رمان تارگت پارت 421 - رمان دونی

 

 

 

کم مونده بود داد بزنم،، نمی دونستم چه جوری باید بفهمم که

درين ده دقیقه پیش واقعاً این جا بوده یا نه.. تا این که چشمم به

دوربین های شرکت خورد و حواس به شدت پرت شده ام.. جمع

شد به راهی که خیلی راحت می شد ازش به یقین رسید..

هرچند که همین الانشم خیلی چیزا واضح بود و احتیاجی به سند

مدرک نداشتم.. این که ساحل ده دقیقه پیش درین و تو یه حالت

عصبی و آشفته دیده یعنی این جا بوده و به طور حتم.. چشمش به

لی لی افتاده و پیش خودش هزارجور سناریوی غلط چیده که حتی

حاضر نشده خودش و نشون بده..

با این حال با قدم های بلند برگشتم تو اتاقم و رفتم سراغ لپ تاپم

تا دوربینا رو چک کنم که خیلی سریع چیزی که می خواستم و پیداکردم..

 

خود خودش بود که از آسانسور همین طبقه پیاده شد و با یه نگاه

به میز ساحل.. راه افتاد سمت اتاق من.. ولی نرسیده به اتاق

وایستاد و دیگه جلوتر نیومد.. یه کم بعد هم.. روش و برگردوند و

سریع برگشت تو آسانسور!

کلافه از این که چرا نه صدای قدم هاش و شنیدم و نه صدای

آسانسور توجهم و جلب کرد.. نگاهی به ساعتش انداختم و

بلافاصله دوربین های اتاق خودمم تو همون ساعت چک کردم و

دیدم که از شانس بد.. درین درست همون لحظه ای سر رسیده که

لي لی.. من و از پشت بغل کرده بود و منم دستش و بوسیدم!

حق دادم بهش که بخواد این شکلی آشفته شه و بذاره بره.. شاید

اگه منم یه همچین صحنه ای رو می دیدم.. آخرین و بعید ترین

 

احتمالی که به ذهنم می رسید این بود که درین.. داره برادری رو که

تمام این سال ها قرار بود مرده باشه بغل می کنه..

ولی من نمی داشتم به همین تصوراتش ادامه بده.. اونم وقتی بعد

از سه هفته واسه اولین بار یه قدم مثبت به سمت من برداشته

بود و لاید می خواست حرف مهمی بزنه که تا این جا اومده بود..

شایدم می خواست درباره اون سبد گل ازم بپرسه که در این

صورت.. واقعاً به موقعیت عالی رو از دست داده بودم!

با فکر این که می تونم ذهنیتش و تغییر بدم.. گوشی و سوییچم و

برداشتم و رو به لی لی که حالا داشت با تعجب به من و حرکات

شتاب زده ام نگاه می کرد گفتم:

– به کاری دارم.. می رم سریع انجامش می دم و برمی گردم.. می گم

ساحل بیاد پیشت تنها نمونی.. خب؟

 

با همون گیجی سرش و به تایید تکون داد و پرسید:

– اتفاق بدی افتاده؟

– نه نه.. چیزی نیست،، مسئله کاریه.. برمی گردم!

از اتاق رفتم بیرون و همون طور که نمی خواستم ثانیه ای رو هدر

بدم حين رفتن سمت آسانسور رو به ساحل گفتم:

– هوای لی لی رو داشته باش تا برگردم!

خودمم سریع انداختم تو آسانسور و دکمه پارکینگ و فشار دادم.

یعنی درین چی می خواست بهم بگه که بلافاصله بعد از گرفتن اون

کل.. اومده بود شرکت سراغم؟

اگه.. اگه من برای همیشه از ذهنش بیرون رفتم و تونسته تو این

مدت حسی که بهم داشته رو فراموش کنه.. چرا باید با دیدن لی لی

 

انقدر آشفته بشه و دیگه نخواد حتى من و ببینه چه برسه به این

که حرفش و بزنه؟

اگه قلبش.. هنوز مثل قبل برام می تپید.. اگه تا این حد حسادت

توی وجودش بود.. چرا داشت انقدر نقش بازی می کرد و وانمود می

کرد همه چیز تموم شده؟

شاید اومده بود که جواب همین سوالا رو بهم بده که موفق نشده

بود و حالا.. من وظیفه خودم می دونستم که برم و مستقیم و

واضح.. باهاش حرف بزنم..

نمی دونم چقدر گذشته بود از وقتی که ماشین و جلوی شرکتشون

نگه داشته بودم.. ولی هنوز تصمیمم برای پیاده شدن قطعی نبود

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان کنار نرگس ها جا ماندی pdf از مائده فلاح

  خلاصه رمان : یلدا پزشک ۲۶ ساله ایست که بخاطر مشکل ناگهانی که برای خانواده‌اش پیش آمده، ناخواسته مجبور به تغییر روش زندگی خودش می‌‌شود. در این بین به دور از چشم خانواده سعی دارد به نحوی مشکلات را حل کند، رویارویی او با مردی که در گذشته درگیری عاطفی با او داشته و حالا زن دیگری در زندگی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بخاطر تو pdf از فاطمه برزه کار

    رمان: به خاطر تو   نویسنده: فاطمه برزه‌کار   ژانر: عاشقانه_انتقامی     خلاصه: دلارام خونواده‌اش رو تو یه حادثه از دست داده بعد از مدتی با فردی آشنا میشه و میفهمه که موضوع مرگ خونواده‌اش به این سادگیا نیست از اون موقع کمر همت میبنده که گذشته رو رازگشایی کنه و تو این راه هم خیلی‌ها کمکش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سیطره ستارگان به صورت pdf کامل از فاطمه حداد

          خلاصه رمان :   نور چشمامو زد و پلکهام به هم خورد.اخ!!!از درد دوباره چشمامو بستم. لعنت به هر چی شب بیداریه بالخره یه روز در اثر این شب بیداری ها کور میشم. صدای مامانم توی گوشم پیچید – پسرم تو بالخره یه روز کور میشی دیر و زود داره سوخت و سوز نداره .

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ماه صنم از عارفه کشیر

    خلاصه رمان :     داستان دختری به اسم ماه صنم… دختری که درگیر عشق عجیب برادرشِ، ماهان برادر ماه صنم در تلاشِ تا با توران زنی که چندین سال از خودش بزرگ‌تره ازدواج کنه. ماه صنم با این ازدواج به شدت مخالفِ اما بنا به دلایلی تسلیم خواسته‌ی برادرش میشه… روز عقد می‌فهمه تنها مخالف این ازدواج

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ستاره های نیمه شب

    خلاصه رمان:   مهتاب دختر خودساخته ای که با مادر و برادر معلولش زندگی می کنه. دل به آرین، وارث هولدینگ بزرگ بازیار می دهد. ولی قرار نیست همه چیز آسان پیش برود آن هم وقتی که پسر عموی سمج مهتاب با ادعای عاشقی پا به میدان می گذارد.       به این رمان امتیاز بدهید روی

جهت دانلود کلیک کنید
رمان عاشقم باش

  دانلود رمان عاشقم باش خلاصه: داستان دختری به نام شقایق که پس از جدایی خواهرش با همسر سابق او احسان ازدواج می کند.برخلاف عشق فراوان شقایق نسبت به احسان .احسان هیچ علاقه ای به او ندارد کم کم طی اتفاقاتی احسان به شقایق علاقمند می شود و زندگی خوشی را با او از سر می گیرد…. پایان خوش…. به

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
16 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
SAMA
SAMA
1 سال قبل

هیچی الان میران میره درین و امیر علی و تو شرایط بد میبینه عهههههههه

SAMA
SAMA
1 سال قبل

اخ جوننننننننننننن وایییییییی

فاطمه زهرا
فاطمه زهرا
1 سال قبل

از تمام نسرین های دنیا ممنونم😂😂❤

خواننده رمان
خواننده رمان
1 سال قبل

نسرین جان ممنون که پارتا رو میفرستی عزیزم میشه تا میتونی طولانی بفرستید برا ادمین😉

رهاا
رهاا
1 سال قبل

ممنممونم عزیز،ان شاءالله که پایدارباشه

الهه
الهه
1 سال قبل

نسرین کجااس نسرین کیهههه یه پارت دیگه بده نسریننن😭😭🤣❤

Fatemeh
Fatemeh
1 سال قبل

کاش حداقل یکم طولانی تر بذارین 😕💔

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط Fatemeh
خواننده رمان
خواننده رمان
1 سال قبل

وااااییییی خوشحال شدم ممنون که ادامش دادین

⁦(^3^♪⁩
⁦(^3^♪⁩
1 سال قبل

شتتت شوکه شدم ی لحظه دیدم تارگتوو😂
مرسیی
از این به کی ها پارت میزارین؟

camellia
camellia
1 سال قبل

وایییی.فکر کردم دیگه نصفه نیمه موند.مرررررسی🙇.دستت درد نکنه.خییییلی خوشحالم کردی.🤗😘

علوی
علوی
1 سال قبل

ممنون از شما و ممنون از نسرین خانم

فاطمه
فاطمه
1 سال قبل

خدا کنه همیشه پارت ها بلند باشه

نقطه
نقطه
1 سال قبل

مرسی از قلب مهربونم ایشون🥲

دسته‌ها
16
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x