رمان جزر و مد پارت 31 - رمان دونی

 

 

 

از در پشت آشپزخونه زدم بیرون و رو نیمکت چسبیده به دیوارش نشسته بودم

 

 

صیغه؟؟ مگه من انقدر دم دستی ام که به خاطره اینکه دورو بر اون پیدام نشه اینطوری بهم پیشنهاد میده؟کسی چرا نزد دهنش؟ مگه چیکارس؟

 

“به خاطره راحتی دختر عمو”

 

یه دروغگوی بی خودِ

 

 

ولی…..ولی امیر خیلی قاطی کرد

و بعد از اینکه جواب سوالشو ندادم رفت

الان من چیکار کنم؟؟

 

 

نمیدونم چقدر اینجا تنها نشستم که صدای عمو و زنش که داشت نزدیک تر میشد اومد

 

 

_حالا که معلوم نیست خانم….

 

 

_تو تا حالا دیدی برادر زادت یه چیزی بخواد و کسی بتونه ردش کنه……

 

_ریحانه شاید قبول نکرد؟؟

 

 

_توچه ساده ای اون از خداشه…..مادرش مگه زن صیغه ای نبود

 

یعنی یه ذره خجالت تو وجودشون نیست

با اون ظاهر موجهشون

از همشون بدم میاد

 

 

_نسرین محمد طاها رو نمیشناسی مگه؟رو حرفش هست وقتی گفته به خاطره راحتی ریحانه اس یعنی چیز دیگه ای نیست

 

 

_بله میشناسمش…..ببین محمد جواد

امیر علی شیطنت داشت ولی سرو گوشش نمیجنبید ولی اون زن یه جوری رامش کرده بود که ده سال هیچ بنی بشری نمیدونست زن و بچه داره حالا اگه بچش یه ذره هم به خودش رفته باشه تا دوماه دیگه مادرت صاحب نتیجه میشه

 

 

_نسرین دیگه خستم کردی….هر چی به دهنت میاد باید بگی جلوی بچه ها؟

 

 

_باشه….چند ماه دیگه سلامت میکنم اقا….‌..

 

 

میترسم از حرفش نکنه بخواد ازم سوءاستفاده کنه و ازون عوضیا باشه و همه ی اینا بهونه باشه؟؟

اصلا به خاطره همین امیر یه دفعه اونجور عصبانی شد….هااان؟؟

 

#جزرومد

#پارت۱۲۸

 

 

سُرمه_بس کنید مامان هر چی شد به ماچه ربطی داره؟

 

 

_قربون دختر گلم برم…..محمدطاها لیاقت تو رو نداشت

 

محمد جواد_چند هفته دیگه عقدشه اونوقت تو هنوزم دست از این حرفا برنمیداری؟؟

 

 

_فکر کردی یادم میره…..پدر جناب عالی نوه ی دست گل خودشو ندید و رفت سراغ دختر نسترن

حاجی راضی نبود این مال و مکنت به بچه ی من برسه

 

 

_اولا این دوتا هم مثل خواهر برادرن ثانیا کم داریم مگه؟

 

 

_توام که از دنیا بی خبری…..دل دخترم پیشش گیره جواب در ثانیتم……آره کم داریم رئیس شده برادرزاده ت به هر کی هر چی بخواد میده نخواد نه…..

 

سُرمه هم دوسش داره؟؟پس برای همین از من خوشش نمیاد……چشونه اینا؟؟

 

 

_کی حق تو و بچه هاتو خورده که اینجور حرف میزنی؟کم حواسش به امیر حسام و گند کاریاش بود؟

 

_همچین میگه…‌.

 

 

سُرمه_مامان لطفا تمومش کن…..اون علاقه هم برای نوجونیام بود من الان دیگه بهش فکر نمیکنم

 

 

_آره…..‌.ایشالله همین طوره که تو میگی

 

 

چرا نمیره یکی از این خاطرخواهاشو صیغه کنه

چرا دست از سر من برنمیداره

 

 

سوگند_مامان به شیدا و خاله چیزی نگی یه وقت؟

 

 

_مگه عقلم کمه منتظرم ببینم گند این دوتا با راحتی و معذب نبودن به کجا میرسه که رسوای عالم بشن…..

 

صدای ماشینش اومد

 

_این همه حسادت آخر کار دستت میده زن…..سوار شید بریم

 

 

_آره فقط دست من……راستی داداشت یه دفعه کجا رفت؟پسرِ بی عقل من یه جوری معرکه گرفته بود که انگار صاحب دختره س…..خوب شد محمد طاها کشوندش طرف خودش وگرنه چند وقت دیگه میومد میگفت مامان الا بلا اینو میخوام

 

#جزرومد

#پارت۱۲۹

 

 

سوگند_توام میگرفتی….

 

 

_برادرت خانواده داره

ولی اون دوتا چی؟

پسر رو که عین سر راهی ها ول کردن مادر و پدرش،دختره هم معلوم نیست مامانش با چه نونی بزرگش کرده؟

 

 

_نسرین سوار میشی یا خودم برم؟؟

 

 

ای کاش میرفتم جلوش داد میزدم

مادر من نون زحمتش و بهم داد نون کارگری نون شب نخوابیدناش نه مثل شما نون مفت که حاضر و آماده اومد تو سفرتون

 

 

صدای ماشین که دور شد

به دیوار تکیه دادم و چشمامو بستم

 

 

دل شکستن همین بود دیگه مگه نه؟

احساسش میکردم…..سوزش قلبمو

 

 

من هیچ وقت انقدر بد نمیگفتم به بقیه

هیچ وقت انقدر با حقارت به کسی نگاه نکردم

به خاطره پول نبود

به خاطره عزتشون بود که خیلی راحت با یه حرف میشکنن

 

 

_فکراتو کردی…..‌

 

 

ازش متنفر بودم اونی که باعث شد این حرفا رو بشنوم

ولی این بارنترسیدم هول نکردم از بی هوا اومدنش

آروم چشمامو باز کردم

چرا انقدر شبیه باباس که هر بار دیرنش منو یاد اون بندازه؟

 

 

_جنستون چیه شما؟

 

فقط سرد نگام میکرد

 

 

_فقط به خاطره اینکه باامیر حسام حرف میزنم و باهاش راحتم این کارو میکنی؟

 

 

_دیدی چطوری عصبانی شد؟ چه حرفایی بهم زد؟اون عادت نداره رگ گردنش برای کسی باد کنه ولی برای تو چرا…..

 

 

_شاید چون آدمِ……نمیشه؟؟……حتما باید منفعتی پشتش باشه؟…….مثل همتون؟؟؟

 

 

لامصب یه چیزی بگو دیگه

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 103

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان دختران ربوده شده
دانلود رمان دختران ربوده شده به صورت pdf کامل از کیانا بهمن زاده

      خلاصه رمان دختران ربوده شده :   مردی متولد شده با بیماری “الکسی تایمیا” و دختری آسیب دیده از جامعه کثیف اطرافش، چه ترکیبی خواهند شد برای یه برده داری و اطاعت جاودانه ابدی. در گوشه دیگر مردی تاجر دختران فراری و دختران دزدیده شده و برده هایی که از روی اجبار یا حتی از روی اختیار همگی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آغوش آتش جلد دوم

    خلاصه رمان :         آهیر با سن کَمِش بزرگه محله است.. در شب عروسیش، عروسش مرجان رو میدزدن و توی پارک روبروی خونه اش، جلوی چشم آهیر میکشنش.. آهیر توی محل میمونه تا دلیل کشته شدن مرجان و قاتل اونو پیدا کنه.. آهیر که یه اسم کُردیه به معنای آتش، در ظاهر آهنگری میکنه ولی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سکوت تلخ pdf از الناز داد خواه

    خلاصه رمان :         نیکا دختری که تو یه شب سرد پاییزی دم در خونشون با بدترین صحنه عمرش مواجه میشه جسد خونین خواهرش رو مقابل خودش میبینه و زندگیش عوض میشه و تصمیم میگیره انتقام خواهرشو بگیره.این قصه قصه یه دختره دختری که وجودش پر از اتشه پر از اتش انتقام دختری که میخواد

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ماه مه آلود جلد سوم

  دانلود رمان ماه مه آلود جلد سوم خلاصه : “مها ” دختری مستقل و خودساخته که تو پرورشگاه بزرگ شده و برای گذروندن تعطیلات تابستونی به خونه جنگلی هم اتاقیش میره. خونه ای توی دل جنگلهای شمال. اتفاقاتی که توی این جنگل میوفته، زندگی مها رو برای همیشه زیر و رو می کنه؛ زندگی که شاید از اول برای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تردستی pdf از الناز محمدی

  خلاصه رمان :   داستان راجع به دختری به نام مریم که به دنبال پس گرفتن آبروی از دست رفته ی پدرش اشتباهی قدم به زندگی محمد میذاره و دقیقا جایی که آرامش به زندگی مریم برمیگرده چیزایی رو میشه که طوفانش گرد و خاک بزرگتری توی زندگی محمد و مریم به راه میندازه… به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نقطه سر خط pdf از gandom_m

  خلاصه رمان :       زندگیم را یک هدیه می دانم و هیچ قصدی برای تلف کردنش ندارم هیچگاه نمی دانی آنچه بعدا بر سرت خواهد آمد چیست… ولی کم کم یاد خواهی گرفت که با زندگی همانطور که پیش می آید روبرو شوی. یاد می گیری هر روز، به همان اندازه برایت مهم باشد. و هر وقت

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
خواننده رمان
خواننده رمان
1 روز قبل

نمیشه این رمان و تاوان رو هر روز پارت بذارین به جایی بر نمیخوره

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x