دوباره رو ترش کرد:
_ خبه خبه، میخواستی نری خواستگاریش، دست گل خودت بود!
تیز به سمتش چرخیدم، در صورتش زل زده گفتم:
_ شاید اگه با نقشههای شما و خواهرت کاری نمیکردین که من فکر کنم قباد بی خبر از من لاله رو صیغه کرده و رفتن مسافرت، منم همچین کاری نمیکردم!
متعجب نگاهم کرد، رنگش پرید اما اخم کرد، خواست جواب دهد که سریع گفتم:
_ خدا رو شکر کنید که به قباد نگفتم، چون خطای خودم بود، باید قبل از همچین غلطی ازش میپرسیدم، اره قبول دارم… اما اگه یبار دیگه به من گیر بدین و اذیتم کنید، میرم بهش میگم!
خشم از چشمانش زبانه میکشید، زیر تابه را دوباره روشن کردم و نیمرو را هم زدم، چرا باید صبحانهی لذیذم را بخاطر بحث با همچین کسی حیف میکردم؟
اما او رفت، از اشپزخانه بیرون رفت و من ماندم و کیمیا!
_ کاش نمیگفتی…
زمزمهی آرام کیمیا باعث شد نیم نگاهی به سویش بیاندازم، رنگبه رو نداشت، چشمانش غمناک بود و داشت با لقمهی کوچک صبحانهاش بازی میکرد:
_ نگران نباش، فکر نکنم حتی وقت کنه با وجود این مشغلهها به ایت فکر کنه که از کجا فهمیدم!
لبخند کمرنگی زد، آنقدر کمرنگ که غم درونش مشخص بود:
_ چیشده کیمیا؟ همه چی که درست شد!
سری به طرفین تکان داد:
_ مادر وحید مونده، ازون ور هم تو نبودی صبح رفتار داداشمو ببینی، همچین اخم کرده بود و محل نمیداد که هرکی میدید فکر میکرد من عروس این خونهم و لاله دخترش!
پوزخند کمرنگی زدم:
_ حالا فکر کن من هم عروسم هم هووی این خونه!
تلخ خندید:
_ کاش جای اینا سقطش میکردم همون اول، بعدش دیگه اینجوری نمیشد، تو هم این همه حرف نمیشنیدی!
شانه بالا انداختم و تابهرا برداشتم، پشت میز روبهرویش جا گرفتم.
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 2.9 / 5. شمارش آرا 9
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
داداش ولم کن عه تورو جدت این دیگه مثل دلارای نشه این تن بمیرههه
اشتباه نکن✖️ دلارای رو ببینی جلوی حورا سجده شکر به جا میاری✔️
حق
++++++++++++
چس مثقال پارت حالم بد شد اصن!
نویسنده همه یامواتت رو عنایت کردم
چس مثقال پارت حالم بد شد اصن!
نویسنده همه یامواتت رو عنایت کردم
سلام نویسنده عزیز میشه پارت هارو طولانی تر کنی مرسی
خیلی کمه یکم دیگه بفرست لطفاااا
چرا انقدر کم آخه
یکم بیشتر دیگه لطفاااااا
چقدر دیگه مونده تا حورا خوشبخت بشه؟؟
اگه از همون اول این حورا جواب همه رو اینجوری میداد الان وضع بهتری داشت ….
عجب پارت پر و پیمونی😂
همین🥹
چرا انقد کم اخه
این سه تا کارو نکننننن
اینقدر کم ننویسسس
اینقدر کشش ندهههههه
اعصابمون رو خورد نکننننن
دلم میخواد جیغ بکشم 😑
کمهههههههههههههههههههههههههههههههه
من میترسم واست نمیری اینقدر پارت میدی تو
این چی بود آخهههههه
این چصی چی بود
خدااااا بیا منو بکش
خداااااا نکنه
اعصابم خورد میشه چصی چصی پارت میده
خب اعصابم خورد میکنه چصی چصی پارت میده
آخه هی چصی میاد کم پارت میده