رمان تارگت پارت 413 - رمان دونی

 

 

 

 

– کش شلوار عمه نداشته اته بیشعور! این دفعه قضیه اش فرق داره!

همون طور که با لبام کلیپسم و نگه داشته بودم و داشتم دو دستی موهام و جمع می کردم پرسیدم:

– چه فرقی؟

– این دفعه قراره برای عروسی بیایم.. پس بیشتر می مونیم. شایدم.. شایدم برای همیشه!

کلیپس از بین لبام رو زمین افتاد و بی اهمیت بهش سریع گوشی و برداشتم و گرفتم جلوی صورتم..

– عروسی کی؟

– عروسی ننم! خل شدیا.. عروسی خودمون دیگه.. آقا داماد بالاخره رضایت داد.. قراره برگردیم ایران که با خانواده خدمت برسن.

ناباورانه خندیدم و دستم و گذاشتم رو قلبی که ضربانش.. به خاطر جفت و جور شدن زندگی رفیقم.. بعد از این همه سختی و مصیبتی که به خاطر بیماری آراد کشید..

– راست می گی؟ جون درین راست می گی؟

– آره به خدا.. دروغم چیه؟ تا قسمت عروسیش اوکیه.. حتی لباسمم دارم از همین جا می خرم. ولی این که چقدر بمونیم.. بستگی به شرایط داره..

مکثی کرد و انگار آراد خونه بود که با صدای آروم تری گفت:

– این جا.. حال آراد خوبه.. منم هرجا که آراد خوب باشه خوبم.. با این که خیلی دلم می خواد ایران زندگی کنیم ولی.. اگه حس کنم تو جو اون جا داره اذیت می شه و بازم شروع می کنه به خودخوری کردن.. دوباره مجبور می شیم برگردیم.

– نگران نباش.. همه چی درست می شه.. مطمئنم این جا جفتتون خوش حال ترید.. وای آفرین باورم نمی شه. یعنی جدی جدی داری شوهر می کنی؟

– آره حالا خیلی کار شاقی هم نیست.. یه مراسم فرمالیته اس دیگه وگرنه ما که خیلی وقته زن و شوهر شدیم..

ناباورانه بهش زل زدم.. می دونستم توی دوستیشون روابط باز و آزادی دارن.. ولی این مسئله بعد از بیماری آراد به صفر رسیده بود..

– راستی می گی؟ آراد و چه جوری راضی کردی؟

– هیچی.. عین بدبختا هر شب آویزونش می شم و انواع و اقسام ترفندهای زنانه رو به کار می برم.. تا بالاخره از فاز پسر پیغمبری در اومد و فهمید در برابر من نمی تونه خودش و کنترل کنه.

 

 

 

 

 

با صدای بلند خندیدم و گفتم:

– دیوونه!

– چاره ای نداشتم! همین باعث شد رضایت بده به ازدواج.. یه شب که کارمون تموم شد با عصبانیت پاشد از رو تخت بعد گفت گمشو برو به خانواده ات زنگ بزن بگو ما آخر این ماه برای خواستگاری میایم خونه اشون!

– تو چی کار کردی؟

– هیچی انقدر جیغ زدم و بالا پایین پریدم که دوباره وحشی شد و حمله کرد بهم.. زنگ زدن به مامان اینا هم افتاد واسه فردا صبح!

– خاک بر سرت آفرین.. آبروی هرچی دختره بردی!

بادی به غبغبش انداخت و با غرور گفت:

– بالاخره هرکی یه جوری برای حفظ زندگی و عشقش تلاش می کنه.. اینم روش منه که کاملاً ازش راضی ام.. هم فاله هم تماشا!

– ایشالا خوشبخت بشی و همه چی همون جوری پیش بره که می خوای.. چون واقعاً خوشبختی حقته بعد از این همه تلاشی که کردی..

لبخندی زد و با شیطنت گفت:

– ایشالا خوشبختی قسمت همه.. بذار یه کم سرم خلوت شه.. واسه تو هم خودم آستین بالا می زنم خانوم خانوما.. عشقتم که برگشته.. دیگه وقتشه کار و تموم کنی..

یه لحظه ضربان قلبم از حرکت وایستاد و بدون فکر کافی به اصل منظور آفرین.. با بهت لب زدم:

– تو از کجا فهمیدی؟

– چی و؟

– که میران برگشته!

حالا آفرین بود که داشت بهت زده نگاهم می کرد و پرسید:

– مگه میران برگشته؟

تمام تنم یخ زد و دستام شروع کرد به لرزیدن.. کم کم داشتم منظورش و می فهمیدم که خودشم توضیح داد:

– من.. من منظورم امیرعلی بود.. خودت چند شب پیش گفتی از ترکیه برگشته!

لعنتی به خودم و این حواس پرتم فرستادم که درست مثل وقتی که کوروش درباره امیرعلی باهام حرف می زد.. سوتی دادم.. اونم جوری که دیگه نشه جمعش کرد.

اصلاً یادم رفته بود آفرین.. همیشه به شوخی امیرعلی رو «عشقت» خطاب می کرد.. تا از این طریق هم فکر میران و از سرم بیرون کنه و هم.. بهم بفهمونه جایگاهش برام بیشتر از یه دوسته که انقدر سریع بهش نزدیک شدم و گاردی که همیشه نسبت به جنس مخالف داشتم و براش شکستم.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان عنکبوت

    خلاصه رمان :         مدرس فیزیک یکی از موسسات کنکور ناپدید می‌شود و با پیدا شدن جنازه‌اش در ارتفاعات شمالی تهران، شادی و کتایون و اردوان و سپنتا و دیگران ناخواسته، شاید هم خواسته پا به قصه می‌گذراند و درست مثل قطعات یک جورجین مکملی می‌شوند برای باز کردن معماهای به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان این من بی تو

    خلاصه رمان :     ترمه و مهراب (پسر کوچک حاج فیضی) پنهانی باهم قرار ازدواج گذاشته اند و در تب و تاب عشق هم میسوزند، ناگهان مهراب بدون هیچ توضیحی ترمه را رها کرده و بی خبر میرود! حالا بعد از دوسال که حاج فیضیِ معروف، ترمه را برای پسر بزرگش خواستگاری و مراسم عقد آنها را

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان باید عاشق شد pdf از صدای بی صدا

  خلاصه رمان :       پگاه دختر خجالتی و با استعدادی که به خواست پدرش با مبین ازدواج میکنه و یکسال بعد از ازدواجش، بهترین دوستش با همسرش به او خیانت می‌کنن و باهم فرار میکنن. بعد از اینکه خاله اش و پدر و مادر مبین ،پگاه رو مقصر میدونن، پدرش طلاقشو غیابی از مبین میگیره، حالا بعد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دریا پرست
دانلود رمان دریا پرست به صورت pdf کامل از فاطمه زایری

      خلاصه رمان دریا پرست :   ترمه، از خانواده‌‌ی خود و طایفه‌ای که برای بُریدن سرش متفق‌القول شده و بر سر ‌کشتن او تاس انداخته بودند، می‌گریزد؛ اما پس از سال‌ها، درحالی که همه او را مُرده و در خاک می‌پندارند، با هویتی جدید و چهره‌ای ناشناس به شهر آباءواجدادی‌اش بازمی‌گردد تا تهمت‌ها و افتراهای مردم را

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سکوت تلخ pdf از الناز داد خواه

    خلاصه رمان :         نیکا دختری که تو یه شب سرد پاییزی دم در خونشون با بدترین صحنه عمرش مواجه میشه جسد خونین خواهرش رو مقابل خودش میبینه و زندگیش عوض میشه و تصمیم میگیره انتقام خواهرشو بگیره.این قصه قصه یه دختره دختری که وجودش پر از اتشه پر از اتش انتقام دختری که میخواد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان حصاری به‌خاطر گذشته ام به صورت pdf کامل از ن مهرگان

  خلاصه رمان:       زندگی که سال هاست دست های خوش بختی را در دست های زمستانی دخترکی نگذاشته است. دخترکی که سال هاست سر شار از غم،نا امیدی،تنهایی شده است.دخترکی با داغ بازیچه شدن.عاشقی شکست خورده. مردی از جنس عدالت،عاشق و عشق باخته. نامردی از جنس شیطانی،نامردی بی همتا. و مردی غرق در خطا،در عین حال پاک

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ماهلین خاکپور
ماهلین خاکپور
1 سال قبل

سلام رمان بدی نیست حداقل برای منی که امشب وخیلی شب های دیگه بیمارستان کشیک هستم و اورژانس بعضی وقت ها یک سکوت خفقان آور دربرمی‌گیرد که واقعا نیاز به یک سرگرمی دارد هر چند کوتاه درآخر اینکه من خیلی شخصیت میران را دوست دارم برعکس درین که یک آدم چند شخصیتی هست که خود درگیری داره میران تکلیفش کامل مشخصه و برای همه اهداف زندگیش برنامه داره درست و غلطش بماند من فکرمیکنم میران خیلی از درین سر داره و کنار درین زندگیش خراب می‌شود درین لیاقت ندارد واقعا کسی که با مادرش هرچند بد اون رفتار را می‌کرد براش مراسم خوب نگرفت و…
خلاصه اینکه شخصیت درین در خیلی جاها بد آموزی دارد ضعیف وبلا تکلیف و خود درگیر و…

[:
[:
1 سال قبل

هققق چقد خوبه این رمان🥲

𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
1 سال قبل

وای خدا درین هنوز عاشق میرانهه 😂 😂 😂

علوی
علوی
1 سال قبل

خوبه. عروسی آفرین و آراد بهانه می‌شه برای درین که شاید عاقلانه که نه، ولی از سمت دلش بدون فکر کردن به مسائلی که د موردشون اصلاً نباید فکر کرد نگاه کنه. شاید فرجی شد

دسته‌ها
4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x