رمان حورا پارت 242 - رمان دونی

 

 

 

 

 

 

_ قباد…قبادجان، مادر…چیشده، چرا من بی خبرم…چی داری میگی، تهمت میزنی چرا…بچه‌م چیکار کرده؟

 

تیز به سمت مادرش برگشت، در صورت مادرش غرید:

 

_ بی خبری؟ اره؟ بی خبری که عروس دست گلتو ول کردی به امون خدا، بخاطر یه حرومزاده، بخاطره یه هرزه‌ی عوضی، که بچه‌ی یکی دیگه‌رو بندازه به من…آره مامان؟ بی خبرییی؟

 

مادرش شوکه بود، دستش را روی قلبش گذاشت و بی صدا لب زد:

 

_ امـ..امکان، نداره…لاله، مثل…مثل دخترمه…نمیکنه…

 

پوزخندی زد، به سمت لاله برگشت که با حال زار و دردناک‌ روی زمین افتاده بود:

_ پس چرا هیچی نمیگه مامان؟ هوم؟ شاهد بیارم باید؟ باید حتما مدارکو رو کنم؟ قیافه‌شو نمیبینی؟ ببینش، ببیــن دخترتو، ببینش که چجوری بی دفاع مونده…چرا حرف نمیزنه، هاااا؟ چون میدونه کارش تمومه!

 

عصبی به جان جیب‌هایش افتاد، به دنبال موبایلش میگشت، مادرش به دیوار تکیه زد و روی زمین نشست:

_ الان که زنگ زدم به خاله، به عموت…به کس و کارت، به همه گفتم چه آدم حرومی هستی…میخوام ببینم بقیه چیکارت میکنن، روت میشه تو چششون نگاه کنی؟ هوم؟

 

موبایلش را یافت و با دستانش که از خشم میلرزید، شماره‌ها را زیر و رو کرد، تماس گرفت، باید همه‌چیز را تمام میکرد، باید حورا را پیدا میکرد… باید زندگی‌اش را دوباره درست میکرد، این زندگی را باید سامان میداد…شده جان میداد، میمرد، اما حورا را برمیگرداند!

 

_ الو…خاله خانم!

 

نگاهش را به لاله داد که ملتمس چشم به او دوخته بود:

 

_ سریع با اقا صابر میای این لکه‌ی ننگو از خونه من میبری، دختر هرزه‌ت رو میبری و بابای بچه حرومشو پیدا میکنی خودش بزرگش کنه، فهمیدی؟

 

بی حرف تماس را قطع کرد و به سمت مادرش چرخید، که با دیدنش که میلرزید و دهانش برای نفسی باز مانده بود لحظه‌ای شوکه شد.

 

به سمتش دوید و کنارش نشست:

_ مامان، مامان خوبی؟ مامان…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 203

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان قلب سوخته pdf از مریم پیروند

    خلاصه رمان :     کاوه پسر سرد و مغروری که توی حادثه‌ی آتیش سوزی، دختر عموش رو که چهارده‌سال از خودش کوچیکتره نجات میده، اما پوست بدنش توی اون حادثه می‌سوزه و همه معتقدن قلبش هم توی آتیش سوخته و به عاشقانه‌های صدفی که اونو از بچگی بزرگ کرده اعتنایی نمی‌کنه… چون یه حس پدرانه به صدف

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آوانگارد pdf از سرو روحی

  خلاصه رمان :           آوانگارد روایت دختری است که پس از طرد شدن از جانب خانواده، به منزل پدربزرگش نقل مکان میکند ، و در رویارویی با مشکالت، خودش را تنها و بی یاور می بیند، اما با گذشت زمان، استقاللش را می یابد و تالش میکند تا همه چیز را به روال عادی برگرداند

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان همقسم pdf از شهلا خودی زاده

    خلاصه رمان :       توی بمباران های تهران امیرعباس میشه حامی نیلوفری که تمام کس و کار خودش رو از دست داده دختری که همسایه شونه و امیر عباس سال هاست عاشقشه … سال ها بعد عطا عاشق پیونده اما با ورود دخترعموی بیمارش و اصرار عموش به ازدواج با اون همه چی رنگ عوض می

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بچه پروهای شهر از کیانا بهمن زاده

    خلاصه رمان :       خب خب خب…ما اینجا چی داریم؟…یه دختر زبون دراز با یه پسر زبون درازتر از خودش…یه محیط کلکلی با ماجراهای پیشبینی نشده و فان وایسا ببینم الان میخوایی نصف رمانو تحت عنوان “خلاصه رمان” لو بدم؟چرا خودت نمیخونی؟آره خودت بخون پشیمون نمیشی توی این رمان خنده هست تعجب هست گریه زاری فکر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان یغمای بهار

    خلاصه رمان:       دلارای ایلیاتی با فرار از بند اسارت، خود را به بهشت شانه های مردی رساند که خان بود و سیبی ممنوعه… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 2 / 5. شمارش آرا 1 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آدم و حوا pdf از گیسوی پاییز

  خلاصه رمان :   نمی دانی که لبخندت خلاصه ای از بهشت است و نگاه به بند کشیده ات ، شریف ترین فرش پهن شده برای استقبال از دلم ، که هوایی حوا بودن شده …. باور نمی کنی که من از ملکوت نگاه تو به عرش رسیدم …. حرف های تو بارانی بود که زمین لم یزرع دلم

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
حورا
حورا
6 ماه قبل

حتما قراره ننه سکته کنه،فلج بشه. و حورا هم برگرده و ازش پرستاری کنه😐

بی نام
بی نام
5 ماه قبل
پاسخ به  حورا

اینجوری ننه میفهمه چه فرشته ای رو از دست داده وپشیمون میشه

بی نام
بی نام
6 ماه قبل

راست میگه مثل دخترش بود.
دخترشم توومجردی ی بچه سقط کرد. عجب بچه هایی داره مادر قباد

آنا
آنا
6 ماه قبل

قباد وقتی می فهمه مامانش نقشه کشیده باز میرا سمتش ؟ ک…خله ؟

me/
me/
6 ماه قبل

مامان قباد ….. است

حنا
حنا
6 ماه قبل

چه خره قباد
کلا دوست داره کار خودشو بکنه بعد که گند زد بگه وااای چی شدههه

دسته‌ها
6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x