پوزخند کمرنگی زدم:
_ حوراجون لباست یکم زیادی کوتاه نیست؟
نگاهی با ته مایهی تعجب به لباسم انداختم و کمی عقب و جلوی خود را دید زدم:
_ وا…لاله، کجاش کوتاهه، لباسای تو که کوتاهتر از اینه!
لاله خندید و دستی به شکمش کشید:
_ والا فداتشم، تو یکم شکم داری، پاهات هم همچین شل و نرمه، سفت و خوش تراش نیست، برا همین میگم اخه…من که ورزشکار بودم، قبل حاملگی بدنم رو فرم بود بهم میومد!
به آرامی خندیدم، تخریب را به فشار خوردنش ترجیح میداد!
همچنان بدون نگاه به قباد، جلو رفته روی صندلی کنار لاله نشستم، پا روی پا انداخته با سخاوت موهایم را هم از روی شانه عقب راندم تا شانههای سفیدم بیشتر نمایان شود.
_ تو اینطور فکر کن لالهجان…
کیمیا که انگار رفته بود لباسش را تعویض کند، برگشت.
برای عقد، لباس پوشیدهای داشت و چادری گل گلی، اما حالا همان لباسی بود که در مزون با هم پسندیده بودیم.
با دیدنم ذوق زده جلو امد، برایش از جا برخاستم و همدیگر را در اغوش کشیدیم:
_ وااای حورااا، چه خوشگل شدیییی!
از ذوقی که با صدای بلند ابرازش کرد به خنده افتادم:
_ تو هم خوشگل شدی…بیا بشین، سرپا نمون!
دست وحید را گرفت و گفت:
_ جای عروس دوماد یکم بالاتره، تو بیا پیشمون…
سپس بی معطلی دستم را گرفت و کشید که دست دیگرم اسیر کس دیگری شد، از گرمای دستش، تشخیص اینکه چه کسی باشد سخت نبود!
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 279
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
چرا انقدر پارتا کوتاهن؟
پارت ۱۵۵:قباد نگاهی به لباس و بدن بی نقصم انداخت میدانستم کمر باریکم به خوبی نشان داده میشود
۱۵۶:قباد دهن باز کردن
۱۵۷:رگ پیشانی و چشمان سرخش به خوبی دیده میشود
…….ای درد بی درمون داری با روح و روان مون بازی میکنی این چه وضعشه یه چسه پارت میده اندازه سر من فاصله میذاره بینش از پارت ۱۱۰ ما تو این لباس کوفتی موندیم بچه کیمیا همین جا به دنیا اومد دیگه زحمت نکش
رمان یجوری شده که میتونی ادامشو حدس بزنی خودت دیگه.. مثلا..
قباد با اخم وحشتناکی که بر صورت داشت به صورت منه بخت برگشته زل زده بود و گفت: جرأت داری پاتو بزار اونجا تا من هم پاتو بکشونم..
چیزی در دلم قیلی ویلی شد و در چشمان سیاهش نگریستم! آه! قباد ! من تو روادوست داشتم ولی..نمیتوانم من حورای دیگری شده بودم
و دویست ساعت احساسات حورا🌚
پارت اینده درخدمتتون😁دیگه خودتون زحمت بکشین وسطشو یکم جاخالی بزارین زحمتام هدر نره😂
😂😂😂
اینقدری که همش راجب لباسه راجب خود حورا نیست
لباس حورا پیرمون کرد
😂😂😂
اولین باره که از شخصیت اصلی رمان انقد بدم میاد… یعنی دیگه حالم داره بهم میخوره از حورا .. این نویسنده ام که ول کن این لباسه نیست مث چی بهش گیر داده .. لااقل برا مخاطبای رمان کوفتیت احترام قائل شو لعنتییی
چقدر زیاد بود 🤣چشمم درد گرفت انقدر زیاد بود 🤣🤣
این عروسیشون تموم شدن نیست فکر کنم یه ۱۰۰ پارت دیگه تو عروسی باشیم
نویسنده عزیز !
این همه آدم اینجا نوشتن چرا کم میذاری کلا جدی نگرفتی با گفتن من هم جدی نمیگیری ولی یه پیشنهاد دارم و اونم اینه که به جای هر روز دو خط هفته ای یه بار ۲۰ خط بنویس
گرچه همینم هیچ کس به هیچ جاش نمیذاره
اینجوری پیش بره فک کنم تا عید کلا در عروسی کیمیا تشریف داریم
پارتای اینده کسی خبر نداره چی میشه؟
باورم نمیشه نزدیک ۲۰ پارته فقط راجب لباسه خب اگه داری میگه لباس خوشگله که ما همون اول پذیرفتیم الان واقعا پارت ها کل این ۲۰ تاش رو هم یکی هم نمی ارزید بسه دیگه لطف میکنی پارت میدی دستم درد نکنه ولی اینطوری که تو پارت میدی اصلا درست نیست
بچه ها کسی از پارت های اینده خبر نداره؟
من شنیدم که حورا دختر دار میشه فک کنم اسم دخترشم نیازه! اما چطوری؟ با این رفتارای قیاد؟
اگه کسی خبر داره لااقل مارو از خماری دراره..
😐واقعنی؟ یعنی حورا و قباد بچه دار میشن؟
پس بچع لاله چی؟
احتمالا مثل همه رمان های کلیشه ای دیگه به زور باهاش رابطه برقرار میکنه بعد حورا که رفت یا فرار کرد میبینه ای دل غافل حاملس🙄
به زور کجا بود مگه یادتون رفت چندمدت پیش با حورا خوابید همونجا حامله شده دیگه
دستش تو دست یارو دلش چه بی قراره به به چه حالی داره.خخخخ اگه حورا از دستورات قباد بی پدر پی روی بکنه من دیگه رمانو نمیخونم ….بای
او لا لا