نزن مردیکه! دختر منم زن توی هیچی‌ندار نیست!   عمران صدایش را بالاتر می‌برد.   رگ‌های ورم‌

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عشق محال او pdf از شقایق دهقان پور

    خلاصه رمان :         آوا دختری است که برای ازدواج نکردن با پسر عموی خود با او و خانواده خود لجبازی میکند و وارد یک بازی میشود که سرنوشت او را رقم میزند و او با….پایان خوش. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لالایی برای خواب های پریشان از فاطمه اصغری

    خلاصه رمان :         دریا دختر مهربون اما بی سرزبونی که بعد از فوت مادر و پدرش زندگی روی جهنمی خودش رو با دوتا داداشش بهش نشون میده جوری که از زندگی عرش به فرش میرسه …. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سمفونی مردگان

  خلاصه رمان :           سمفونی مردگان عنوان رمانی است از عباس معروفی.هفته نامه دی ولت سوئیس نوشت: «قبل از هر چیز باید گفت که سمفونی مردگان یک شاهکار است»به نوشته برخی منتقدان این اثر شباهت‌هایی با اثر ویلیام فاکنر یعنی خشم و هیاهو دارد.همچنین میلاد کاردان خالق کد ام کی در باره این کتاب گفت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طرار pdf از فاطمه غفرانی

  خلاصه رمان:         رمان طرار روایت‌گر دختر تخس، حاضر جواب و جیب بریه که رویای بزرگی داره. فریسای داستان ما، به طور اتفاقی با کیاشا آژمان، پسر مغرور و شیطونی که صاحب رستوران‌های زنجیره‌ای آژمان هم هست آشنا میشه و این شروع یک قصه اس… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
1 سال قبل

راست میگه

الهه
الهه
1 سال قبل

رمان ۱۴۱۱روهم بزاااررید لطفنن

علوی
علوی
1 سال قبل

این استاده هم همیشه استدلالات منو داره.
امتحان بده بلکه هم قبول شدی! نشدی ترم بعد بگیر، این حذف کردن آخر ترم خیلی خیلی مسخره است

پریوش
پریوش
1 سال قبل

یاسی کجای توواقعادیگ حتی واس خوندن رمان هم نمیای🙂🙂🙂

دسته‌ها
4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x