رمان جرئت و شهامت پارت ۲۸ - رمان دونی

 

پنجره را باز کردم،حوصله ام به اندازه ی کافی سر رفته بود.

 

صدای مهیب جای خود را با صدای نم باران گرفته بود . هوای خنکی صورتم را نوازش می کرد

 

نمیدانم چقدر به این پنجره نگاه کردم.  احساس کردم زن دایی به اندازه ی کافی دیر کرده است.

 

به سمت اتاق حرکت کردم و مانتو ام را پوشیدم، من به زن دایی گفتم نمبتوانم بمانم اما او اسرار کرده بود.

 

شالم را سرم کردم و در آینه به خودم نگاه می کردم. یهو با صدای چرخاندن کلید لبخندی زدم.

 

حتما فیروزه خانم اومده تا حواست قدم بردارم یه صدایی شنیدم.

 

_بیا تو دیگه…

 

صدای فرید بود ،اما منظورش چه کسی بود؟
مگر زن دایی نگفته بود تا غروب هم نمی آید.

 

همینطور داشتم فکر می کردم در را آرام و بدون اینکه صدایی ازش در بیاید بستم.

 

و آن را قفل کردم .دروغ نگویم ترسیده بودم.بعد از آن صدای یک نفر بلند شد:

 

_میگم یه موقع مامانت نیاد؟

 

صدای رونیکا بود از تعجب چشم هایم گرد شد که کم مانده بود حدقه بزند.

 

این چه اتفاقی است که برایم افتاده؟
مگر خود فرید نگفته بود که آن دخترک را فراموش کرده؟

 

صدایی از آنها به سختی می‌شنیدم که رونیکا با صدای بیخیالش گفت:

 

_خب ..میگم چیشد؟اون ترنج بود ترانه بود کی بود.

_ترنم بود.

_آها همون قراره ازدواج کنید.؟عقد کردید…

 

گوش هایم را چسباندم به در تا صدا را بهتر بشنوم،هنوز در شوک عجیبی بودم.

 

_روز یکشنبه عقد می کنیم …و منم بعد از ازدواج به باباش میگم زمین و به اسم دخترش بزنه.

 

زمین؟مغزم در حال متلاشی شدن بود چرا نمی‌توانستم حال خودم را درک کنم.

 

_مطمئنی اون زمین ارزش داره؟

_آره بابا کلی تحقیق کردم ۴ میلیارد پولشه فقط دو هکتار زمین داره. اون ترنم و خام می کنم سند و به اسم من بزنه خودت خوب میدونی که مامانم اجازه نمیده باهات ازدواج کنم.

 

رونیکا خنده ی کوتاهی کرد چیزی گفت که متوجه نشدم.

 

چرا احساس می کنم ،این یه شوخی است؟دست هایم می لرزید، از چشمانم اشکی سقوط کرد

 

این یعنی این همه وقت من را بازی می داد؟

 

(بچه ها توی داستان که رفت دو ماه بعد تو اون قسمت فرید و ترنم باهم خوب شده بودند..)

 

نمیتوانستم درک کنم..
نمیتوانستم‌….

 

در را خیلی آرام و کم باز کردم دیدم فرید و رونیکا به سمت اتاق رفتند و در را قفل کردند.

 

چشم هایم هنوز خیس بود .فرید این همه آدم بیشعوری بود؟چطور دقت نکردم همه چیز هایش بازی است.

 

با قدم های سست و لرزان به سمت در خروجی رفتم‌.آیا به مادر میگفتم باور می کرد؟

 

آیا درک می کرد؟

نه چون مطمئنم برادر زاده اش را بیشتر از من دوست دارد.

 

از پله ها پایین آمدم ،میخواستم به سمت اتاق بروم فریاد بزنم و بگویم”من برایت اسباب بازی بودم که اینطور مرا بازی دادی؟”

 

میخواستم بگم “مگر من چیکارت کردم که میحواستی کل دارایی پدرم را بالا بکشی؟ تو که خودت میدانی پدرم به جز من فرزند دیگری ندارد . و تو اینطوری میحوای ازش سوءاستفاده کنی.؟”

 

آب بینی ام را بالا کشیدم سکوت بهترین گزینه بود.که می‌توانستم انجام بدهم .

 

اشک هایم را با دستمال کاغذی پاک کردم و در را باز کردم و همینطوری حرکت می کردم.

 

انگار دلیل باران آمدن خدا مشخص بود.

ابرهاهم همراه من اشک میریختن

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان مرا به جرم عاشقی حد مرگ زدند pdf از صدیقه بهروان فر

  خلاصه رمان :       داستانی متفاوت از عشقی آتشین. عاشقانه‌ای که با شلاق خوردن داماد و بدنامی عروس شروع میشه. سید امیرعباس‌ فرخی، پسر جوون و به شدت مذهبیه که به خاطر حمایت از زینب، دختر حاج محمد مهدویان، محکوم به تحمل هشتاد ضربه شلاق و عقد زینب می شه. این اتفاق تاثیر منفی زیادی روی زندگی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نذار دنیا رو دیونه کنم pdf از رویا رستمی

  خلاصه رمان:     ازدختری بنویسم که تنش زیر رگبار نفرت مردیه که گذشتشو این دختر دزدید.دختریکه کلفت خونه ی مردی شدکه تا دیروز جرات نداشت حتی تندی کنه….روزگار تلخ می چرخه اما هنوز یه چیزایی هست….چیزایی که قراره گرفتار کنه دختریرو که از زور کتک مردی سرد و مغرور لال شد…پایان خوش…قشنگه شخصیتای داستان:پانیذ۱۷ ساله: دختری آروم که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بید بی مجنون به صورت pdf کامل از الناز بوذرجمهری

    خلاصه رمان: سید آرمین راد بازیگر و مدل معروف فرانسوی بعد از دوسال دوری به همراه دوست عکاسش بیخبر از خانواده وارد ایران میشه و وارد جمع خانواده‌‌ش میشه که برای تحویل سال نو دور هم جمع شدن ….خانواده ای که خیلی‌هاشون امیدی با آینده روشن آرمین نداشتن و …آرمین برگشته تا زندگی و آینده شو اینجا بسازه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کابوس پر از خواب pdf از مریم سلطانی

    خلاصه رمان :   صدای بگو و بخند بچه‌ها و آمد و رفت کارگران، همراه با آهنگ شادی که در حال پخش بود، ناخودآگاه باعث جنب‌و‌جوش بیشتری داخل محوطه شده بود. لبخندی زدم و ماگ پرم را از روی میز برداشتم. جرعه‌ای از چای داغم را نوشیدم و نگاهی به بالای سرم انداختم. آسمانِ آبی، با آن ابرهای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نت های هوس از مسیحه زادخو

    خلاصه رمان :   ارکین ( آزاد) یه پدیده ناشناخته است که صدای معرکه و مخملی داره. ویه گیتاریست ماهر، که میتونه دل هر شنونده ای و ببره.! روزی به همراه دوستش ایرج به مهمونی تولدی دعوت میشه. که میزبانش دو دختر پولدار و مغرور هستن.‌! ارکین در نگاه پریا و سرور یه فرد خیلی سطح پایین جلوه

جهت دانلود کلیک کنید
رمان بر دل نشسته
رمان بر دل نشسته

خلاصه رمان بردل نشسته نفس، دختر زیبایی که بخاطر ترسِ از دست دادن و جدایی، از عشق و دلبسته شدن میترسه و مهراد، مهندس جذاب و مغروری که اعتقادی به عاشق شدن نداره.. ولی با دیدن هم دچار یک عشق بزرگ و اساطیری میشن که تو این زمونه نظیرش دیده نمیشه… رمان بر دل نشسته یک عاشقانه ی لطیف و

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Sahar Mahdavi
Sahar Mahdavi
1 سال قبل

من فرنود رو میخوام🥺❤️‍🩹

بانو
بانو
1 سال قبل

به نظرم باید به پدرش بگه اون باور میکنه

لیلا
لیلا
1 سال قبل

باز دوباره خریت تکراری همه دخترا تو رمانا شروع شد لال میشن هیچی به هیچکس نمیگن و ریده میشه تو زندگیشون😑

خواننده رمان
خواننده رمان
1 سال قبل

ای بابا این ترنم و خونوادش واقعا خل و ساده هستن

دسته‌ها
7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x