رمان تارگت پارت 416

4.3
(4)

 

 

 

 

 

*

بعد از پیاده شدن از تاکسی.. نگاهی به ساختمون رو به روم انداختم و با نفس عمیقی که برای آروم شدنم کشیدم حرکت کردم..

هفته پیش که اومدم این جا.. انقدر اون لحظات برام سخت رقم خورد که خدا خدا کردم دیگه تا مدت ها پام به این ساختمون و شرکت باز نشه و حالا.. بدون این که از سمت کسی مجبور شده باشم.. خودم با تصمیم یهوییم از این جا سر در آوردم با این امید که.. تهش پشیمونی نباشه!

از آسانسور که پیاده شدم.. با دیدن میز خالی منشی نفس راحتی کشیدم.. دفعه قبل که دیدم منشی میران همون قبلیه که من و می شناسه بدجوری معذب شدم و مطمئناً اگه بازم من و این جا می دید.. دیگه صد در صد به این باور می رسید که دوباره یه چیزایی بینمون در جریانه..

واسه همین.. با این فکر که تا قبل از رسیدنش کار و تموم کنم.. به قدم هام سرعت دادم و راه افتادم سمت اتاقی که این بار درش باز بود و من.. صحنه ای رو با چشمام دیدم که باعث شد همون جا پاهام خشک بشه و دیگه با هیچ توان و نیرویی.. نتونم جلوتر برم.

میران بود که پشت به من.. رو به پنجره اتاقش وایستاده بود و داشت به بیرون نگاه می کرد.. ولی چیزی که من و به یه مجسمه تبدیل کرد.. دیدن دختری بود که از پشت محکم بغلش کرده بود و یه طرف صورتش و به کتف میران چسبونده بود..

یه دختر قد بلند و زیادی شیک پوش.. با شالی که روی شونه هاش افتاده بود و موهای صاف و چند رنگش و به نمایش می ذاشت و چشمایی که از شدت آرامش این آغوش بسته بود..

شوک بزرگی بود.. انقدری که تا چند ثانیه حتی نفس کشیدن و از یادم برد.. ولی حرکت بعدی میران.. به کل حکم مرگم و امضا کرد..

 

 

 

 

 

 

وقتی یکی از دستای دختره رو که دورش حلقه شده بود بالا برد و پشتش و بوسید.. وقتی دختره جواب بوسه اش و با بوسه ای که روی شونه میران نشوند داد..

درست تو همون لحظه و همون جا.. همه چیز برای من و قلب نادونم تموم شد و رنگ باخت..

چه احمقانه بعد از دیدن اون سبد گل برای خودم خیالات بافتم که میران می خواد پا پیش بذاره و این بار اومده تا رو بازی کنه..

اما حالا.. بازم بهم ثابت شد که این آدم.. توی زندگیش.. به جز انتقام هیچ هدفی نداره و تنها چیزیه که ذهنش و درگیر می کنه.

چقدر ساده بودم.. چقدر بی عقل بودم که یه درصد ته دلم فکر می کردم بلایی که سرش آوردم و فراموش کرده و اومده تا یه بار دیگه با هم گذشته رو پشت سر بذاریم و همه چیز و از صفر شروع کنیم.

حالا داشتم با چشم خودم می دیدم که میران.. خیلی وقته که با یکی دیگه.. زندگی و رابطه عاطفیش و دوباره شروع کرده و من.. بازم قرار بود این وسط.. یه بازیچه باشم برای سرگرمی و انتقامش!

با بیرون اومدن اولین نفسی که نمی دونم چقدر توی سینه ام حبس مونده بود.. به خودم اومدم و نگاهم و از تصویر رو به روم که مطمئن بودم تا مدت ها.. شایدم تا آخر عمر فراموشش نمی کنم گرفتم و با نهایت سرعتی که پاهای لرزونم می تونستن داشته باشم از اون شرکت زدم بیرون.

تو همو حال.. با همه خشم و حرصی که وجودم و به رعشه انداخته بود.. شماره امیرعلی رو گرفتم و راه افتادم اون سمت خیابون و منتظر اومدن تاکسی شدم..

تاکسی که رسید امیرعلی هم جواب داد و من حین سوار شدن.. یه نگاه دیگه به اون ساختمونی که قتلگاه همه باورهای احمقانه ام شده بود انداختم و بدون سلام و احوالپرسی با صدای لرزون از خشمم پرسیدم:

– هنوز پای اون پیشنهادت هستی؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.4 (5)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

8 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
رویا
رویا
8 ماه قبل

چرا باید خواهر ادم از پشت بغلش کنه و اونم پشت دست رو ببوسه ؟

Sama
Sama
8 ماه قبل

وای الان وقتش نیود لعنتییییییییییی

𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
8 ماه قبل

چرا ایطو شد 😐 😐
فکر میکردم دیگه تموم بشه اینجا میران ابراز علاقه کنه و خلاص
رسما دیگه داره شورشو در میاره …خدا نویسنده را عاقل بفرما

علوی
علوی
8 ماه قبل

این دختره همونیه که عمه گفت قراره بیاد. احتمال قوی خواهر میران باشه.
این بره خواستگاری برای میران که درست بشه همه چیز
حوصله‌ام سر رفت. کاش دیگه تموم بشه. الان دیگه معمای حل نشده نمونده

خواننده رمان
خواننده رمان
8 ماه قبل

وای باز رفت اول خط خدایا😬

اینجانب کیوی هستمم🥝
اینجانب کیوی هستمم🥝
8 ماه قبل

شتتتتتتتت.
باز همون اش و همون کاسه😫😫😫

دیانا
دیانا
8 ماه قبل

یکم داره جالب میشه واز اون یک نواختی در میاد

F zahra
F zahra
8 ماه قبل

حس میکنم این دختره هامون خواهر گمشده میرانه هامون دختره که یه بار اسمش اومد

دسته‌ها

8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x