رمان حورا پارت 231 - رمان دونی

 

 

 

 

 

 

_ متوجه نمیشم اقای کاشفی، مگه نباید شما بهتر از ما بدونید؟

 

زبان به لب‌هایش کشید و برای کنترل خشمش چشم بست:

_ میخوام بدونم، لاله، چند ماهه، بارداره…لازمه تکرار کنم؟

 

منشی دست به سمت تلفن برد که محکم کف دستش را روی میز کوبید، خیره به چشمان منشی لب زد:

 

_ منتظر میشیم دکتر بیاد…

 

منشی اخم در هم کشید و سعی کرد خونسرد باشد. با همان اخمای درهم پاسخ داد:

_ آقای محترم چه طرز رفتار کردنه، مگه همسرتون اطلاع ندارن، از خودش بپرسین چرا یقه مارو میگیرین؟

 

جلوتر رفت و پشت میز ایستاد:

_ در ضمن…

 

موبایلش را با خشونت برداشت، رفتارهای هیستریک بود و مضطرب:

 

_ بهتره متوجه باشید اینجا مطب دکتره، حق چنین رفتارهایی رو ندارین، از کسی شاکی هستید محترمانه درخواست کنید، حق ندارین منو از کاری که بخوام انجام بدم منع کنید، درغیر این صورت تشریف ببرید بیرون تا زنگ نزدم به ۱۱۰

 

حرف‌های تند تند و پشت سر همش، اینکه سریع از شکایت و دخالت و پلیس حرف میزد، بوی خوبی نمیداد، در حالت عادی نباید اینگونه رفتار میکرد:

 

_ اتفاقا خودم الان تماس میگیرم، ببینم به چه حقی به شما مجوز کار دادن وقتی قراره واقعیت‌هارو پنهون کنید!

 

همینکه دست به سمت موبایل در جیبش برد، در باز شده دکتر داخل آمد.

 

_ اینجا چخبره؟ دریا معلوم هست چیکار میکنی؟ صدات تا بیرون میومـ…

 

با دیدن چشمان ریز شده و منتظر قباد خشکش زد، گفت دریا، پس منشی همان دریا بود، دوست لاله که مدام تلفنی حرف میزدند، نه؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 232

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان تو همیشه بودی pdf از رؤیا قاسمی

  خلاصه رمان :     مادر محیا، بعد از مرگ همسرش بخاطر وصیت او با برادرشوهرش ازدواج می کند؛ برادرشوهری که همسر و سه پسر بزرگتر از محیا دارد. همسرش طاقت نمی آورد و از او جدا می شود و به خارج میرود ولی پسرعموها همه جوره حامی محیا و مادرش هستند. بعد از اینکه عموی محیا فوت کرد،

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان افگار pdf از ف میری

  خلاصه رمان :         عاشق بودند؛ هردویشان….! جانایی که آبان را همچون بت می٬پرستید و آبانی که جانا …حکم جانش را داشت… عشقی نفرین شده که در شب عروسی شان جانا را روانه زندان و آبان را روانه بیمارستان کرد… افگار داستان دختری زخم خورده که تازه از زندان آزاد شده به دنبال عشق از دست

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان به چشمانت مومن شدم

    خلاصه رمان :     این رمان راجب یه گروه خوانندگی غیرمجازی با چند میلیون طرفدار در صفحات مجازی با رهبری حامی پرتو هستش، اون به خاطر شغل و شمایلش از دوستان و خانواده طرد شده، اکنون او در همسایگی ترنج، دختری چادری که از شیراز جهت تحصیل در دانشگاه تهران آمده قرار گرفته با عقاید و دنیایی

جهت دانلود کلیک کنید
رمان دختران ربوده شده
دانلود رمان دختران ربوده شده به صورت pdf کامل از کیانا بهمن زاده

      خلاصه رمان دختران ربوده شده :   مردی متولد شده با بیماری “الکسی تایمیا” و دختری آسیب دیده از جامعه کثیف اطرافش، چه ترکیبی خواهند شد برای یه برده داری و اطاعت جاودانه ابدی. در گوشه دیگر مردی تاجر دختران فراری و دختران دزدیده شده و برده هایی که از روی اجبار یا حتی از روی اختیار همگی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان مگس

    خلاصه رمان:         یه پسر نابغه شیطون داریم به اسم ساتیار،طبق محاسباتش از طریق فرمول هاش به این نتیجه رسیده که پانیذ دختر دست و پا چلفتی دانشگاه مخرج مشترکش باهاش میشه: «بی نهایت» در نتیجه پانیذ باید مال اون باشه. اولش به زور وسط دانشگاه ماچش می کنه تا نامزد دختره رو دک کنه.

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان برای مریم

    خلاصه رمان :         روایتی عاشقانه از زندگی سه زن، سه مریم مریم و فرهاد: “مریم دختر خونده‌ی‌ برادر فرهاده، فرهاد سال‌ها اون رو به همین چشم دیده، اما بعد از برگشتش به ایران، همه چیز عوض می‌شه… مریم و امید: “مریم دو سال پیش از پسرخاله‌اش امید جدا شده، دیدن دوباره‌ی امید اون رو

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سارا
سارا
7 ماه قبل

توروخدا نویسنده با همین فرمون از زبون قبادبرو رو بجلو پارتارو ادمه بده وبزار بیخودی کشش نده ۶پارت چاغاله خوردن حورا و۸پارت خاتون تخم مرغ درست کنه وحورا ببینه حجاب داره پیش محمد یانه خب مخاطب وقتش ارزش داره چرا باید چرندیات بخونه بیخودی وقتی میشه رفت سراصل مطلب زودتر ،لطفا”احترام بزارید بنظرات مخاطبین رمانتون لطفا

♡ روا ♡
♡ روا ♡
7 ماه قبل

اگه قباد پی قضیه نگیره و پا فشاری نکنه دیگه این رمان رو نمیخونم تا میایم یه چیزی متوجه شیم یا یکی میاد تو یا یکی اون یکی صدا میزنه یا یه چیزی میشه که کسی متوجه نمیشه نویسنده داری چیکار میکنی

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x