تند تند سرش و تکون داد و نالید:
– بریم فقط.. تو رو خدا.. دارم خفه می شم اینجا!
– باشه.. بریم!
بی حال بود و نا نداشت.. واسه همین خودم سریع کنارش زدم و وسایلش و از کف زمین تو کوله اش جمع کردم و برش داشتم اومدم سمت درین.. بازوش و گرفتم و همراه خودم بردمش..
نگهبانه همونجا تو راهرو وایستاده بود و برعکس چند دقیقه پیش داشت با شرمندگی نگاهم می کرد.. نزدیک که شدم گفت:
– آقا به خدا من تقصیری ندارم.. روحمم خبر نداشت.. به جون بچه ام اصلاً دیروز نیومدم اینور.. نمی دونم کی در و روی خانوم شما قفل کرده!
تند و عصبی سرم و تکون دادم و گفتم:
– باشه.. حالا معلوم می شه.. فعلاً کار دارم.. بعداً میام تکلیف این نشریه و صاحبکارت و روشن می کنم!
جلوتر ازش همراه درین رفتیم بالا.. من که هنوز خودمم باورم نشده بود که بالاخره پیداش کردیم.. درینم انگار توی بهت بود که چیزی نمی گفت.. تا خواستیم بریم بیرون که گفت:
– گوشیم.. گذاشت تو کشوی میزش!
– برش داشتم! گوشی تو توی کشوی میز اون چیکار می کرد درین؟
صداش می لرزید و بغض داشت.. هیچ وقت هیچ کسی رو توی عمرم تا این اندازه پریشون و درمونده ندیده بودم.. انقدری که از دیدنش اذیت بشم و یه حس سنگینی بهم دست بده!
– خودش ازم گرفت.. گفت بردن گوشی دوربین دار به بایگانی ممنوعه.. بعد که اومدیم بالا برش دار! من از کجا باید می تونستم اون تو گیر میفتم؟
نگاه پر ملامتی بهش انداختم که روش و با شرمندگی برگردوند.. خودش فهمیده بود چه اشتباهی کرده و چقدر غلط بود تمام کارایی که کرده.. اول از همه هم گوش دادن به حرف اون استاد الدنگش!
حالا دیگه حتی به اندازه یک صدم درصد هم شک نداشتم که همه اینا نقشه و برنامه بوده! منی که قدم به قدمم با نقشه پیش می رفت خوب می تونستم این و تشخیص بدم..
شاید تا همینجاشم زیادی از نقشه اصلی خودم فاصله گرفته بودم و دست اندازهایی این وسط افتاد که مدت زمان رسیدن من به هدفم و طولانی تر کرد ولی.. تو این لحظه انقدری از خودم مطمئن بودم که بگم.. محال ممکنه بذارم اون عوضی راست راست برای خودش راه بره و خوشحال باشه که شده هرچیزی که می خواست بشه!
اینبار بدون در نظر گرفتن اینکه این دختر کیه و جایگاهش تو زندگی من چیه.. این کار و براش می کردم!

×××××
دست تو دست میران از ساختمون بیرون اومدیم و با دیدن جمعیت ده دوازده نفره ای که جلوی در وایستاده بودن یه لحظه انقدر خجالت کشیدم که بی اختیار فشار دستم دور دست میران بیشتر شد!
خوب می تونستم بفهمم که میران حسابی گرد و خاک راه انداخته و با سر و صداش این آدما رو اینجا جمع کرده تا بالاخره نتیجه کار و بفهمن!
فقط خدا می دونست که اینبار چقدر ازش ممنون بودم که با همین داد و بیداد کردناش کاری کرد تا من درست به موقع از اون تو بیام بیرون!
زیر نگاه متعجب آدمایی که تک و توک از میران سوال می پرسیدن و اونم یا جواب نمی داد یا یه جوری جواب می داد که طرف دمش و بذاره رو کولش و بره.. رفتیم سمت ماشینش و سوار شدم!
به محض نشستم رو صندلی های بیش از حد راحت ماشین میران و هوای مطبوع و خوش بوی داخل که فرق داشت با زمین سفت و سختی که از دیروز تا حالا من و خشک کرده بود و اون هوای پر از گرد و خاک.. سرم و به عقب تکیه دادم و چشمام و بستم و بدون اینکه اختیاری روی زبونم داشته باشم نالیدم:
– آخیـــــــــش!
فکر نمی کردم انقدر بلند گفته باشم که میرانم شنیده باشه ولی با سکوتش و اینکه ماشینم به حرکت درنمی آورد چشمام و باز کردم که دیدم باز با همون نگاه پر سرزنش خیره ام شده..
– من به تو چی بگم درین؟
– هرچی می خوای بگی بگو! انقدر ممنونتم بابت پیگیریت.. بابت پیدا کردنم.. بابت بیرون کشیدنم از او خراب شده.. که اگه کتکمم بزنی هیچی نمیگم!
نفسش و با عصبانیت فوت کرد و ماشین و به حرکت درآورد:
– کتک و که می زنم.. ولی نه به تو!
– یعنی چی؟
جوابم و نداد و با عصبانیت گفت:
– من نمی فهمم درین! واقعاً بعضی رفتارات برام قابل درک نیست! بیست و سه سالته.. خیلی بیشتر از دخترای هم سن و سالت تو اجتماع بودی.. کار کردی.. دانشگاه رفتی.. چه جوریه که وقتی تو همچین موقعیتی یه آدم احمق روانی از بین اونهمه دانشجو فقط تو رو میندازه تو این جهنم دره.. اونم جایی که قوانین مسخره و الکی واسه گوشی نبردن و این شر و ورا دارن.. حتی وقتی اعتراض کردی تحقیقت و بیشترم کرد که بیشتر وقت صرف کنی واسه پیدا کردن این مطالب.. یه درصدم شک نکردی که نقشه ای داره؟
عجیب بود که همه چیز و می دونست و احتیاج به توضیح من نبود.. ولی از کجا؟

انقدر بیحال بودم که خودش نیم نگاهی بهم انداخت و از چشمای متعجبم فهمید سوالم چیه که با همون عصبانیت شدیدش گفت:
– دوستت دیشب توی اینستاگرام به من پیام داد! از شانس گند من.. همون دیشب یه کاری برام پیش اومد که تا نصف شب درگیرم کرد و اصلاً یادم رفت بهت زنگ بزنم و متوجه گذر زمان و اینکه تو هم چند ساعته بهم زنگ نزدی نشدم.. اگه دوستت خبر نمی داد می گرفتم تا صبح می خوابیدم و نمی فهمیدم تو چه شرایطی هستی.. اون موقع می خواستی چی کار کنی درین؟ این بی پدر مادرا امروز تعطیل بودن.. کی قرار بود بیان تو رو از اونجا بکشن بیرون؟!
– نمی دونم.. به خدا خودمم هنوز گیجم.. نمی دونم چیکار باید می کردم! کل دیروز من به ترس و اضطراب گذشت.. چه اون موقعی که اون تحقیق کوفتی به من افتاد و من تو ذهنم همش داشتم زمانبندی می کردم که کی برم اونجا و کی برسم هتل و کی بشینم سر ترجمه.. چه اون موقع که من داشتم لای قفسه ها دنبال مجله مورد نظرم می گشتم که یهو در بسته شد و من هرچقدر جیغ و داد کردم کسی باز نکرد! نمی فهمی چی کشیدم که میران.. مرگ و به چشم خودم دیدم.. همش.. همش می ترسیدم پشت این نقشه یه بدبختی دیگه باشه.. اینکه یکی دو ساعت بعد.. چند نفر بریزن تو اون اتاق و.. بلایی سرم بیارن که تهش.. آرزوی مرگ کنم!
نگاه بهت زده و ناباور میران که به سمتم برگشت بغضم ترکید و دوباره با صدای بلند زدم زیر گریه.. از دیروز چندین و چند بار با همین شدت گریه کرده بودم و نمی دونستم که چرا چشمه اشکم خشک نمی شه!
– گریه نکن درین! اعصاب من به اندازه کافی خورد هست.. دیدن این حال و روزت برای اینکه یه جای سالم تو تن باعث و بانیش نذارم کافیه.. حالا با گریه کردن هی دلایل من و بیشتر نکن!
گریه ام درجا قطع شد و با گیجی زل زدم بهش.. هیچ اثری از شوخی یا بلوف تو لحنش نبود و من.. تو همین مدت کم آشناییمون.. انقدری شناخته بودمش که بگم.. واقعاً همچین کاری ازش برمیاد.. پس بهتر بود به حرفش گوش بدم تا به قول خودش دلایل عصبانیتش و بیشتر نکنم!
گلو و دهنم خشک بود ولی روم نمی شد بگم یه جا نگه دار و برام آب بگیر.. وضعیت گشنگی و از همه اینا بدتر.. نیاز مبرمم به دستشویی هم یه گوشه ذهنم هی داشت بهم یادآوری می کرد که بالاخره باید بهش رو بندازی..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز ۵ / ۵. شمارش آرا ۱

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان از عشق برایم بگو pdf از baran_amad

  خلاصه رمان :   جلد دوم ( جلد اول یکبار نگاهم کن)       نقش ماکان تو این داستان پر رنگ تر باشه و یه جورایی ارشیا و ترنج کم کم می رن تو حاشیه و ماکان و چند شخصیت جدید وارد ماجرا می شن که کلی میشه گفت یجور عشق ماکان رو نشون میده! به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نجوای نمناک علفها به صورت pdf کامل از شکوفه شهبال

      خلاصه رمان:   صدای خواننده در فضای اتومبیل پیچیده بود: ((شهزاده ی آسمونی/گفتی که پیشم می مونی.. برایاین دل پر غم/ آواز شادی می خوانی عشق تو آتیش به پا کرد/ با من تو روآشنا کرد.. بی اونکه حرفی بگویم/راز منو بر ملا کرد.. یه لحظه بی تونبودم/ یه لحظه بی تو نزیستم.. یه روز سراغمو می

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان اتاق خواب های خاموش
دانلود رمان اتاق خواب های خاموش به صورت pdf کامل از مهرنوش صفایی

        خلاصه رمان اتاق خواب های خاموش :   حوری مقابل آیینه ایستاده بود و به خودش در آیینه نگاه می‌کرد. چهره‌اش زیر آن تاج با شکوه و آن تور زیبا، تجلی شکوهمندی از زیبایی و جوانی بود.   یک قدم رو به عقب برداشت و یکبار دیگر به خودش در آیینه قدی نگاه کرد. هنر دست آرایشگر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رگ خواب از سارا ماه بانو

    خلاصه رمان :       سامر پسریه که یه مشکل بزرگ داره ..!!! مشکلی که زندگیش رو مختل کرده !! اون مبتلا به خوابگردی هست ..!!! نساء دختری با روحیه ی شاد ، که عاشق پسر داییش سامر شده ..!! ایا سامر میتونه خوابگردیش رو درمان کنه؟ ایا نساء به عشق قدیمیش میرسه؟   به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
رمان بر دل نشسته
رمان بر دل نشسته

خلاصه رمان بردل نشسته نفس، دختر زیبایی که بخاطر ترسِ از دست دادن و جدایی، از عشق و دلبسته شدن میترسه و مهراد، مهندس جذاب و مغروری که اعتقادی به عاشق شدن نداره.. ولی با دیدن هم دچار یک عشق بزرگ و اساطیری میشن که تو این زمونه نظیرش دیده نمیشه… رمان بر دل نشسته یک عاشقانه ی لطیف و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ستاره های نیمه شب

    خلاصه رمان:   مهتاب دختر خودساخته ای که با مادر و برادر معلولش زندگی می کنه. دل به آرین، وارث هولدینگ بزرگ بازیار می دهد. ولی قرار نیست همه چیز آسان پیش برود آن هم وقتی که پسر عموی سمج مهتاب با ادعای عاشقی پا به میدان می گذارد.       به این رمان امتیاز بدهید روی

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آرمان
آرمان
2 سال قبل

رمانتون خوبه ولی هم اینکه یکم پارت هاش کمه هم اینکه کند پیش میره با این اوصاف هزارتا پارت باید داشته باشه و این هم برای آدم حوصله سر بره لطفا یا مقدار پارت هارو زیاد کنین یا اینکه روزی چندتا پارت بزارین⚘⚘

ستایش
ستایش
2 سال قبل

کاش یکم بیشتر بود ولی مثل همیشه عالی

Delbar
Delbar
2 سال قبل

Harika

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x