رمان حورا پارت 132 - رمان دونی

 

 

 

 

_ خواهش میکنم پسر…بدو دوستات منتظرن!

 

وحید دست در جیب‌هایش فرو برد، کمی خیره‌ی انها شد و کیمیا که دید مکث دارد برای برگشتن، به سمتش قدم برداشت، کنارش شانه به شانه ایستاد:

 

_ چه بامزه‌ن…

 

با صدای کیمیا نگاهش به سمتش کشیده شد:

_ دوس داری؟

 

گیج به وحید نگاه داد:

_ چیو؟

 

وحید با شیطنت چشمکی زد:

_ بچه‌!

 

کیمیا لبخندی شرمگین زده سر به زیر انداخت، وحید هم خندید و دست دور شانه‌اش حلقه کرد و سر در گوشش فرو برد:

 

_ قول میدم اگه بگی چی امروز ناراحتت کرده واست دو قلو بکارم!

 

کیمیا تلخ خندید و لب زد:

_ فکر نکنم نیازی باشه!

 

وحید گیج او را به خودش چسباند:

_ یعنی چی؟ چرا نیاز نباشه؟ نکنه دو قلو نمیخوای؟

 

کیمیا خندید و وحید که از تغییر حال و هوای کیمیا راضی بود به شوخی ادامه داد:

_ خدارو چه دیدی شاید تا سه قلو هم هندل کردیم، ها؟

 

کیمیا اینبار میان خنده‌اش اشکی از چشمش چکید و همین وحید را نگران کرد، به سمت خودش برگرداندش:

_ کیمیا؟ چیشده؟

 

اب دهانش را قورت داد و سر به زیر شد، اما وحید صورتش را قاپ گرفته وادارش کرد در چشمانش خیره شود:

 

_ کیمیا؟ مرگ من بگو چیشده، داری میترسونیم!

 

به چشمان نگران و ترسیده‌ی مردش خیره شد و درحالی که اشک از چشمانش جاری بود، میان بغضش لب زد:

 

_ وحید…معذرت میخوام…من، من نمی‌خواستم…من…

 

 

 

 

 

وحید عصبی از این نوع حرف زدنش به ارامی غرید:

 

_ د حرف بزن دختر جون به لبم کردی، چیکار کردی؟ برا چی معذرت میخوای؟

 

کیمیا چشم بست و ترسیده از واکنش وحید یک کلام گفت:

 

_ من حامله‌م…

 

سکوت و یخ زدن دستان وحید روی صورتش جرعت باز کردن چشمانش را نمیداد، ترسیده اشک‌هایش شدت گرفت که با فشاری که به تنش وارد شد، در اغوش گرم وحید فرو رفت.

 

شوکه گریه‌اش بند امد، دست روی سینه‌اش گذاشت و لب زد:

_ وحید؟

 

_ جانم؟ تو که منو سکته دادی، واسه این دلخوری از صبح؟ کی فهمیدی؟ چرا زودتر نگفتی؟

 

میان بهت و اشک‌هایش، خندید:

_ یه، یه هفته…

 

حس خوبش چندان ماندگار نبود، دوباره ان افکار و احساسات منفی در وجودش پیچید، برای همین از اغوش وحید بیرون امد و گفت:

 

_ اما…اگه تو نخوای، وحید من…قصد ندارم با بچه تو رو پایبند کنم…یعنی، من…با اون اتفاق قبل که خودت خبر داری…نمیخواستم، من واقعا قصد بدی نداشتم یعنی…چطوری بگم، اگه بخوای…یعنی، اگه بچه‌رو نخوای، میتونم دوباره بندازمـ…

 

اخم در هم کشیده و انگشت روی لب کیمیا فشرد:

_ هیس، ادامه نده…کیمیا من باورت داشتم که اومدم سمتت! اگه تو رو قبول نداشتم اینجا بودیم؟

 

کیمیا نگاهی به دور و ورش انداخت، ورجه‌ وورجه‌ی کودکانی که با جیغ و خنده بازی میکردند، عابران و زوج‌هایی که یا یک بچه‌ی کوچک و یا بی بچه میگشتند، دوباره مگاه به وحید داد:

 

_ نمیدونم…من، حس خوبی ندارم…به حورا هم گفتم…دلم نمیخواد، میترسم…اگه، اگه داداشم بفهمه چی؟ اگه بدش بیاد؟ اگه اذیتمون کنه؟ نمیبینی چقدر حورا که زنشه رو ازار میده؟ منو تو رو مگه راحت میذاره؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.5 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان ستی pdf از پاییز

    خلاصه رمان :   هاتف، مجرمی سابقه‌دار، مردی خشن و بی‌رحم که در مسیر فرار از کسایی که قصد کشتنش را دارند مجبور به اقامت اجباری در خانه زنی جوان می‌شود. مردی درشت‌قامت و زورگو در مقابل زنی مظلوم و آرام که صدایش به جز برای گفتن «چشم‌» شنیده نمی‌شود. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان روزگار جوانی

    خلاصه رمان :   _وایسا وایسا، تا گفتم بریز. پونه: بخدا سه میشه، من گردن نمیگیرم، چوب خطم پره. _زر نزن دیگه، نهایتش فهمیدن میندازی گردن عاطی. عاطفه: من چرا؟ _غیر تو، از این کلاس کی تا حالا دفتر نرفته؟ مثل گربه ی شرک نگاهش کردم تا نه نیاره. _جون رز عاطییی! ببین من حال این رو نگرفتم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان التهاب

    خلاصه رمان :     گلناز، دختری که برای کار وارد یک شرکت ساختمانی می‌شود، اما به‌ واسطهٔ یک کینه و دشمنی، به جرم رابطه با صاحب شرکت کارش به کلانتری می‌کشد…       به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش

جهت دانلود کلیک کنید
رمان جاوید در من

  دانلود رمان جاوید در من خلاصه : رمان جاويد در من درباره زندگي آرام دختريست كه با شروع عمليات ساخت و ساز برابر كافه كتاب كوچكش و برگشت برادر و پسرخاله اش از آلمان ، اين زندگي آرام دستخوش نوساناتي مي شود. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آتشم بزن ( جلد سوم ) به صورت pdf کامل از طاهره مافی

  خلاصه رمان:   « جلد اول :: خردم کن »   من یه ساعت شنیام. هفده سال از سالهای زندگیام فرو ریخته و من رو تمام و کمال زیر خودش دفن کرده. احساس میکنم پاهام پر از شن و میخ شده است، و همانطور که زمان پایان جسمم سر میرسه، ذهنم مملو از دونه های بالتکلیفی، انتخاب های انجام

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طلوع نزدیک است pdf از دل آرا دشت بهشت

  خلاصه رمان:         طلوع تازه داره تو زندگیش جوونی کردنو تجربه می‌کنه که خدا سخت‌ترین امتحانشو براش در نظر می‌گیره. مرگ پدرش سرآغاز ماجراهای عجیبیه که از دست سرنوشت براش می‌باره و در عجیب‌ترین زمان و مکان زندگیش گره می‌خوره به رادمهر محبی، عضو محبوب شورای شهر و حالا طلوع مونده و راهی که سراشیبیش تنده.

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ایسان
ایسان
11 ماه قبل

ای خاک توسر تون با ای پارت گزاریتون نمیدونم مارو خر کردین یا خودتون خرید 🐴

♡ روا ♡
♡ روا ♡
1 سال قبل

درک:(

♡ روا ♡
♡ روا ♡
1 سال قبل

ببخشیدا ولی اصلا به قباد ربطی نداره این یه چیز بین وحید کیمیاست

رهگذر
رهگذر
1 سال قبل

کاش طولانی تر بود و فراموش نشه که رمان درباره حورا وقباده نه کیمیا ووحید و کاش رمان یبار از زبون قباد نوشته بشه

lilo
lilo
1 سال قبل

😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐

آرام
آرام
1 سال قبل

نویسنده این رمان تا کی میخواد اینطوری پیش بره ما خسته شدیم خودت خسته نشدی؟؟
لطفا یه کم درک داشته باش و اینقدر مخاطب رمانت رو اذیت نکن
درسته اجباری نیست برای خوندنش ولی نمیشه بیخیال خوندن بقیش شد من که نمیتونم نخونم حتی اگه بی محتوا و چرت باشه

دسته‌ها
6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x