رمان حورا پارت 175 - رمان دونی

 

 

 

 

 

 

چشم ریز کردم:

_ خیلی ممنون، اما…به جا نیاوردم؟

 

سکوت دوباره پشت خط برقرار شد، چه میکرد؟ میخواست استخاره بگیرد؟ مسخره کرده بود؟

_ خانوم؟ شما کی هستید؟

 

با شنیدن بوق ممتد اخم کردم، باز هم قطع کرده بود، گیج به صفحه‌ی موبایل و شماره تماس خیره شدم، مسخره کرده بود انگار، بیکار!

 

موبایل را کنار انداختم و دوباره روی تخت لم دادم، اصلا حس اینکه به کسی فکر کنم را نداشتم اما…

این وضعیت فکر کردن میخواست!

 

من باردار بودم، باردار بودم و واقعا، چه میکردم؟

 

باز هم همان افکار، کلافه بالش را برداشتم و روی صورتم کوبیدم و سعی کردم بخوابم، تقریبا موفق هم شدم!

 

 

صبح با حس بهم خوردن معده‌ام از خواب پریدم، دست خودم نبود و هر آن انتظار داشتم هرچه در معده‌ام است را بیرون بریزم.

 

از جا پریده سریع به سمت توالت رفتم، عق زدم، تف کردم، هرچیزی که در معده‌ام بود؟ تمامش زرداب و مایع معده بود!

معده‌ی خالی که بهم بخورد چیست؟ عالیست…

 

همانجا به دیوار تکیه دادم، که دستگیره‌ی توالت بالا پایین شد، چشم ریز کرده خیره‌اش شدم، اصلا ساعت چند بود؟

 

_ کسی اون توعه؟

 

صدای قباد بود، وحشت زده از جا پریدم و دست و صورتم را شستم:

_ حورا؟ تویی؟ خوبی؟

 

نفس عمیقی کشیدم، صورتم را خشک کردم و در را باز کردم، با بالاتنه‌ی برهنه مقابلم بود و گیج و خیره نگاهم میکرد:

_ برو اونور راهو بستی!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 247

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان دل کش
دانلود رمان دل کش به صورت pdf کامل از شادی موسوی

  خلاصه: رمان دل کش : عاشقش بودم! قرار بود عشقم باشه… فکر می کردم اونم منو می خواد… اینطوری نبود! با هدف به من نزدیک شده بود‌…! تموم سرمایه مو دزدید و وقتی به خودم اومدم که بهم خبر دادن با یه مرد دیگه داره فرار می کنه! نمی ذاشتم بره… لب مرز که سهله… اگه لازم بود تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نوای رؤیا به صورت pdf کامل از حنانه نوری

        خلاصه رمان:   آتش نیکان گیتاریست مشهوری که زندگیش پر از مجهولاتِ، یک فرد سخت و البته رقیبی قدر! ماهسان به تازگی در گروهی قبول شده که سال ها آرزویش بوده، گروه نوازندگی هیوا! اما باورود رقیب قدرش تمام معادلاتش برهم میریزد مردی که ذره ذره قلبش‌ را تصاحب میکند.     به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
رمان در امتداد باران

  دانلود رمان در امتداد باران خلاصه : وکیل جوان و موفقی با پیشنهاد عجیبی برای حل مشکل دختری از طریق خواندن دفتر خاطراتش مواجه میشود و در همان ابتدای داستان متوجه می شود که این دختر را می شناسد و در دوران دانشجویی با او همکلاس بوده است… این رمان برداشتی آزاد است از یک اتفاق واقعی به این

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان یغمای بهار

    خلاصه رمان:       دلارای ایلیاتی با فرار از بند اسارت، خود را به بهشت شانه های مردی رساند که خان بود و سیبی ممنوعه… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 2 / 5. شمارش آرا 1 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان من نامادری سیندرلا نیستم از بهاره موسوی

    خلاصه رمان :       سمانه زیبا ارام ومظلومم دل در گرو برادر دوستش دکتر علیرضای مغرور می‌دهد ولی علیرضا با همکلاسی اش ازدواج می‌کند تا اینکه همسرش فوت می‌کند و خانواده اش مجبورش می‌کنند تا با سمانه ازدواج کند. حالا سمانه مانده و آقای مغرور که علاقه ای به او ندارد و سه بچه تخس که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گرایلی
دانلود رمان گرایلی به صورت pdf کامل از سرو روحی

    خلاصه رمان گرایلی :   کاپیتان دلان گرایلی، دختری خانزاده که ناچار می‌شود بين انتخاب جان برادر و عشق، ارتباط خود را با پاشا مهراز تمام کند. به هر حال پاشا از دلان دست نمی‌کشد و در این بین خاندان گرایلی بخاطر مسئله کهنه‌ نشده‌ی خونبس، دچار تحولی شگرف می‌شود.       به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
15 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
خواننده رمان
خواننده رمان
9 ماه قبل

قبلا هر پارت درس خوندنو دستشویی رفتن حورا بود الان یبار استفراغ حورا رفتن به توالت یه پارت میشه

معتاد رمان
معتاد رمان
9 ماه قبل

یه هزارم ثانیه هم نشد که این پارتو خوندم😑😑

خسته
خسته
9 ماه قبل
پاسخ به  معتاد رمان

کل پارت: رفتم توالت بالا آوردم ،قباد اومد .
خیلییییییی مفید بود خیلی

فاطی
فاطی
9 ماه قبل

اندازه پارت:چص مثقال
وضعیت و روند رمان:اتفاق خاصی و هیجانی نیفتاده و بیخود
احترام نویسنده ب خواننده ها:صفر
نمیدونم چرا ادامه میدم این رمانو و هربار چک میکنم پارتای جدیدو در صورتی ک هیچ احترامی از قبال نویسنده نمیبینم
نویسنده جان مهم ترین اصل اینه ک به خواننده های رمانت احترام بزاری چون همین خواننده هان ک ارزش میدن ب رمانت
اصل یک داستان و رمان اینه ک سرتاسر هیجان باشه و هربار ی موضوع برای ترغیب خواننده ب ادامه ما نیومدیم ک خابیدن حورا و دسشویی رفتن حورای داستان رو بخونیم که درسته ک نوشتن و بیان کردن یکسری چیز ها باعث زیباتر شدن رمان میشن ولی نه تکرار مکرر این یکسری ها نه برای شمایی که پارت هاتون سر جمع پنج خط هم نمیشه
پس لطفن ی فکری به حال رمانت بکن چون مخاطب هاتو از دست میدی با این روند…

آخرین ویرایش 9 ماه قبل توسط فاطی
ایسان
ایسان
9 ماه قبل

خاک تو سر ما که این رمانو میخونیمش و ایقد پیگیرشیم

........
........
9 ماه قبل

قبادم که همش لخته!

رمان هایی که میخونم:دلارای،حورا،توکا،دنیز،مانلی
رمان هایی که میخونم:دلارای،حورا،توکا،دنیز،مانلی
9 ماه قبل

خب این که حورا می‌ره دستشویی یا می‌خوابه برای ما واقعا مهم نیست!!
نویسنده نمی‌خواد بفهمه؟!
خب تکلیف اون فردی که پشت خط بود رو مشخص کن لازم نکرده برای کش دادن رمان هر پارت بنویسی حورا تا لنگه ظهر خوابید
حورا درس خواند
حورا دستشویی رفت
کیمیا آمد و با ذوق از بارداری و شوهر خوبش تعریف کرد
بسهههههه
حداقل پارت کوتاه میدی بی محتوا ندهههه
برو سر اصل مطلب!
اگر می‌خواد فرار کنه زوتر
اگر می‌خواد بگه زودتر
فقط زووود

آخرین ویرایش 9 ماه قبل توسط Bakakan
رهگذر
رهگذر
9 ماه قبل

قباد با بالاتنه برهنه از بغل لاله بلند شد که حال حورا رو بپرسه ؟
قباد داره به شعور حورا توهین میکنه یا واقعا همینقدر حیوون و پست شده

لیلا مرادی
لیلا مرادی
9 ماه قبل

نویسنده جان مجبور نیستی وقتی وقتت پره رمانت رو منتشر کنی. بشین سر فرصت رمانت رو کامل کن و بعد بذار یا فایلش رو پخش کن. من خودم یه نویسنده‌ام الان رمان جدیدی که دارم می‌نویسم سی پارته اما گفتم تمومش کنم بذارم تا هم با فراق باز بدون عجله کار قشنگی بدم بیرون و هم شرمنده خواننده نشم

به تو چه😐
به تو چه😐
9 ماه قبل

پارت بعدی

گفتم برو راهو بستی

قباد مات و مبهوت این حورا رو نگاه کرد
دیگه با دیدنش قلبم نمیزد بلکه حالم بهم میخورد

آخرین ویرایش 9 ماه قبل توسط به تو چه😐
Esfp99
Esfp99
9 ماه قبل

نویسنده هم که مارو اسکول گیر آورده
یه چسه پارت میزاره میره هفته بعد میاد یه پارت مسخره‌ دیگه بابا همه رمان ها توی این سایت پارت که میزارن طولانی تر میزارن فقط
این رمانه که پارت‌های‌کوتاه‌میزاره
وهمش هم کم محتوا تادیروز یارو عشق بچه
بود الان از بچه بدش اومده بعدش میخواست کنکور هنر بده حالا میخواد کنکور انسانی بده
این رمان پره سوتی هست که نویسنده فکر میکنه مخاطب شعور و سواد نداره

نازنین
نازنین
9 ماه قبل
پاسخ به  Esfp99

پارتای اول اسم هارو هم یادش می‌رفت 🤣

Esfp99
Esfp99
9 ماه قبل
پاسخ به  نازنین

آره اینو یادم رفت بگم 😂😂

شخص
شخص
9 ماه قبل

این نویسنده ام راه دلارای و ادامه میده

دسته‌ها
15
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x