رمان حورا پارت 203 - رمان دونی

 

 

 

 

 

راوی

 

 

نامه در دستش بود، روی تختی نشسته بود که سالها شاهد زنانگی‌های معشوقش بود.

خیره به کلماتی که نمیفهمیدشان، خیره به ان حرف‌ها، خیره به اتاق خالی از لباس‌هایش…

 

نگاهش به بالش روی تخت افتاد، شاید تنها چیزی که از او باقی مانده همین بود، تنها چیزی که عطرش را میداد!

دست دراز کرد و بالش را برداشت، به بینی چسباند و عمیق نفس کشید.

 

نصف شب، در این تاریکی، وقتی خواست مثل هر شب به حورا سر بزند، نبود، ندیدش…

حتی سر شام هم نیامد، چه کسی اهمیت داد مگر؟

 

نامه را دوباره مقابل چشمانش گرفت و از سر خواند:

 

_ گفته بودم، شنیدم چی گفت، بهت خیانت کرده، بچه از تو نیست…دنبالم نگرد!

 

همین، در چند جمله‌ی کوتاه، کل نامه…بوی زنی را میداد که شکسته بود، بوی زنی که داشت خرده شیشه‌های قلبش را جمع میکرد، تا در شیشه‌ی سینه‌اش نگه داردشان، تا دیگر دست کسی ندهد…

 

پلک بست و قطره اشکی از چشمانش چکید، دوباره چشمش به برگه‌ی ازمایش افتاد، بالش را عمیق‌تر بو کشید. آن ده درصد توانایی که با خط درشت نوشته شده بود آزارش میداد، دستانش میلرزید، این مرد غیرتی، گند زده بود.

 

دستی به صورتش کشید و تمام ورق ازمایش را از نظر گذراند، دعا میکرد کاش انگلیسی بلد نبود، آنگاه دیگر بلد نبود چه در دست دارد!

دیگر نمیفهمید قضیه از چه قرار است، و لاله…لاله به گفته‌ی حورا، به او خیانت کرده بود!

 

باید به شکلی میفهمید، باید مطمئن میشد، باید دوباره آزمایش میداد، باید لاله را زیر نظر میگرفت، دیگر این حس و حال منفی برایش مفهومی ندارد، اینکه شب‌ها کنار زنی بخوابد که نمیداند فرزند درونش از اوست یا مردی دیگر!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 245

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان بوسه گاه غم

  دانلود رمان بوسه گاه غم   خلاصه : حاج خسرو بعد از بیوه شدن عروس زیبا و جوونش، به فکر ازدواج مجددش میفته و با خواستگاریِ آقای مطهری، یکی از بزرگترین باغ دارهای دماوند به فکر عملی کردن تصمیمش میفته که ساواش، برادرشوهر شهرزاد، به شهرزاد یک پیشنهاد میده، پیشنهادی که تنها از یک عشق قدیمی و سوزان نشأت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رثا pdf از زهرا ارجمند نیا و دریا دلنواز

  خلاصه رمان:     امیرعباس سلطانی، تولیدکننده ی جوانیست که کارگاه شمع سازی کوچکی را اداره می کند، پسری که از گذشته، نقطه های تاریک و دردناکی را با خود حمل می کند و قسمت هایی از وجودش، درگیر سیاهی غمی بزرگ است. در مقابل او، پروانه حقی، استاد دانشگاه، دختری محکم، جسور و معتقد وجود دارد که بین

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان والادگر نیستی
دانلود رمان والادگر نیستی به صورت pdf کامل از سودا ترک

      خلاصه رمان والادگر نیستی : ماجرای داستان حول شخصیت والادگر، مردی مرموز و پیچیده، به نام مهرسام آشوری می‌چرخد. او که به خاطر گذشته‌ای تلخ و پر از کینه، به مردی بی‌رحم و انتقام‌جو تبدیل شده، در جستجوی عدالت و آرامش برای خانواده‌اش است. اما وقتی که عشق در دل تاریکی و انتقام جوانه می‌زند، همه چیز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آبان سرد

    خلاصه رمان :   میان تلخی یک حقیقت دست پا میزدم و فریادرسی نبود. دستی نبود مرا از این برهوت بی نام و نشان نجات دهد. کسی نبود محکم توی صورتم بکوبد و مرا از این کابوس تلخ و شوم بیدار کند! چیزی مثل بختک روی سینه ام افتاده بود و انگار کسی با تمام قدرتش دستهایش را

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تو فقط بمان جلد دوم pdf از پریا

  خلاصه رمان :   شیرین دختر سرهنگ سرلک،در ازای آزادی برادر رئیس یک باند خلافکار گروگان گرفته میشه. درست لحظه ای که باید شیرین پس داده بشه،بیگ رئیس باند اون رو پس نمیده و پیش خودش نگه می داره. چی پیش میاد اگر بیگ عاشق شیرین بشه و اون رو از نامزدش دور نگه داره؟       به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان داروغه pdf از سحر نصیری

  خلاصه رمان:       امیر کــورد آدمی که توی زندگیش مرد بار اومده و همیشه حامی بوده! یه کورد مرد واقعی نه لاته و خشن، نه اوباش و نه حق مردم خور! اون یه پـهلوونه! یه مرد ذاتا آروم که اخلاقای بد و خوب زیادی داره،! بعد از سال ها بر میگرده تا دینش رو به این مردم

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
30 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
♡ روا ♡
♡ روا ♡
7 ماه قبل

ای وای

❤❤❤❤
❤❤❤❤
7 ماه قبل

لطفان پارت رو 2تا 2بزاريد

مریم
مریم
7 ماه قبل

والله از آنجا که این رمان رو چندین ساله داریم می‌خونیم چیزی به نام عشق از قباد ندیدیم
جز متلک وخشم ودندان قروچه

بهار
بهار
8 ماه قبل

نویسنده ها دیگه رد دادن نمیدونن چجوری جمع کنن داستاناشون

اشک
اشک
8 ماه قبل

به قباد میگه باغیرت؟واقعا؟ کجاش غیرت داره مرتبکه هوس باز

Mamanarya
Mamanarya
8 ماه قبل

بعد از چند وقت پارت نسبتا قشنگی بود

...
...
8 ماه قبل

فاطمه خانم لطفا روبیکا تو چک کن

‌‌‌‌
‌‌‌‌
8 ماه قبل

والا مثل اینکه حورا و نویسنده فامیلن
جفتشون بهشون فشار میاد زیاد بنویسن
دوتا کلمه نوشته تو نامه کلا

Mamanarya
Mamanarya
8 ماه قبل
پاسخ به  ‌‌‌‌

😂😂😂😂😂

mina
mina
7 ماه قبل
پاسخ به  ‌‌‌‌

دقیقا 😂😂😂

بانو
بانو
8 ماه قبل

چقد غم انگیز 🥺

❤❤❤❤
❤❤❤❤
8 ماه قبل

از اونجا بزار كه قباد داشتن به حورا خيائت ميكرد و حورا ميديد چه حساسي به از قباد دست ميادد وقتي ميديد حورا نارحت ميشد

آنی
آنی
8 ماه قبل

والا رمانا ایرانی هیییچ فرقی با فیلمای ترکی ندارن

نازنین
نازنین
8 ماه قبل
پاسخ به  آنی

عزیزم ترکیه اسمش دررفته وگرنه همین ایران بدترازترکیه هست

نویسنده
نویسنده
8 ماه قبل
پاسخ به  آنی

رمان ایرانی:
فجور
میقات
عروسی سکوت
آق‌بانو
هوست شهر را سوزاند
کاراکال
وقتتون رو برای هر چیزی می‌ذارید به این فکر کنید که آیا بار منفی بهتون اضافه می‌کنه یا مثبت؟

این رمان‌هایی که گفتم عالین👌 خیلی‌های دیگه هم هستند که اسمشون در خاطرم نیست.

به تو چه
به تو چه
8 ماه قبل

نویسنده دیگه نمیدونه چه جوری جمعش کنن😂😐
مثل نویسنده دلارای که دیگه هیچی به فکرش نمیرسه و هفته ای یک دور پارت میده😐😐

me/
me/
8 ماه قبل
پاسخ به  به تو چه

خوب اومدی

Bahareh
Bahareh
8 ماه قبل

چه عجب یه تکونی خورد این قباد احمق

....
....
8 ماه قبل

یکم داره اوضاع خوب میشه فقط امیدوارم بعد اینکه قباد فهمید لاله خیانت کرده حورا مثل احمقا نبخشه

مهرسا
مهرسا
8 ماه قبل

خدایا اخه چرا اینقد کم . بچه من کلاس اوله .املای روزانه که من ازش میگیرم سه برابر اینه . آیا دست نویسنده درد میگیره که بیشتر بنویسه یا مخش نمیکشه و ایده برای ادامه داستان نداره . اخه تو که اینقد کندی غلط گردی یه رمانو شروع کردی و عده ای رو علاف خودت

yegann
yegann
8 ماه قبل

ریدم دهنتتت قباد..اینجاس ک شاعر میگه دیر اومدی خیلیی دیره😂😐باز خوبه یکم داره سر عقل میاد اگه با همین روند بره جلو و باور کنه لاله بهش خیانت کرده نه اینکه باز نقاب قبلشو بزنه و ب احمقیش ادامه بده!!

آخرین ویرایش 8 ماه قبل توسط yegann
فاطمه
فاطمه
8 ماه قبل

خب دارع رمان به جاهای خوبش نزدیک میشع

Prnya
Prnya
8 ماه قبل

اوففف وقت رو شدن دست لاله رسید چه هیجانی کاش همه ی پارت ها مثل این هیجانی باشه نه ابکی

نقطه
نقطه
8 ماه قبل

این زن مگه مجبور بود برای شوهرش بره خواستگاری که الان بخواد تیکه های قلبشو جمع کنه

سارا
سارا
8 ماه قبل

چه عجب از زبان قبادم نوشتی یچیزی واینکه بالاخره نامه رو خوند وآزمایش رو دید وای این حورا چه اعصاب خرد کنی هست والا میمردی بیشترتونامه توضیح میدادی یا دستت ناکارمیشد دیوانه

دسته‌ها
30
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x