رمان حورا پارت 225 - رمان دونی

 

 

 

 

 

 

اخم‌هایش در هم رفت:

_ شماره پلاک بردار یه استعلام بگیر…دقت کن، ببین رفتارشون چطوریه!

 

_ چشم اقا، عکس بگیرم؟

 

نفس عمیقی کشید:

_ بگیر…یه مدت همیشه تعقیبش کن، ببین چیکار میکنه!

 

پسر با اطاعت و خداحافظی تماس را قطع کرد. لاله گفته بود نوبت دکتر دارد، و قرار بود با مادرش برود!

او هم از خداخواسته همراهی‌اش نکرد، و حالا سوار بر شاسی بلند کسی دیگر میشد؟

 

باید منتظر عکس‌ها میماند، همان لحظه هم صدای گوشی‌اش بلند شد، انگار که آرزوهایش عجیب داشتند براورده میشدند.

 

موبایل را دراورده نگاهی به پیام‌های ارسال شده انداخت، چندین عکس و یک مشخصات از پلاک ماشین، خوب کسی را پای این پلیس بازی‌ها گذاشته بود، هیچ کاری نبود که نتواند انجام دهد!

 

عکس‌ها را باز کرد، با دیدن چهره‌ی مرد راننده لحظه‌ای خشکش زد، عکس را زوم کرد، مرد جوانی بود، با اخم و جدیت منتظر سوار شدنشان، در هیچکدام از عکس‌ها و ویدیوها نگاهی هم به لاله نمی‌انداخت اما…

 

همینکه لاله او را می‌شناخت کافی بود، همینکه فهمیده همه‌ی آن خواستگار بازی‌ها و خراب کردن نام حورا به چشم او زیر سر همان زنیست که سنگش را به سینه میزد، کافیست…

 

حالا که سر بازی راه انداخته بودند، باید او هم بازی میکرد…

نباید اجازه میداد این وضعیت به ضررش تمام شود، مشخصات آن مردک را هم باز کرد، کیومرث همدانی…

 

#پارت520

 

 

 

 

 

حورا

 

 

چاقاله بادام را نمک زده به دهان بردم، این حوالی انگار زودتر چاقاله‌هایش سبز شده بود، هوا رو به گرمی میرفت و عید هم دو روز دیگر.

 

وحید دیروز امد، با کیمیا به دکتر رفتیم، وضعیتم را چک کرد و برگشتیم، هیچ صحبت خاصی نبود، همینکه گفتند قباد سر گردان شده و مثل قبل نیست برایم کافی بود.

 

احمق‌تر از ان شده بود که به لاله شک کند، قبل‌ها باهوش بود، اما این چند ماهی که زندگی‌ام را زهرمارم کردند به عمق حماقت‌هایش پی بردم.

 

روی زمین چهارزانو نشسته و با ولع چاقاله میخوردم، انگار وحید راجع به وضعیت سخت بارداری‌ام فهمید که کلی تذکر داد برای برنخواستن و کار نکردن شد عذاب الهی!

 

کلی به خاله حلیمه‌اش گوش‌زد کرد که مراقبم باشد و به لطف دهان لق حاجیه خاتون، محمد هم از این موضوع باخبر شد!

 

مرد خوبی بود، دین‌دار و درست کار، هیچ حس و رفتار بدی از او نمیگرفتم، از رفتارهایش مشخص بود که من را به قول خودش به چشم همشیره میبیند!

 

من هم از این رو با او راحت بودم، مثل دو تا دوست، گاهی در باغ که کار میکرد، کنارش در باغ میگشتم و حرف میزدیم. از همسرش میگرفت، از پدر مادرش و وضعیت زندگی گذشته‌اش.

 

اینکه حالا پدرش، مش حسن زیادی فرق کرده، خصوصا از زمان فوت همسرش…

این دو پدر و پسر، با مرگ همسرهایشان زندگی را هم از دست دادند…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 212

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان آوای جنون pdf از نیلوفر رستمی

  خلاصه رمان :       سرگرد اهورا پناهی، مأموری بسیار سرسخت و حرفه‌ای از رسته‌ی اطلاعات، به طور اتفاقی توسط پسرخاله‌اش درگیر پرونده‌ی قتلی می‌شود. او که در این راه اهداف شخصی و انتقام بیست ساله‌اش را هم دنبال می‌کند، به دنبال تحقیقات در رابطه با پرونده، شخص چهارم را پیدا می‌کند و در مسیر قصاص کردن او،

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ما دیوانه زاده می شویم pdf از یگانه اولادی

  خلاصه رمان :       داستان زندگی طلاست دختری که وقتی هنوز خیلی کوچیکه پدر و مادرش از هم جدا میشن و طلا میمونه و پدرش ، پدری که از عهده بزرگ کردن یه دختر کوچولو بر نمیاد پس طلا مجبوره تا تنهایی هاش رو تو خونه عموی بزرگش پر کنه خونه ای با یه دختر و دو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گیتاریست شرور به صورت pdf کامل از ماه پنهان و هانیه ثقفی نیا

    خلاصه رمان :   داستان درباره دختری به اسم فرنوشه که شب عروسیش، بی رحمانه مورد تجاوز گیتاریست شیطان پرستی قرار میگیره و خانوادش اونو از خودشون میرونن. درنهایت فرنوش مجبور میشه به عقد اون مرد مرموز دربیاد ولی با آشکار شدن رازهای زیادی به اجبار پا به دنیایی میذاره که به سختی ازش فرار کرده بوده و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان انار از الناز پاکپور

    خلاصه رمان :       خزان عکاس جوانی است در استانه سی و یک سالگی که گذشته سختی رو پشت سر گذاشته دختری که در نوجوانی به دلیل جدایی پدر و مادر ماندن و مراقبت از پدرش که جانباز روحی جنگ بوده رو انتخاب کرده و شاهد انتحار پدرش بوده و از پسر عمویی که عاشقانه دوستش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان پیاده رو خلوت خیابان ولیعصر به صورت pdf کامل از بابک سلطانی

        خلاصه رمان:   ماجرا از بازگشت غیرمنتظره‌ی عشق قدیمی یک نویسنده شروع می‌شود. سارا دختری که بعد از ده سال آمده تا به جبران زندگی برباد رفته‌ی یحیی، پرده از رازهای گذشته بردارد و فرصتی دوباره برای عشق ناکام مانده‌ی خود فراهم آورد اما همه چیز به طرز عجیبی بهم گره خورده.   رفتارهای عجیب سارا، حضور

جهت دانلود کلیک کنید
رمان عصیانگر

  دانلود رمان عصیانگر خلاصه : آفتاب دستیار یکی از بزرگترین تولید کنندگان لوازم بهداشتی، دختر شرّ و کله شقی که با چموشی و سرکشی هاش نظر چاوش خان یکی از غول های تجاری که روحیه ی رام نشدنیش زبانزد همه ست رو به خودش جلب میکنه و شروع جنگ پر از خشم چاوش خان عشق آتشینی و جنون آوری

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
9 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آهو
آهو
6 ماه قبل

کاش لینک کانالی که رمانو میذاره هم بدی… منبیشتر از یه ساله دارم اینو میخونم هنوز تموم نشده😐😞

♡ روا ♡
♡ روا ♡
6 ماه قبل

جدیدا بی‌تفاوت شدم بعد دو روز اومدم که پارت بعد بخونم

♡ روا ♡
♡ روا ♡
6 ماه قبل

بله بله همشیره و کمی بعد ….

Aramesh
Aramesh
6 ماه قبل

میگم نکنه حورا دل به محمد ببنده
😐 😂

Mamanarya
Mamanarya
6 ماه قبل
پاسخ به  Aramesh

بعید نیست😂

سارا
سارا
6 ماه قبل

لعنت به هرچی رمان که مسایل تکراری رو بیخودی کش میدن ونمیرن سر اصل مطلب

سارا
سارا
6 ماه قبل

لعنت بهت نویسنده اگر اززبان حورا پیش ببری رمانتو بروروزبان قباد زودتر میره رو به جلو رمان بخدا حورا یا کوفت میکنه یا میره دستشویی ومیخوابه نکبت،مخاطب که مسخره نیست وقت میزاره دیگه درک کن

me/
me/
6 ماه قبل

همه مرد ها تو چشم من احمق اند .

رهگذر
رهگذر
6 ماه قبل

خوبه که حورا از قلب عاشقش وقتی سرگردانی قباد رو شنید حرفی نزد
تعداد حماقت های حورا از دستم در رفته

دسته‌ها
9
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x